eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 💞 ...💕 این جمله برای من و تو باید معنای دیگری داشته باشد... مدام با خودت بگو... که شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی سه روز، روزه گرفت تا در عروسی‌اش گناهی اتفاق نیافتد...💖 بگو ... که حمید در ایام راهیان نور وقتی با ماشین ماموریتش را انجام می‌داد و همسرش را می‌بیند که پیاده راه می‌رود، او را سوار ماشین بیت‌المال نمی‌کند؛ ماشین را تحویل همکارش می‌دهد و دوان دوان خودش را به همسرش می‌رساند و می‌گوید "کار تو شخصی است و نمی‌توانستم سوارت کنم"...😍 ... که حمید یک بار که می‌خواست کباب درست کند، کلی اسپند دود میکند که بوی کباب نپیچد که نکند کسی دلش بخواهد...😢 ... که حمید هر شب نماز شبش متصل به نماز صبحش بود...❤️ یادت باشد... ، اسم همسرش را در گوشی، ذخیره کرده بود، به خاطر اینکه عشقش کربلا بوده...😢😍 و اینکه یادت باشد ، یادم باشد چه انسانهایی عشقشان را فدا کردند تا ظهور امام زمان نزدیک شود مبادا مبادا با گناهانم ظهور حضرتش را عقب بیندازم😔 💕 @aah3noghte💕
💔 ✨ کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم!😅 نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود؛ پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم.😌 عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه😊 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم... تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم!😍 پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!😜 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده😉 پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : !❤️🌹 📚 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 رو به خدا گفت: "چقدر باید سختی بکشم؟... چقدر دلتنگ باشم؟.... چقدر باید تنهائی را جرعه جرعه سر بکشم؟... اصلا چرا مرا آفریدی؟"... خدا نگاهی از سر به او انداخت ... دست بر سرش کشید و گفت: "من تو را برای خودم آفریدم، اما اینجا که آمدی، زرق و برقش✨، عقل از سرت ربود... تو را در دل سختی ها خلق کردم تا یادت بماند جای ماندن نیست... دنیا جای ماندن نیست...." 💔 ... 💞 @aah3noghte💞