eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: متنفرم ازتون اگه اینجوری باشین...😒 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_
💔 : وقتی ناامید باشید و خودتونو پیدا نکنین و احساس پوچی داشته باشید، احتمال خودکشی تون هم زیاده و این یعنی پیروزیِ من😏✌️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🤲🏻 خدایا شکرت که الان توانایی انجام کاراییو دارم که یه زمانی دغدغم بودن♥️
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۳۰) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَ
✨﷽✨ (۱۳۲) وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‌ و خدا و رسول را اطاعت كنيد، شايد مورد رحمت قرار گيريد. ✅ نکته ها دليل شكست مسلمانان در جنگ احد، نافرمانى از دستور رسول اكرم صلى الله عليه و آله بود. زيرا آن حضرت فرموده بود كه منطقه حفاظتى واقع در ميان درّه‌هاى كوه احد را رها نكنند، ولى محافظان بخاطر طمع ورزى و جمع آورى غنائم جنگى بر خلاف دستور، منطقه را رها كردند و دشمن از همان منطقه به مسلمانان ضربه زد. 🔊 پیام ها - دستورات و فرامينِ حكومتى پيامبر صلى الله عليه و آله، همچون فرمان خدا اطاعتشان واجب است. «وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» - رباخوارى، عصيان وطغيان در برابر خدا و رسول است. «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا ... وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» - كسى كه بخاطر اطاعت از فرمان خدا و رسول، دست از رباخوارى بر دارد و به مردم رحم كند، مورد رحمت قرار خواهد گرفت. «أَطِيعُوا ... تُرْحَمُونَ» - پيروى از خدا و رسول، رمز نجات از دوزخ است. «اتَّقُوا النَّارَ ... وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» - نتيجه‌ى پيروى از خدا و رسول، به خود انسان برمى گردد، نه به خدا و رسول. «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» - اطاعت از خدا، بى‌پاداش نيست، بلكه وسيله و بستر دريافت رحمت اوست. «أَطِيعُوا ... لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 اگر میخواهی شوی، گمنام باش کار کن برای خدا ، نَه برای معروفیت ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت84 اندوه ب
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  




حامد می‌خندد: نگران نباش. حالا دو ساعتم من پست بدم چیزی نمی‌شه.

توی دلم گفتم: چرا، چیزی می‌شه. اینایی که فرمانده‌شون هستی بیشتر از قبل عاشقت می‌شن. نور بالا می‌زنی،  می‌شی، من بیچاره می‌شم!😔

واقعاً هم برای یک بسیجی هیچ دردی بدتر از این نیست که ببیند رفقایش یکی‌یکی شهید می‌شوند و می‌روند و او را جا می‌گذارند.

من این را اولین بار بعد از شهادت کمیل فهمیدم. حس بچه‌ای را داشتم که جلویش بستنی می‌خورند و به او نمی‌دهند.

تازه آن وقت فهمیدم چرا حاج حسین این‌طوری برای شهادت بال‌بال می‌زد. این حرف‌ها را به هرکس بزنم، قاه‌قاه به این دیوانگی می‌خندد.

کدام دیوانه‌ای مرگ را به زندگی ترجیح می‌دهد؟ 

واقعیتش این است که هیچ‌کس. کسی که شهادت را بخواهد، زندگی را می‌خواهد از نوع بهترش.

کمیل دست به سینه روبه‌روی من و حامد ایستاده و می‌گوید:
خوبه دیگه...نو که میاد به بازار، کهنه می‌شه دل‌آزار!

از این حرف کمیل خجالت می‌کشم. دوست دارم بهش بگویم من تو را در حامد پیدا کردم؛ اما نمی‌شود جلوی حامد.

حامد می‌گوید:
چیزی شده عباس؟

تازه متوجه می‌شوم سکوتم طولانی شده.

نگاهم را می‌کشم به سمت چشمان گود افتاده حامد که از بی‌خوابی سرخ شده‌اند.

کربلا هم که بودیم همین بود. چشمان گود افتاده و سرخ، صورت آفتاب‌سوخته و لاغر و لب خندان.

می‌گویم:
تو نمی‌خوای یکم بری بخوابی؟

چشمانش در حیاط اردوگاه می‌دوند و می‌گوید:
خوابم نمیاد. وقت هست برای خواب.

زیر لب جمله‌اش را تکرار می‌کنم.
چرا انقدر این بشر به دلم نشسته است؟
چرا انقدر شبیه کمیل است؟

می‌گوید:
تو چرا نمی‌خوابی؟

به دیوار تکیه می‌دهم:
یه رفیق داشتم، شبیه تو بود.

اسلحه را در دستش جابه‌جا می‌کند:
بود؟ الان کجاست؟


شانه بالا می‌اندازم و بغض گلویم را می‌گیرد:  شد.

چشمانش از خوشحالی برق می‌زنند. می‌دانم به چه فکر می‌کند. از فکرش هم اعصابم به هم می‌ریزد.

برای این که فکرش از سرم بیرون بیاید، ادامه می‌دهم: تنها کسی بود که باهاش  خوندم. برادرم بود...

دیگر نمی‌توانم جمله‌ام را ادامه بدهم. می‌ترسم صدایم از بغض بلرزد. می‌ترسم بغضم بترکد.

حامد آه می‌کشد: خوش بحالش.

- جاش الان خیلی خالیه. اگه بود، حتماً مدافع حرم می‌شد. خیلی سر نترسی داشت.

به حامد نگاه می‌کنم و جمله‌ام را کامل می‌کنم: مثل تو!

کمیل سر جایش ایستاده و می‌گوید: من نتونستم به تو حالی کنم ما شهدا زنده‌ایم، هستیم.

و ادایم را درمی‌آورد: اگه بود! انگار نیستم!🙄

به جایی که کمیل ایستاده نگاه می‌کنم و بی‌اختیار با دیدنش لبخند می‌زنم: هنوزم نمی‌تونم باور کنم رفته. هنوز با هم رفیقیم.

- من شهادت خیلی‌ها رو دیدم؛ ولی هیچ‌وقت با یه شهید انقدر صمیمی نبودم. .

سرم را برمی‌گردانم به سمت صورت حامد و نگاهم چندبار میان حامد و کمیل می‌چرخد. چقدر شبیه هم‌اند!

حامد می‌پرسد: وقتی شهید شد پیشش بودی؟

از یادآوری آن شب دلم در هم می‌پیچد. هیچ‌کس این سوال را از من نپرسیده بود.

چه سوال وحشتناکی... بوی دود و گوشت سوخته می‌زند زیر بینی‌ام.

به سختی لب می‌جنبانم:
نه...وقتی من رسیدم شهید شده بود. دیر رسیدم، خیلی دیر!


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...`
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥کلیپ پاسخ کوبنده به هتاک اهل‌بیت 👤کربلایی حسین طاهری 📌 در پی سخنان توهین آمیز شیخ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 عشقِ خدا آتشی است که در هرچه بیفتد، بسوزاند و نورِ خدا بھ هرچه بتابد، فروزانش کند. _ حضرت‌رسولﷺ ، کنزالعمال _🪴 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 عزیز دختر ایران زمین مبارک در کنار مادر نمونه و بزرگوارت بهترین ها را پیش رو داشته باشی🕊 به خانواده شهدا مدیونیم🥀 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 خیلی مادری بود... روضه های #حضرت_مادر یه جور دیگه آتیشش مےزد و مےسوزوندش🥀 #شهید_جواد_محمدی #
💔 نعمت فقط برف و باران نیست، گاهی خدا، « رفیقی » نازل می کند، زلال تر از باران… و گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست! واقعا چقدر این متن زیباست چقدر به دل میشینه❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۳۲) وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُو
✨﷽✨ (۱۳۳) وَ سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ‌ براى نيل به آمرزشى از پروردگارتان وبهشتى كه وسعت آن به قدر آسمان‌ها و زمين است و براى پرهيزكاران آماده گرديده، بشتابيد. ✅ نکته ها گروهى از دانشمندان اسلامى، عقيده دارند كه بهشت و دوزخ هم اكنون وجود دارند و يكى از دلايل آنان همين آيات‌ «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» يا «أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» است. آمرزش گناه، كار الهى است و مراد از سرعت به سوى مغفرت، سرعت به سوى كارى است كه مغفرت را بدنبال داشته باشد. در اين آيه، كلمه‌ى «عَرض» به معناى وسعت است. حضرت على عليه السلام در تفسير اين آيه فرمودند: «سارعوا الى أداء الفرائض» براى انجام تكاليف الهى بر يكديگر سرعت بگيريد. 🔊 پیام ها - سرعت در كار خير، ارزش آن را بالا مى‌برد. «سارِعُوا» - سرعت در توبه و جلب غفران الهى، لازم است. «سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ» - آمرزش گناهان، از شئون ربوبيّت است. «مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ» - اوّل بخشيده شدن، سپس بهشت رفتن. «مَغْفِرَةٍ ... جَنَّةٍ» - لازمه‌ى سرعت به سوى بهشت متّقين، قرار گرفتن در زمره‌ى متّقين است. «جَنَّةٍ ... أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 🌱امروزت را با اعمال صالحه غنیمت شمار.. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خدایا!‏ما را به حقِّ روضه‌ی زهرا درست کن ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دعاگوی اعضای محترم در _المبین هستیم ✍چقدر زیاد دلتنگیم🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت85 حامد م
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



چه سوال وحشتناکی... بوی دود و گوشت سوخته می‌زند زیر بینی‌ام.

به سختی لب می‌جنبانم:
نه...وقتی من رسیدم شهید شده بود. دیر رسیدم، خیلی دیر!

نمی‌دانم حامد چه چیزی در چشمانم می‌بیند که دستش را جلو می‌آورد و دستم را می‌گیرد.

دستش گرم است. کمی فکر می‌کند تا چیزی یادش بیاید و بی‌مقدمه می‌گوید:
واخَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَیتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُکَ فِی اللَّهِ...(برای خدا با تو برادری و صفا (یکرنگی) می‌ورزم و برای خدا دستم را در دستت قرار می‌دهم...)

کمی صبر می‌کند. انگار می‌خواهد ادامه‌اش یادش بیاید.

کمیل دارد با لبخند نگاهمان می‌کند و ادامه می‌دهد:
وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ(ع) عَلَی أَنِّی إِنْ کُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی.
(و در پیشگاه خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و فرستادگان او عهد می‌کنم که اگر از اهل بهشت و شفاعت باشم و اجازه ورود در بهشت را یابم، بدون تو وارد بهشت نشوم.)

حامد باز هم به ذهنش فشار می‌آورد:
خلاصه که جلوی خدا و پیامبرا و امام‌ها و  همه عالَم، عهد می‌بندم اگه بهشتی شدم، وایسم در بهشت تا تو رو هم با خودم ببرم ان‌شاءالله. شرمنده دیگه عربیش یادم نیومد.

شوکه‌ام از این حرکتش. کمیل می‌خندد و رو به من می‌کند: لال شدی؟ الان باید بگی قبلتُ عروس خانوم!😝

با چشمان گرد شده از تعجب و نیمچه لبخندی که دارم، آرام می‌گویم: قبلتُ.

حامد نگاهی به اطراف می‌اندازد و با شرمندگی می‌خندد:
یه ادامه‌ای هم داشتا، ولی من الان یادم نیست. بعداً باید از روی مفاتیح ببینم.

دستم را رها می‌کند و می‌گوید:
آخیش. خیلی وقت بود توی گلوم مونده بود. دیگه برو بخواب.
*

-خجالت می‌کشم که من/سرم رو تنمه حسین/از اون لحظه آخری/به تنم کفنه حسین...

حامد صدای ضبط ماشین را بلندتر می‌کند؛ طوری که صدای مداح در ماشین می‌پیچد.

دستم را محکم گرفته‌ام به فرمان و با دست‌اندازها بالا و پایین می‌شوم.

پایم را بیشتر روی گاز فشار می‌دهم که تبدیل به سیبل متحرک تروریست‌ها نشویم.🎯

حامد که تازه بیدار شده، زیر لب با مداحی هم‌خوانی می‌کند؛ انگار نه انگار که این جاده‌ای که در آن هستیم، یک طرفش داعش است و طرف دیگرش جبهه‌النصره. 

اصلاً عین خیالش نیست، تا الان هم تخت خوابیده بود. برای همین اسم جهادی‌اش  است، اصلا نمی‌ترسد.

صدای مداح گرم است و به دل می‌نشیند. حامد می‌گوید: می‌دونی این که می‌خونه کیه؟

سرم را تکان می‌دهم که نه. می‌گوید: . فروردین امسال توی حماۀ شهید شد.

و آه می‌کشد. حس عجیبی پیدا می‌کنم از شنیدن صدایش.

حامد همراه شهید مغزغلامی می‌خواند:
حتی اگه بره سرم/ من از شما نمی‌گذرم/آرزومه یه روز بگن/به من مدافع حرم...

خود حامد هم صدای قشنگی دارد، گاهی مداحی هم می‌کند.

همین دو شب پیش هم، قبل از عملیات میان بچه‌های فاطمیون هیئت راه انداخته بود و برایشان می‌خواند و سینه می‌زدند.

یک نفر هم بود که نمی‌شناختمش، داشت دست تک‌تک بچه‌ها را حنا می‌گذاشت و اسپند دود می‌کرد.

- همه رفتن و کار من شده گریه و زاری/سیاهه روم آقا ولی بازم هوامو داری...

بغض در صدای حسین معزغلامی داد می‌زند، مخصوصاً موقع گفتن بیت اولش.

بیت اول را سه بار با بغض تکرار می‌کند. کسی چه می‌داند؟
حتماً همین‌جا شهادتش را امضا کرده‌اند.

- دلم یه جوریه/ولی پر از صبوریه/چقدر شهید دارن میارن از تو سوریه...

حامد خیره است به بیابان و آه می‌کشد و می‌خواند:
منم باید برم/آره برم سرم بره...

همراهش می‌خوانم و اشک سر می‌خورد روی صورتم.
- آقام آقام آقام آقام، آقام حسین جان...



‼️ ششم: سامرا، غزه، حلب، تهران؛ چه فرقی می‌کند؟

با آرامش و خیال راحت نشسته بودند زیر تلویزیونی  که بالای کافه نصب شده بود.

تازه مامور ت.م‌شان را دور زده بودند و سرخوشانه می‌خندیدند؛ نمی‌دانستند چند میز آن‌طرف‌ترشان، من نشسته‌ام و به خودم قول داده‌ام تا هر جهنم‌دره‌ای دنبالشان بروم.😏

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...`
لینک قسمت اول https://eitaa.com/aah3noghte/30730
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت86 چه سوال
صدای مداح گرم است و به دل می‌نشیند. حامد می‌گوید: می‌دونی این که می‌خونه کیه؟ سرم را تکان می‌دهم که نه. می‌گوید: . فروردین امسال توی حماۀ شهید شد. و آه می‌کشد. حس عجیبی پیدا می‌کنم از شنیدن صدایش. حامد همراه شهید مغزغلامی می‌خواند: حتی اگه بره سرم/ من از شما نمی‌گذرم/آرزومه یه روز بگن/به من مدافع حرم... قسمتی از رمان در مورد و و ... هم نوشته باهامون همراه باشید😉 ... 💞 @aah3noghte💞