💔
خنده هایت
باغی از یاقوت و مروارید باز
هی ببین!
لین لحظه ماه مهربان خندید باز
#شهید_علیرضا_نوری
#آھ ... (۳نقطه)
💕 @aah3noghte💕
💔
#گذرے_کوتاه_بر_زندگے_شھدا
#شهید_علیرضا_نوری
قسمت پایانی
*در سوریه به شهید علیرضا نوری #حاج_اکبر میگفتند.
حاج اکبر، جوانی رشید و با حرمت بود.
تا زمانی که من، روزه بودم در حضور من، لب به خوراک و غذایی نمیزد و حرمت روزه داری من را حفظ میکرد.
وقت افطار که فرا میرسید خودش برای من سفره را آماده و پذیرایی میکرد
و اجازه ی کاری به من نمیداد.
کارهای موکول شده به وی را به درستی انجام ميداد.
نمازش را اول وقت میخواند.
بسیار متواضع و بردبار بود.
از خاطرات خانواده، فرزند و همسرش با عشق و محبت بامن صحبت میکرد.
صورتش بسیار نورانی بود و حسی به من از احتمال شهادتش، خبر میداد.
صبح روز ۲۹ اسفند بود که خبر درگیری را شنیدیم؛ از دوستانش فقط سراغ حاج اکبر را میگرفتم و نگرانش بودم..😔
امید داشتم که او زنده باشد. چند ساعتی که گذشت متوجه شدیم حاج اکبر شهید شده...😭😔
🕊روحش شــاد و محشور با اهل بیت علیهم السلام
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری
راوی: #شهید_مدافع_حرم_جبارعراقی
#آھ...
💞 @shahiidsho💞
#اختصاصے_کانال_آھ...
💔
شهیدی که حُکم وزیر را پاره کرد!!!
در عملیات کربلای پنج که بسیار سخت بود روزی او را به سنگر فرا خواندند تا حکم #قائم_مقامی_وزیر_راه و #رئیس_راه_آهن_کشور را به وی ابلاغ کنند.
سردار نوری نگاهی به کوثری (فرستاده وزیر) کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و سپس حکم وزیر را پاره پاره کرد
و گفت:
« آقای کوثری! به وزیر بگویید من علی رضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم تا #شهید شوم.»
#شهید_علیرضا_نوری
قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و مسئول حراست راه آهن کل کشور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
#عاشقانه_شهدایی
وقتی در جمعی بدحجاب قرار میگرفتیم باصدای بلند از #حجاب_من تعریف میکرد
و شروع به تحسین و تشویق حجابم میکرد و میگفت:
"همه زندگیم فدای همسر محجبه ی خودم."💞
💖میگفت:
"چادر سیاه روی سرت مثل اینه که مهتاب میشی وسط یک شب سیاه"💖
#راوی: همسر شهید
#شهید_علیرضا_نوری
#شهید_مدافع_حرم
#عشق_آسمونی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#عاشقانه_شهدایی
شش ماه از شهادت همسرم میگذشت ولی وسایل برجامانده ی او به دستمان نرسیده بود. قبل از فرارسیدن روز تولدم سر مزار همسرم رفتم و از او وسایلی که شش ماه بود دست همرزمشان بود را به عنوان هدیه تولدم طلب کردم.
بعد از 6 ماه که از شهادت گذشته بود در شهریور ماه و درست در روز تولدم،وسایل علیرضای نازنین را برای من هدیه اوردند.
وسایلی که برای من دنیایی از خاطرات شیرین بود.ساعت مچی خرید عقدمان که آغشته به خون شده بود.همچنین انگشتر آغشته به خونی که متبرک شده بود به ضریح ائمه معصومین.یک دفترچه یادداشت و کتاب مفاتیح الجنان.اینقدر به ساعت و حلقه ازدواجمان علاقه داشت که حتی تا آخرین لحظه هم همراهش بود.ولی متاسفانه حلقه ازدواجمان به دستم نرسید.
طبق فرمایش همرزمشان،عقربه های ساعت بخاطر موج انفجار روی زمان شهادت ایستاده بود.ساعت8:45 صبح جمعه زمان عروج همسرم را نشان میداد.طی آن 6 ماه عقربه ها حرکت نکرده بودند.بعد از اینکه ساعت به دستم رسید عقربه ها شروع به حرکت کردند.
همسر #شهید_علیرضا_نوری
#شهید_مدافع_حرم
#عشق_آسمونی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شهدا
یاران آخرالزمانی امام زمان علیه السلام هستند
و اینک، آخرالزمان
اگر شور همراهی پسر فاطمه را در سر داری
لاجرم راه دیگری پیش رو نداری
جز آنکه یا #شهید شوی
یا یک #شهید_زنده باشی
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_علیرضا_نوری
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
💔
قبل و بعد از تولد علی اکبر تاکید داشت که با صوت بلند برای علی اکبرمان قرآن بخوانم.
اعتقادش بر این بود که طفل باید از همان دوران نوزادی با قرآن، اخت و الفت بگیرد.
بااینکه روابط پدر و پسر عمر کوتاهی داشت ولی از همان موقع به فکر تعلیم و تربیت آن بود و روی تربیتش کار میکرد..
هنگام خواب علی اکبر برایش صوت قرآن پخش میکرد و علی اکبرمان باصدای قرآن آرام میشد.
علی اکبر از سن یکسالگی،موقع قرائت قرآن توسط من یا پدرش،کنارمان مینشست و روی قرآن نگاه میکرد و با زبان کودکانه خودش مشغول خواندن قرآن میشد...
راوی: همسر #شهید_علیرضا_نوری
فدایی عمه جان #امام_زمان
سالروز شهادت
💞 @shahiidsho💞
💔
#عاشقانه_شهدایی
در ایّام ماه مبارک رمضان، بهخاطر بارداری و شیردهی روزه نمیگرفتم؛ ولی چون میدونستم علیرضا بدون من سحری نمیخوره، بیدار میشدم و باهاش همراهی میکردم و خیالم راحت بود که بدون سحری روزه نگرفته.
فصل پاییز و زمستان که روزههای قضا رو میگرفتم، با اینکه علیرضا حتی یک روزه قضا هم نداشت ولی بهخاطر من سحرها بیدار میشد و روزهی مستحبّی میگرفت، میگفت: «میخوام تنها نباشی و سحریت رو بخوری! تو بهخاطر من سحرهای ماه رمضان بیدار شدی و همراهی کردی، من هم باید جبران کنم.»
#شهید_علیرضا_نوری
#ماه_رمضان
💞 @shahiidsho💞