eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 به علی... فاتـح خیبـر صلوات به علی شافع محشر صلوات به علی همسـر والای بتـول به علی ساقی کوثر صلوات سالروز فتح خیبر به دست یل بنت اسد امیرالمومنین، حیدر کرار گرامی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 حرمی که برای بسته شدنش، درش رو شکستید برای خط برنداشتن درش دادند❣، دادند🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از پویش مردمی قرائت دعاهای سفارش شده توسط آقا
🌠☫﷽☫🌠 بی توجهی یا کم توجهی به توصیه رهبر حکیم انقلاب... ⁦⁉️⁩چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم⁦⁉️⁩ 🥀 هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه... حاج قاسم سلیمانی می گفت: در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا(رهبری) گفتن به بچه‌های حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن. از رادیو و تلویزیون حزب الله و مناره‌های مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد! ⁦🤲🏻⁩ در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری چه اتفاقی افتاد⁦⁉️⁩چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد⁦⁉️⁩ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه پویش مردمی قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
💔 .... 📝نــامـہ ای بـہ اربـابــــــــــ بہ: ریاست محترم بخشِ بےقرارےهای ، سایه ی سر حضرت (روحے فـداڪ) از: ڪربلای دلم با سلام و صلوات خاصه و آرزوی سلامتیِ دردانه فرزند ِ احتراماً به جهت جاماندن یک فقره دل روبروے ی حرمتـان😞 و یڪ جفت چشم در حوالے حریمتان ، و یک هوا آشفتگي کنار و عَلَمتان، و یک عـُمر تپش در کنار هایتان ، درخواست آن دارم که دیگر بار با عنایت خداوندم و خواست قلبِ مبارکتان ، منت بر سرم نهاده ، 😌 دعوت به آن وادی جنونمان ڪنید که نزدیک است جان دادنمان از این غم ِ فراقِ شب های زیارتےتان فرا رسد كه آرام گیرد سرگشتگےها و بےقرارےها و تپش های قلبمان و همچنین جانی دوباره گیرد این دست ها از لمس شش گوشه تان ... خواهش و تمنا دارم دعوتنامه ام را مُهر ڪنید.😢 امیر قلبم ❤️ دل در هوای ڪربُ بلا دست و پا می زند...😞😢 با تقدیم همه ے جان و روح و هستی امـ آدرس گیرنده: عراق. شهر کربلا . خیابان بین الحرمین . ورودی باب القبله . ضریح شش گوشه. حضرت ارباب سیدالشهداء علیه السلام پی نوشت: دلنوشته های شهید حجت در وبلاگ شخصی اش www.Beeyragh.blogfa.com ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 0⃣8⃣ عزت نفس خوابم برده بود که دستي آرام روي شونه ام قرا
✨ بسم الله النور قسمت 1⃣8⃣ مسیرهای ایدئولوژیک سوال هام رو يکي پس از ديگري مي پرسيدم ... آشفته و دسته بندي نشده ... ذهن من، ذهن يک مسلمان نبود ... و نمي تونستم اون سوالات رو دسته بندي کنم ... نمي دونستم هر سوال در کدوم بخش و موضوع قرار مي گيره ... گاهي به ايدئولوژي هاي خداشناسي ... گاهي به نظريات نظام اجتماعي و جهان بيني ... و گاهي ... اون روي نيمکت کنار فضای سبز جلوی کلیسا نشسته بود ... و من مقابلش ايستاده... درونم طوفان بود و ذهنم هر لحظه آشفته تر مي شد ... هر جوابي که مي گرفتم هزاران سوال در کنارش جوانه مي زد ... چنان تلاطمي که نمي گذاشت حتي سي ثانيه روي نيمکت بشينم ... و هي بالا و پايين مي رفتم ... تضاد انديشه ها و نگرش هاي اسلامي برام عجيب بود ... با وجود اينکه کلمات و جملات ساندرز سنجيده و معقول به نظر مي رسيد ... اما حرف هاي مخالفين و ساير گروه هاي اسلامي هم ذهنم رو درگير مي کرد ... نمي تونستم درست و غلط رو پيدا کنم ... انگار حقيقت خط باريکي از نور بود که در ميان اون همه شبهه و تاريکي گم مي شد ... يا شايد ذهن ناآرام من گمش مي کرد ... ساندرز داشت به آخرين سوالي که پرسيده بودم جواب مي داد ... اما به جاي اینکه اون از سوال پیچ شدن خسته شده باشه ... من خسته و کلافه شده بودم ... بي توجه به کلماتش نشستم روي نيمکت و سرم رو بردم عقب ... سرم ار پشت، حال نيمه آويزان پيدا کرده بود ... با ديدن من توي اون شرايط، جملاتش رو خورد و سکوت کرد ... فهميد ديگه مغزم اجازه ورود هيچ کلمه اي رو نميده ... ساکت، زل زده بود به من ... چند لحظه توي همون حالت باقي موندم ... - اين کلمات به همون اندازه که جالبه ... به همون اندازه گيج کننده و احمقانه است ... - گیج کنندگیش درسته ... چون تازه است و بهم پیچیده ... اما احمقانه ... سرم رو آوردم بالا ... - همين کلمات، حرف ها و مباني رو توي حرف تروريست ها هم خوندم ... مباني تون يکيه ... اما عمل تون با هم فرق داره ... چطور ممکنه از يک مبنا و يک نقطه ... دو مسير کاملا متفاوت به اسم خدا منشا بگيره؟ ... هر لحظه، چالش و سوال جديد مقابلش قرار مي دادم ... سوال ها و پیچش ها یکی پس از دیگری ... التهاب درونم دوباره شعله کشيد ... از جا پريدم و مقابلش ايستادم ... و اون همچنان ساکت بود ... - علي رغم اينکه به شدت احمقانه است ... ولی بیا بپذیریم که خدایی وجود داره ... و ممکنه از یه ایدئولوژی، چند مسیر منشأ بشه ... و بپذیریم که فقط يه مسير، مسير صحيح و اسلامه ... از کجا مي دوني اون چيزي رو که باور داري از طرف خداست و بايد بهش عمل کرد ... مسير اونها نيست ... و تو بر حقي؟ ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 1⃣8⃣ مسیرهای ایدئولوژیک سوال هام رو يکي پس از ديگري مي
✨ بسم الله النور قسمت 2⃣8⃣ صراط مستقیم کمي به جلو خم شد ... آرنجش روي زانوهاش قرار گرفت و براي لحظاتي سرش رو پايين انداخت ... سکوت عميقي بين ما شکل گرفت ... سکوتي که چندان طول نکشيد ... سرش رو بالا آورد و با لبخند به من نگاه کرد ... - بيا مسيرهاي آشفته و متفاوت ما مسلمان ها رو کنار بذاريم ... بحث اینکه چی میشه که آدم ها همه از یه نقطه شروع می کنن اما از هم فاصله می گیرن ... و گروهی شون کلا از مسیر اصلی دَوَران می کنن ... رو فعلا بهش کاری نداشته باشیم ... خدا خودش، بيش از هزار سال پيش ... در قرآن ... به سوال امروز تو جواب داده ... اول از همه ... بيان کرده که راه هاي بسياري هست ... سوره حمد ... آيه 6 ... "ما را به مسير صحيح هدايت کن" ... قرآن، کتابي نه براي مردم زمان پيامبر ... که براي همه انسان هاي تا پايان دنياست ... اين يعني تا پايان جهان، هر راه و هر مسيري ... با هر اسم و عنواني که مطرح بشه ... چه نام خدا بر اون باشه ... چه غير از خدا ... فقط يکي از اونها مسيرها صحيحه و مستقيم به خدا ميرسه ... خدا مي دونسته روزي ميرسه که مسيرها به حدي بهم نزديک ميشه که ما اين قدرت رو از دست ميديم ... تا بتونيم خودمون اون رو پيدا کنيم ... باطل، لباس حق رو بر تن می کنه ... و چشم ها قدرت پیدا کردن و دیدن حق رو از دست میدن ... براي همين در قسمت بعد ميگه ... "مسير اونهايي که در پيش تو مقرب و برگزيده هستند" ... و ما براي تشخيص اينکه چه کسي در برابر خدا مقرب و انتخاب شده است ... بايد به پيامبر نگاه کنيم ... چون پيامبر کسي هست که توسط خدا انتخاب و تاييد شده ... پس اون اولین مقرب و برگزیده است ... هر کسي به لحاظ علم و ايمان به پيامبر نزديک تر باشه ... مصداق آيه ديگري از قرآن قرار مي گيره ... "اي کساني که ايمان آورده ايد، از خدا، رسولش و اولي الامرهاي (in authority* among you) خود اطاعت کنيد" ... اگر شيعه باشي ... یعنی شخصي مثل من ... اين جواب کاملا واضحه ... براي ما بحث امامت و خاندان پيامبر مطرح هست ... افرادي که براي تشخيص صحيح بودن عمل مون ... بايد اين عمل رو با اونها بسنجيم ... اگه مسیر عمل مون به اونها نزديک باشه يا در مسير نزديک شدن به اونها قرار بگیره ... پس اين مسير درسته ... و اگر نه ... یعنی ادعای من نسبت به حرکت در مسیر اسلام ... فقط یک دروغه ... و من يک دروغگو هستم ... و اگر سني باشم ... بايد عملم رو با پيامبر بسنجم ... و از شخصي تبعيت کنم که نزديک ترين کردار رو به پيامبر داره ... و البته کمي سخت تر ميشه ... چون حجم داده هايي که منابع شيعه قدرت مقايسه و سنجش رو بیشتر می کنه ... و فاصله علمای اهل سنت تا پيامبر بيشتر از فاصله علمای شیعه تا آخرين امام هست ... و مطالب رسيده هم به مرور زمان بيشتر شده ... من به عنوان شيعه ... در کنار پيامبر ... دوازده امام دارم از يک نور واحد و يک وجود واحد ... که در شرايط مختلف زندگي کردند ... و من مي تونم با شرايط مختلفي که با اونها رو به رو ميشم ... شرايط و جواب مناسب خودم رو پيدا کنم ... نفسم توي سينه حبس شده بود ... حس مي کردم مغزم در حال انفجاره ... بدون اينکه بتونم حتي درست پلک بزنم ... محو صحبت و کلماتش شده بودم ... تا اينکه بحث به اينجا رسيد ... - و چه مدت بين شما و آخرين امام تون فاصله است؟ ... * لبخند آرامي چهره اش رو پر کرد ... - فراموش کردي اون شب ... درباره زنده بودن آخرين امام صحبت کرديم؟ ... با شنيدن اين جمله بي اختيار با صداي بلند خنده ام گرفت ... انگار از عمق وجودم منفجر شده بود ... چرخيدم و چند قدم رفتم عقب ... دستم رو آوردم بالا و قطرات اشکم رو که از شدت خنده گوشه چشمم جمع شده بود، پاک کردم ... برگشتم سمتش ... متعجب بهم خيره شده بود ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... در حالي که هنوز صورتم مي خنديد و عضلاتش درد گرفته بود ... - يه چيزي رو مي دوني دنيل؟ ... شما شيعه ها خيلي موجودات خنده داري هستيد ... * شخصی که دانش فراوانی دارد. قدرت و یک مقام رسمی که شخص را در جایگاه رهبری قرار داده و به وی اجازه تصمیم گیری و حاکمیت می دهد. * مي خواستم بدونم چقدر اين مسير براي سنجش عمل، قدرت تطبيق با شرايط حال رو داره ... ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده :شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
شهید شو 🌷
✨ بسم الله النور #مردی_در_آینه قسمت 2⃣8⃣ صراط مستقیم کمي به جلو خم شد ... آرنجش روي زانوهاش ق
✨ بسم الله النور قسمت 3⃣8⃣ اسخریوطی به شدت جا خورده بود ... - تو ادعا مي کني اون مرد زنده است ... منم اين حرف رو قبول مي کنم چون وقتي گفتي توي عراق دنبالش مي گشتن ... هر چند دلیلش رو نمی دونستم ... اما براش مدرک داشتم ... شايد قابل استتناد و ثبت شده نبود ولي براي من قابل پذيرش بود ... اين حرف رو قبول کردم که مردي وجود داره از نسل پيامبر شما ... با بيش از هزار سال سن ... به سني ها کاري ندارم که ارتباط شون با پيامبري که هرگز نديدن ... قرن هاست قطع شده ... پس هر کسي که در راس قرار بگيره مي تونه در مسير درست يا غلط باشه ... اما شماها براي من خنده دار هستيد ... تو ادعا مي کني شيعه به جهت داشتن امام و افرادي که به لحاظ معرفتي منتخب خدا هستند ... در مسير صحيح قرار داره و عمل شما درسته ... اگر اينطوره ... پس چرا گفتي ما، اون مرد رو نمي بينيم ... و نمي دونيم کجاست؟ ... يعني شما عمل تون هيچ شباهتي به اون فرد نداره ... و الا چه دليلي داره که اون بين شما نباشه ... شما چنين ادعايي داريد ... و آدم هايي مثل تو ... نصف دنيا رو سفر مي کنن و ميرن ايران ... که مثلا در روز تولد اون فرد کنار برادران شون باشن ... و اين روز رو جشن بگيرن ... در حالي که اون به حدي تنهاست ... که کسي رو نداره حتي تولدش رو با اون جشن بگيره ... نه يک سال ... نه ده سال ... هزار سال ... رفتم جلو و سرم رو بردم نزديکش ... - هزار سال ... بيشتر از هزار جشن تولد ... بيشتر از هزار عيد ... بيشتر از هزار تحويل سال ... و بين تمام ملت هايي که از شما به وجود اومدن ... و از بين رفتن ... همه تون عين يهوداي* عيسي مسيح بوديد ... شما فقط يک مشت دروغگو هستيد ... اگر دروغ نمي گيد و مسيرتون صحيحه ... اگر مسیری که میرید درسته ... امام تون کجاست؟ ... اشک توي چشم هاش جمع شده بود ... سرش رو پايين انداخت و با دست، اونها رو مخفي کرد ... اما لغزيدن و فرو افتادن قطرات اشک از پشت دست هاش ديده مي شد ... دو قدم ازش فاصله گرفتم ... نمي دونم چي شد و چرا اون کلمات رو به زبون آوردم ... هنوز قادر به تشخيص حقيقت نبودم ... قادر به پذير تفکر و ايدئولوژي اسلام نبودم ... جواب سوال هام بيشتر از اينکه ذهنم رو آرام کنه آشفته تر مي کرد ... اما يه چيز رو مي دونستم ... در نظر من، شيعيان انسان هاي احمقي بودند که حرف و عمل شون يکي نبود ... ادعاي پيروي و تبعيت از خدا رو داشتند ... در حالي که طوري زندگي مي کردن ... انگار وجود امام شون دروغ و افسانه است ... آدم هايي بودن که با جامه هاي مقدس ... فقط براي رسيدن به بهشت خيالي، خودشون رو گول مي زدن و فريب مي دادن ... در حالی که اگر لایق اون بهشت خیالی بودن ... پس چرا لایق بودن در کنار امام شون نبودن؟ ... اونها خودشون رو پیرو خدایی می دونستن ... که همون خدا هم بهشون اعتماد نداشت ... و جانشین پیامبرش رو مخفی کرده بود ... چند لحظه به ساندرز نگاه کردم ... نمي تونستم حالتش رو درک کنم ... اما نمي تونستم توي اون شرايط رهاش هم کنم ... اون آدم خاص و محترمي بود که نظیرش رو نديده بودم ... و هر چه بيشتر باهاش برخورد مي کردم بيشتر از قبل، قلبم نسبت بهش نرم مي شد ... براي همين نمي تونستم وسط اون بدبختي و انحطاط تصورش کنم ... رفتم جلو و آروم دستم رو گذاشتم روي شونه اش ... - اگه توي تمام اين سال هاي کاريم ... توي دايره جنايي ... يه چيز رو درست فهميده باشم ... اونه که فريب و گمراهي با کلمات زيبا به سراغ آدم مياد ... تو آدم محترمي هستي ... و من تمام کلماتت رو به دقت گوش کردم ... اما حتي پيامبر و کتاب تون با حقانيت داشتن فاصله زيادي داره ... هر چقدرم که زندگي سخت باشه ... براي رسيدن به آرامش ذهن ... نيازي به تبعيت از تخيل و توهم نيست ... دين مال انسان هاي ضعيفه که تقصیر اشتباهات و کمبود خودشون رو گردن يکي ديگه بندازن ... و کي از يه موجود خيالي بهتر که تقصير همه چيز رو بندازيم گردنش ... سرم رو که آوردم بالا ... کشيش داشت صندلي مادر ساندرز رو هل مي داد و از کليسا خارج مي کرد ... وقت رفتن بود ... هر کسي بايد مسير خودش رو مي رفت ... * یهودای اسخریوطی، شخصی از حواریون که در ازای پول، جای اختفای حضرت عیسی را به سربازان رومی لو داد تا ایشان را بکشند. ⏪ ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 نویسنده : شهید مدافع حرم سید طه ایمانی ارسال داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
💔 «وَلا‌تُعَنِّنۍبِطَلَبِ‌ما‌لَمْ‌تُقَدِّر‌لۍفیہ‌ِ‌رِزْقاً» در جستجوے آنچہ برایم مقدر نڪرده‌اے خستہ‌ام‌ نکن .... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بسم الله الرحمن الرحیم آیا در منزل قرنطینه هستید ؟ چند روز ؟ حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟ لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس و دین ما چه کشیده اند ....... آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت.... اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم... کتاب خاطرات دردناک ناصر کاوه ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🤲🏻 به امید رهایی جهان از ابتلا به 🏴 همزمان با شب شهادت امام کاظم علیه السلام در آخرین شب سال۹۸ 📣 همراه با قرائت و عرض تسلیت به محضر حضرت رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س) 📅 پنجشنبه ۲۹ اسفند ماه ساعت ۲۰ 🔺 پشت بام و خانه هر ایرانی .... 💞@aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 💖 #راز_شهادت 💖 #منبر 🌸 حضرت علی علیه السلام در وصف صفات متقین میفرمایند : 🏵 و انفسهم عفیفه..🏵
💔 💖 💖 🌸 حضرت علی علیه السلام در وصف صفات متقین میفرمایند : 🏵 و انفسهم عفیفه..🏵 ممنون که میخونین😊 خانم ها حجابشون کلاس زیباییشونه.. یعنی چی؟ یعنی با حجاب و عفتشون کلاس میذارن کسی ک بی حجابی میکنه با رفتارش، با آرایشش و.. خودش کلاس میذاره تا اون بی کلاسیشو جبران کنه.. اگ بگی همه لذتهای دنیا کلاسش منو کشته میشی عفیف.. اگه بگی من لذتای با کلاسو دوس دارم میشی عفیف! میگی فقط شهوت حلال با کلاسیه اگ از راه حرام باشه میشم بی شخصیت میشم بی کلاس.. اینجاست که بوی عقل میاد.. اگه کسی عقلش خیلی قوی باشه مزه بد دارو رو حس نمیکنه و به شیرینی سلامتی میرسه.. اگه عقلش خیلی برسه میفهمه کلاس لذت خیلی بالاتر از لذت بی کلاسه.. امام علی میفرمایند من عَقَلَ عَفَّ.. (هر کس عاقل شد عفیف میشود) انسان غربی ک ب شهوت آلوده شده آدم ذلیلیه.. اینا خیلی راحت صهیونیست ها بهشون غلبه میکنن این آدمو یه پِخ بهش بگی همه عزت و هویت و شخصیتش بهم میریزه.. اون نه جیگر داره نه فرهنگ.. اگ نظمو رعایت میکنه از ترسشه نه شخصیتش.. یه مثال بزنم از یه آدم با کلاس؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) با بچه های گرسنه داشت میرفت تو کوچه های کوفه و شام.. حالا بعضیا دلشون میسوخت میگفتن اهل بیت پیامبرن! غذای صدقه می آوردند به بچه ها میدادن ولی حضرت زینب غذا رو گرفت و گفت بچه های پیغمبر صدقه نمیخورن.. این میشه با کلاسی در خوردن.. در خطبه های حضرت زینب سلام الله علیها خیلی متانت دیده میشه... در حمله به یزید و ابن مرجانه خیلی کلاس سخن را حفظ کرده.. گاهی از کلمات حضرت زینب بی اعتنایی به شهادت امام حسین دیده میشه.. مثلا میگه "ما رایت الا جمیلا" سخن حضرت زینب هیچ وقت از اعتدال خارج نشد.. چون آدم دوست داره در این لحظات ی چیزی بگه دلش خنک شه ولی حضرت زینب بسیار متین بودند.. حالا نتایج عفاف در سخن پیامبر: رضایت(احساس رضایت.. ته دل به رضای الهی راضی میشی..) خضوع ،حظّ(کیف میکنی از گناه نکردنت.. از عزت نفس داشتنت!)، راحتی و آرامش (عفاف ریشه دردها رو از بین میبره.. بعضیا برا این که روحیه بگیرن میان حتی شده الکی قهقهه میزنن تا آرامش رو به دست بیاره و درداش رو ببره ولی فرد عفیف اصلا نیاز به قهقهه نداره.. مثل آقا داماد وعروس خانم ک شب عروسی هرچی مهمونا بالا پایین میپرن و خودشونو میکشن ولی اونا بالا پایین نمیپرن ولی اصل شادی دست اوناست.. ) خشوع، تذکر(قوت تداعی به موقع، نداشتن نسیان، ما اصلا روند نداریم همه چیزو فراموش میکنیم.. عفاف اینارو درست میکنه) تفکر جود سخاء.😊 .. ... 💞@aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #لات_های_بهشتی یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران، چون بابا نداشت خیلی بد تربیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🥀 اگر کسی خودش را برای خدا خالص کند خدا خریدارش خواهد شد حتی اگر گذشته خوبی نداشته باشد... حکایت گواه این حرف است شهیدی که به نیت خودکشی به سوریه رفت اما بعد از اینکه پاک شد با شهادت به آغوش امام حسین ع رفت داستان تحولش را از زبان خود شهید بشنوید ... 💞 @aah3noghte💞 پیج ما را دنبال کنید istgahedel
4_6001058340401055588.mp3
2.66M
💔 دعای دفع بلا مصطفی محجوب «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ». ... 💕 @aah3noghte💕
حضرت امام کاظم(ع) فرمودند: " شیعیان ما یک غفلت هایی و گناه هایی کردند؛ برای اینکه این غفلت از آن ها برداشته شود خدای متعال من را مخیر کردند که: یا شیعیان باید عذاب بشوند یا من تحمل کنم. و من بار بلا را به دوش کشیدم " و حالا امام دیگری سالها نه به خاطر شیعیانش که به دست شیعیانش در زندان است.. آه از دست خودمان!😭😭 .... 💕@aah3noghte💕
💔 . راوے مـےگفـٺ: دختـر دانشجـو اومـده بـود ڪنار ایـن عکسـْ زیـرش امضـا زدھ بـود ...📝 اے سـر و پـآ مَـنِ بـے سـر و پـآ ڪنار عڪسـ تـو تازھ خودمو پیدا ڪْردمـ🍃♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 وقتی که از بلا و غم و درد، مضطریم نامی به غیرِ نام ائمه نمےبریم یک عده پای سفره نوروز جمع و ما در روضه، پای سفرهء آجرک الله یابقیه الله ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ای امید اولم ای پناه آخرم ای همیشه یاورم ای امام هشتمین دلم گریه میخواهد آقا جانم دلخوشیم همیشه این بوده که عید میایم به پابوس شما اما امسال...! دیروز بلیت هام و کنسل کردم انگار خودم با دست خودم داشتم بلیت ورود به بهشت رو پاره میکردم! ای لعنت به این کرونا لعنت به فراق دلم گریه میخواهد ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تا چشم کار مےکند جاے تو خــالےست ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 پیام بچه‌های جهادی اصفهان به ترامپی که عرضه‌ نداره برای مردمش دستمال توالت جور کنه 🙃 ... 💞 @aah3noghte💞