eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ✍ تقوا یعنی این... زیر سایۀ درخت مشغولِ بازی بودیم .یکی از بچه ها چشمش خورد به سیبِ سرخی که تویِ جویِ آب افتاده بود😋🍎. دست کرد سیب رو برداشت و اومد بینِ بچه‌ها تقسیم کرد. اما مسعود سهمش رو نگرفت و گفت: چون نمی‌دونم صاحبش راضی هست یا نه ، نمی خورم...☝️ خاطره ای از نوجوانیِ 📚منبع: کتاب زنگ عبور ، صفحه 111 ... 💞 @aah3noghte💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💔 "داستان مصور مهتاب و مین و من" گفتم: علی جان.. من چندبار زمان مهتاب وسط میدان مین بوده ام اتفاقی نیفتاده. اصلا گاهی مهتاب کمک میکند که روی مین نرویم. لبخند زد و گفت: "من و مهتاب و مین با هم کنار نمی آییم" ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 سال 92 قبل از برگزاری مذاکرات ژنو، داعش نزدیک به 5000 نیرو را از مرز اردن به سوریه وارد کرد. در آن زمان من و مرتضی در منطقه حضور داشتیم. داعش با حرکت دومینویی مناطق را تصرف می کرد و به سمت فرودگاه دمشق در حرکت بود. ارتش سوریه انسجام نداشت. در آن شرایط، تصرف فرودگاه دمشق می توانست تمام معادلات منطقه را برهم بزند و برنتیجه مذاکرات تاثیر بگذارد. برای تصرف فرودگاه مصمم بودند. جنگنده های سوری نیروهایشان را تار و مار می کردند و آن ها با عبور از روی اجساد به پیشروی خود ادامه می دادند. 🍃🌸به کمک شهید حسین پور و شهید محمد جنتی در 7 کیلومتری فرودگاه یک خط پدافندی تشکیل شد و نیروهای داعش در همان نقطه متوقف شدند. ✍همرزم ( ) ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی💖 سوار ماشین بودیم، سر چراغ قرمز پیرمرد گل فروشی ایستاده بود.💐 منوچهر داشت از ب
💔 💖 مراسم ازدواجمان ساده بود. يك انگشتر عقيق براي ابراهيم خريديم. به قيمت 150 تومان پدرم از خريد راضی نبود مي‌گفت:«تو آبروي ما را بردي» ابراهيم گفت:«اين از سر من هم زياد است شما فقط دعا كنيد من بتوانم توي زندگي مشتركم حق همين انگشتر را هم درست ادا كنم بقيه‌اش ديگر كرم شماست و مصلحت خدا خودش كريم است». به همين انگشتر هم خيلي مقيد بود. وقتي در عمليات بيت‌المقدس شكست، گشت و يكي با همان مدل خريد. با خنده گفتم:«حالا چه اصراري است كه اين همه قيد و بند داشته باشي؟» گفت:«اين حلقه سايه ي يك مرد يا يك زن است توي زندگي مشترك». من دوست دارم سايه‌ي تو هميشه دنبال من باشد. اين حلقه هميشه در اوج تنهايي‌ها همين را به ياد من مي‌آورد و من گاهي محتاج مي‌شوم كه ياد بياورم. مي‌فهمي محتاج شدن يعني چه؟ همسر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🌿هر گردباد عجول و گرم که به اینجا رسید، نسیم خنک شد و سبک، شروع کرد به وزیدن توی حیاط‌ها و دالان‌های آینه‌ای. 🌿هر رود عصبانی عجول که از این گذر رد شد، برای همیشه اینجا ماند، حوض آب شد با فواره‌ی آرام برای دست‌نماز. 🌿خورشید داغ، زیر رواق‌ها، سایه گرفته. این کبوترها، دل‌های زائرهای از راه دور نیستند؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خبرنگار از مرده میپرسه چرا ماسک نزدی؟ میگه چون اعتقادی ندارم😐 حاجی به چی اعتقاد نداری؟ به حقوق شهروندی؟ به کرونا؟ به خستگی کادر درمان؟ دو دقیقه برو بخش بیماران کرونایی قول میدم قشنگ معتقد بشی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دارن اذان میگن دلم میره تو صحن های امام رضا اونجا که دیر رسیدی؛ خادما کمک میکنن جا پیدا کنی توی صف دلهره داری به رکوع نرسی... وقتی قامت میبندی، یه آرامشی حس میکنی... انگار میخوای پرواز کنی آخ آخ آخ چقدر دلم پرواز میخواد🕊 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 «بسم رب الشهداءوالصدیقین» شهید آرمین فخری ولادت: 1377/10/18 محل تولد:کرمانشاه اعزام به خدمت:19/10/1396 شهادت:19/4/1397 محل شهادت: هنگ مرزی چومان بانه علت شهادت: درگیری با گروهک تروریستی کومله ... 💞 @aah3noghte💞
💔 گفت تنها شده ای هیچ کسی یار تو نیست.. و ندانست که تو یار شب و روز منی..💕 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 💞 و تو همون کسی هستی که وقتی همه رفتن بازم بودی من داد زدم تو شنیدی فقط تو ... 💕 @aah3noghte💕