💔
به قول خودش، در تمام #تنهایی و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه #خدا را زد و چشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢
.
پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد...♡
#مادر ، شد نان آور خانواده ، آن هم چه نانی...! نانی که ، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم.
.
علی در #یازده_سالگی وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد.
.
نام مادر#شهید، ننه علی " سکینه پاکزاد " است و به راستی فرزند پاکی زاده . پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊
🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که #ازدواج هم نتوانست طعم ، لعبت دنیا را به او بچشاند .
🍂چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی #عشق حقیقی پر کشید❤️
.
شهادتش در: ۱۳۶۵/۱۰/۴ بود
و بعد از این #تاریخ تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود
بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥
.
✍نویسنده : #سودابه_حمزه_ای
#شهید_علی_شفیعی
.
📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵
🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
وصیتنامه #شهید_علی_شفیعی
خدایا!
شاهد باش به ظاهر در #تنهایی زیستم و تو را بهترین دوستها و عشقها و اعمالها یافتم. پس مرا به سوی خودت فراخوان و بدان که از تمامی مظاهر جاری بردیم تا به تو بپیوندم...
خدایا! من خواهان #شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرار کنم.
خدایا!
عمریست پیشانی را بر درگاهت بر روی خاک گذاردهام پس در حقم لطفی بفرما؛
خدایا!
این دستها عمری در خانه تو را زده است.
خدایا!
این چشمها بهانه تو را میگیرد و بی اختیار #اشک میریزد،
خدایا!
این خون که در رگهای من میچرخد همهاش به #شوق توست.
خدایا!
این زبان همچون لایههای ترک خورده زلالی باران تو را له له میزند
پس خدایا با من آن کن که مرحمت و لطف وجود توست ای مهربانترین مهربان.
#شهید_علی_شفیعی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"