eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🌸🍃 🍃 #لات_های_بهشتی #حرانقلاب #شهیدشاهرخ_ضرغام #قهرمان کشتی فرنگی بود... وزن #فوق_سنگین...💪 حتی ب
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 ۲ شاهرخ، اخلاق خاصی داشت... مثلا اغلب وقت ها با خانواده نمےخورد. 😏 میگفت: "میخوام مامان و بچه ها حسابی سیر بشن بعد اگه چیزی موند من میخورم". شاهرخ، بزرگ شده بود اما مادر پیرش همیشه او را دعا می کرد و هدایتش را از خدا مےخواست.😔 شاهرخ خیلی به مادرش احترام مےگذاشت و اگر جلوی همه بود جلوی مادرش بود... در ایام انقلاب، شاهرخ هم پا به پای مردم در ها شرکت مےکرد✊ و با پیروزی انقلاب، وارد شد...💪 عاشق امام خمینی بود و روی سینه اش خالکوبی کرده بود: 😍😘 در همه عملیاتها از بقیه جلوتر بود و در گنبد، خوزستان و کردستان و... قبل از همه حضور داشت..☺️ با شروع جنگ، به خوزستان رفت و به واحد پیوست.😃😉 روزهای اول جنگ بود و شاهرخ با رفقایش به دشمن مےزدند و از آنها غنیمت مےگرفتند...💪 شاهرخ بدون سلاح مےرفت و برمےگشت!!!✌️ ۳نقطه ⛔️ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #تهرانی۱ تا آمد توی محوطه با همان لهجه غلیظ لاتی گفت: " #ساملیکم"!✋
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۲ گفتم: «برو یه گشتی بزن و نیم ساعت دیگه بیا»...😐 زنگ زدم به کارگزینی و گفتم: «این کیه برای ما فرستادید؟😫 اومده اینجا گروهان و ریخته بهم و برای همه شاخ و شونه می کشه »😩😫.. گفتند: «اینجا هم با همه دعوا کرد که من حتما باید برم گردان رزمی توی خط »😡😠 معمولا اعزامی اولی ها را مےفرستادند توی اما او با دعوا ، برای ، نامه گرفته بود.😒 پیش خودم گفتم: «چه میشه کرد؟ حالا که آمده بگذار بماند اگر نقطه ضعفی ازش دیدم جوابش مےکنم.😉 وقتی برگشت پرسیدم: «چه کاری بلدی؟» گفت: «هرکاری که بگین مےکنم. بلدم ، مےکشم، تمیز مےکنم، مےپزم، همتونو میشورم ولی...☝️ کارم . یعنی هرجوریه یه اسلحه بهم بدین.»🔫 یه ژ-۳قنداق دار تحویلش دادیم و بند حمایل و فانوسقه و قمقمه و کوله پشتی . دوتا هم جیب خشاب که توی هر کدامش دوتا خشاب ژ-۳جا مےگرفت . دوباره جلوی در تسلیحات راه انداخت که : «من شش تا جیب خشاب میخام و ۱۲تا خشاب»😠 مےخواست دور تا دور کمرش را پر کند از خشاب . 🙄 بهش گفتن: «سنگین میشی نمیتونی با این همه خشاب از ارتفاع بالا بری»😐 گفت: «شما کاری به این کارها نداشته باشین😠 اگه گفتم میخام حتما مےتونم ببرم.»😏 اشاره کردم بهش بدهند . بعد کشیدمش کنار و دوستانه گفتم: «ببین اقای تهرانی عزیز !😊 مواظب باش نزنی یکی و بکشی😒! توی خط و موقع درگیری حتما به حرف من گوش کن»!☝️ سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت . بعد از مدتی دیدم واقعا زبر و زرنگ است ...گفتم: «بیا پیک من باش.»☺️ ... ۳نقطه 📚...تاشهادت 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 قسمت هشتم #بےتوهرگز ❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 #خریدعروسی با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا می
💔 قسمت نهم ❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 اولین روز مشترک، بلند شدم غذا درست کنم😌 من همیشه از کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش وسط میومد از زیرش در می رفتم😅 بالاخره یکی از معیارهای سنجش در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت!😬 تفریبا آماده شده بود که از برگشت بوی غذا کل خونه رو برداشته بود از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید😌 _به به، دستت درد نکنه عجب بویی راه انداختی...😉 با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم انگار فتح الفتوح کرده بودم رفتم سر درش رو برداشتم ، آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود قاشق رو کردم توش بچشم که بند اومد😰 ... نه به اون ژست گرفتن هام نه به این مزه😱 اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ام گرفت هانیه مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر و بعد شدیدی به دلم افتاد ! حالا جواب علی رو چی بدم؟پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت😨 ... _کمک می خوای ؟ با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم قاشق توی یه دست ، در قابلمه توی دست دیگه همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ... با بغض گفتم: نه برو بشین الان سفره رو می اندازم😞 یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد منم با های لرزان بودم از آشپزخونه بره بیرون - کاری داری علی جان؟چیزی می خوای برات بیارم؟😊 با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ، شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت - حالت خوبه؟😳🤔 - آره، چطور مگه؟ - شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه!😏 به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به فوق معرکه گفتم : _نه اصلا من و ؟😏 تازه متوجه حالت من شد هنوز فاشق و در قابلمه توی دستم بود ، اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد _چیزی شده؟ به زحمت بغضم رو قورت دادم قاشق رو از دستم گرفت خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید مُردی هانیه ، کارت تمومه😥😢 ... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 قسمت نهم #بےتوهرگز❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 #غذای_مشترک اولین روز #زندگی مشترک، بلند شدم غذا
💔 قسمت دهم ❤️ 🚫این داستان واقعـےاست🚫 چند لحظه کرد زل زد توی چشم هام و گفت : واسه این ناراحتی می خوای کنی؟😏 دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه😭 _آره افتضاح شده با صدای بلند زد زیر 😃 با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت کشید و مشغول خوردن شد یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای 😋 یه کم چپ چپ زیرچشمی بهش نگاه کردم - می تونی بخوریش؟خیلی شوره ، چطوری داری قورتش میدی؟ از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت _خیلی عادی همین طور که می بینی ، تازه خیلی هم عالی شده دستت درد نکنه😉 - مسخرَم می کنی؟😕 - نه به خدا هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم جدی جدی داشت می خورد ،کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ، غذا از دهنم پاشید بیرون سریع خودم رو کنترل کردم و دوباره همون ژست ام رو گرفتم نه تنها برنجش بی نمک نبود بلکه اصلا درست دَم نکشیده بود☹️ مغزش خام بود ، دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش حتی سرش رو بالا نیاورد _مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی درست کنی!😉 سرش رو آورد بالا با بهم نگاه می کرد _برای بار اول، کارت بود😍 اول از دستم مادرم شدم که اینطوری لوم داده بود اما بعد خیلی خجالت کشیدم شاید بشه گفت برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ... 💕 @aah3noghte💕
چیست؟ ایران به غیر اروپایی ها میفروشد، آنها پول نفت را به اروپایی‌ها میدهند، اروپا در موارد غیر تحریمی آمریکا به ایران و میدهد، بشرطی که شرکتهای خصوصی اروپا این کار را بپذیرند. یعنی ۳ بر هیچ از فتحعلی شاه قاجار جلو افتاد! 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از چالش عکس اربعین
#چالش 📷 عکس اربعین حسینی 🔺کانال اطلاع رسانی مرز بین المللی مهران🔻 اگر زائر کربلا هستین امسال و از مرز مهران خروج میکنین حتما به کانال مرز سر بزنین #خدماتی منجمله #اسکان و #غذا با تیم‌ فوریتهای #پزشکی و #مکانیکی جاده ای در خدمت زوار 🙏🌹 1⃣جایزه نفر اول چالش: کمک هزینه سفر به مشهد مقدس 2⃣جایزه نفر دوم‌چالش : کمک هزینه سفر به قم مقدسه 3⃣جایزه نفر سوم چالش : ۵۰۰ هزار تومان وجه نقد جهت شرکت در چالش به ایدی خادم پیام بدین 🙏🌹 🆔 @marz_mehran 🔻کانال اطلاع رسانی اخبار مرز بین المللی مهران 🆔 @arbaein_ilam_mehran 40