eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۲۸) لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِ
✨﷽✨ (۱۲۹) وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌ وآنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. او (طبق حكمت خود) هركس را بخواهد مى‌بخشد و هركس را بخواهد عذاب مى‌كند و خداوند بخشنده‌ى مهربان است. ✅ نکته ها اين آيه تأكيدى بر آيه‌ى قبل است كه مجازات يا عفو، تنها به دست خداوند است. زيرا آفرينش و حاكميّت تمام هستى در دست اوست. جالب اين‌كه در آيه، افرادِ مورد قهر يا لطف معيّن نمى‌شوند، تا غرور يا يأس براى كسى پيدا نشود و همه در حالت خوف و رجا باشند. ناگفته پيداست كه عفو يا عذاب، براساس حكمت الهى و وابسته به زمينه‌هايى است كه انسان در خود و يا جامعه بوجود مى‌آورد. 🔊 پیام ها - عفو يا كيفر، تنها به دست كسى است كه حاكميّت آسمان‌ها و زمين براى اوست. «لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ ... يَغْفِرُ ... وَ يُعَذِّبُ» - در نظام الهى، اصل برعفو ومغفرت است. «يَغْفِرُ» بر «يُعَذِّبُ» مقدّم شده است. ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 تو دلت چه می خواهد؟ نماز خواندن در سنگرهای خاکی نشده ای؟ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت82 خنکی لی
💔 رمان امنیتی به قلم: جلو می‌روم و کنارش می‌نشینم. من را که می‌بیند نیم‌خیز می‌شود برای بلند شدن؛ اما دستم را روی شانه‌اش فشار می‌دهم که بنشیند: خسته نباشی آقا بشیر! لبخند محجوبی می‌زند: مانده نباشین. به دیوار تکیه می‌دهم: تو هم از خستگی خوابت نمی‌بره؟ سرش را تکان می‌دهد. بی‌صدا می‌خندم: فکر می‌کردم فقط خودم این‌طوری‌ام! سرم را به طرف پایش خم می‌کنم تا ببینمش. جلوی من پایش را دراز نمی‌کند. خودم می‌نشینم مقابلش و ساق پایش را می‌گیرم: درازش کن ببینم چی شده؟ مقاومت می‌کند. می‌گویم: خودتو لوس نکن دیگه! من فرمانده‌تم ها! این را که می‌گویم کوتاه می‌آید؛ اما صورتش از شرم سرخ شده. به تاول و التهاب پوست پایش نگاه می‌کنم و می‌گویم: معلومه حسابی راه رفتیا! این‌جوری پیش بره زود می‌شی! می‌خندد. تشر می‌زنم: بلند شو بریم بهداری پانسمانش کنیم. حالاحالاها این پا رو لازم داری، نمی‌خوام کارمون لنگ بشه. این را گفتم چون می‌دانم فقط با همین حرف‌هاست که قبول می‌کند بیاید بهداری. می‌گوید: یه فرمانده داشتیم، بهش می‌گفتند . من بعد از شهادتش فهمیدم بوده. سال نود و چهار تازه اومده بودم سوریه، توی ریف ادلب مسلحین یه حمله گسترده کردن ولی سیدحکیم خیلی خوب مدیریت کرد که مقابله کنیم. شبش فهمیدیم مسلحین صدنفر تلفات دادن. همین هم شد که برای سر سیدحکیم جایزه تعیین کردن. پ.ن تصویر سیدحکیم ... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین رمان امنیتی #خط_قرمز به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت83 جلو می‌روم و کنارش
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  


می‌گوید:
یه فرمانده داشتیم، بهش می‌گفتند سیدحکیم. من بعد از شهادتش فهمیدم فرمانده اطلاعات فاطمیون بوده. سال نود و چهار تازه اومده بودم سوریه، توی ریف ادلب مسلحین یه حمله گسترده کردن ولی سیدحکیم خیلی خوب مدیریت کرد که مقابله کنیم.
 شبش فهمیدیم مسلحین صدنفر تلفات دادن. همین هم شد که برای سر سیدحکیم جایزه تعیین کردن. خیلی ذوق کرده بودیم، رفیق سیدحکیم می‌خواست خبرش رو منتشر کنه؛ ولی سید نگذاشت.
می‌گفت:«مگه نمی‌دونی من زن ذلیلم؟ اگه خانمم بفهمه دیگه نمی‌ذاره بیام سوریه!»

سیدحکیم را می‌شناسم. یکی از بهترین فرماندهان و بنیان‌گذاران فاطمیون بود. موقع عملیات شناسایی نزدیک تدمر شهید شد؛ همین پارسال.

بشیر ادامه می‌دهد: همه می‌دونستن علت اصلیش این بود که نمی‌خواست اجرش ضایع بشه.


بعد به چشمانم نگاه می‌کند؛ طوری که از نگاهش می‌ترسم. معصومیت عجیبی دارد: آقا! منم دوست دارم مثل سیدحکیم باشم.

می‌دانم بشیر بیست و سه سالش بیشتر نیست و پدر و مادرش هم سن و سالی ازشان گذشته؛ و بشیر در واقع نان‌آور خانواده‌شان است.

می‌دانم تا قبل از آمدنش به سوریه به سختی و با حقوق کارگری خانواده را می‌چرخانده بدتر از آن، می‌دانم که حالا که سوریه آمده هم، خبری از آن حقوق‌های نجومی و افسانه‌ای که در رسانه‌ها می‌گویند، نیست.

اندوه بدی قلبم را می‌فشارد. کاش بشیر هیچ‌وقت مثل سیدحکیم نشود، باید برای خانواده‌اش بماند...



...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...`
💔 💌 تا به یاد صحن می‌افتم دو چشمم مثل ابر در هوای یک زیارت غرق باران می‌شود... ... 💕 @aah3noghte💕
همسنگری ها بابت ادمین تبادل عذرخواهی میکنم گفتند میخوان کار برای شهدا انجام بدن، اومدن فقط کانالای خودشونو معرفی کردند از ادمینی برکنار شدند هر کسی لایق نیست خادم الشهدا باشه❌
شهید شو 🌷
💔 #گلزار_شهدا رفتن یک فریضه برای آنهاست تا یادشان بماند که خون چه کسانی بر زمین ریخته شد تا اسلام
💔 آنها که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...! می گفتن تو سوریه آچار فرانسه بوده خیلی هوای نیروهای سوری و فاطمیونش رو داشته اگه آب و غذا نبوده هر جور بود، براشون فراهم میکرده...🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... دستخط #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری: لطمه زدن برای غلامی ملاک نیست #بی_سر_شدن مرام غلامان
💔 ... به زندگانِ ابدی بگوئید فاتحه‌‌ای نثارِ قلبِ مرده‌یِ ما کنند... بگوئید روح ما آنقدر کدر شده که می ترسیم در برابر شیطان و وسوسه هایش کم بیاوریم بگوئید دستی برآرند بر قلب ما کشند شاید این قلب از طپش افتاده، جانی دوباره یابد... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏آقا رسول‌اللّه فرمودن اگه می‌خوای محبت بین تو و دوستت زلال و زیاد بشه، با بهترین اسمی که دوسش داره صداش بزن! الکافی، ۲، ۶۴۳ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 میشناسیم همه جود و عطا را به حسن کرم و بخشش و احسان و سخا را به حسن بگذارید بگویند گدائیم گدا
💔 عالم برای وصف او دارد هزار آیات هرگز نمی گردد دلم، دور از حسن هیهات روز حسن روز دوشنبه، ذکر ما این است یا رب به حق مجتبی یا قاضی الحاجات ✋💚 "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اَللّٰهُمَّ اِنّیٖ اَرْغَبُ اِلَیْکَ الهی به راستی من راغبم به تو♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۲۹) وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ يَغْفِ
✨﷽✨ (۱۳۰) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‌ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! ربا (و بهره‌ى پول) را با افزودن‌هاى مكرّر نخوريد، از خدا پروا كنيد تا شايد رستگار شويد. (۱۳۱) وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ‌ و از آتشى كه براى كافران آماده شده است، بپرهيزيد. ✅ نکته ها اين آيه همراه با هشت آيه‌ى بعد كه در ميان آيات جنگ احد قرار گرفته. شايد به اين جهت باشد كه مسائل اخلاقى و اقتصادى، در يك نظام دفاعى مؤثّر است. جامعه‌اى كه افرادش اهل اخلاص و ايثار و سبقت در كارهاى خير، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفّق خواهند بود، ولى جامعه‌ى پول پرست و بخيل و نافرمان و مصرّ بر ارتكاب گناه، به يقين شكست خواهد خورد. آيات تحريم ربا، در چند مرحله و به صورت تدريجى نازل شده است. گام اوّل، انتقاد از رباخوارى يهود: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ» گام دوم، منع از رباى چندين برابر و در گام سوم، تحريم و به منزله‌ى جنگ با خدا معرّفى شده است. امام صادق فرمود: رباخوارى از گناهانى است كه موجب مى‌شود رباخوار به هنگام مرگ ايمان خود را از دست بدهد و در زمره كافران قرار گيرد. 🔊 پیام ها - ايمان، زير بناى عمل به دستورات است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا» - قبل از تحريم ربا، نمونه‌هاى زشت وبرجسته آن تحريم شد. «أَضْعافاً مُضاعَفَةً» - رعايت تقوا در مسائل اقتصادى بشدّت لازم است. «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا ... اتَّقُوا اللَّهَ» - رستگارى با رباخوارى بدست نمى‌آيد، بلكه با تقوا حاصل مى‌شود. «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» - رباخوار، نه در دنيا رستگار است، (به خاطر تشديد اختلافات طبقاتى كه منجر به تفرقه و كينه‌ى محرومان و انفجار آنها مى‌شود) و نه در آخرت. (به خاطر گرفتارى به قهر خداوند). «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» - مسلمان رباخوار، همان عذابى را مى‌بيند كه براى كافر فراهم شده است. «أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» - دوزخ، براى كافران فراهم شده و اگر مسلمانانى گرفتار آن شوند، بخاطر تشابه عملى آنان با كفّار است. «أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» - دوزخ هم اكنون موجود است. «أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» همانگونه كه بهشت براى نيكوكاران آماده است. «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 اگر انسان فی سبیل الله کار کند، نباید از پیرامون خود ناراحت شود.... دستخط ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 منتظری که نتونه مسیر ظهور امام زمان رو هموار کنه، به درد نمیخوره! یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 یادمه وقتی کفترا سرشونو بی اختیار تکون میدادن و تلو تلو می خوردن میگفتن ـک گرفته... آخرشم می مرد اون کفتر این بابا هم تلوتلو خورده ، زبونشو بی اختیار تکون داده و اگه واقعا توبه نکنه ، ذلیلانه میمیره! ببینید کِی گفتم☝️🏻 منتظر اقدام در برابر هتاکی هستیم.... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت83 می‌گوید:
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



اندوه بدی قلبم را می‌فشارد. کاش بشیر هیچ‌وقت مثل سیدحکیم نشود، باید برای خانواده‌اش بماند...


چراغ کم‌نور اتاقکی که تابلوی «بهداری» دارد روشن است و فقط پوریا بیدار است. پشت یک میز کهنه فلزی نشسته و به عکسی نگاه می‌کند.

ما که وارد می‌شویم، عکس را سریع می‌گذارد داخل جیب روپوش سپیدش.

از جا بلند می‌شود و با همان لحن مودبانه همیشگی‌اش می‌گوید: جانم؟ در خدمتم.

به بشیر اشاره می‌کنم که بنشیند روی تخت و دمپایی‌اش را دربیاورد.

بشیر آخرین التماسش را می‌کند: آقا حیدر باور کنین چیزی نیست!

اخم می‌کنم: با پای لنگ نمی‌تونی کارت رو درست انجام بدی!
پوریا نگاهی به تاول بشیر می‌اندازد و می‌رود سراغ قفسه داروها.

می‌گویم: چه خبر آقا پوریا؟ خوش می‌گذره؟

- خبرها که پیش شماست، اتفاقاً می‌خواستم بپرسم خبریه که قراره من رو منتقل کنن ؟

این بنده خدا هنوز در حال و هوای بیمارستانشان سیر می‌کند و نمی‌داند این‌جا منطقه جنگی ست.🙄
در منطقه جنگی هم همه چیز  است مگر این که خلافش ثابت شود.
حتی رنگ جوراب یک فرمانده هم محرمانه است؛ چه رسد به عملیات پیش رو!😑

جواب ندادنم را که می‌بیند، برمی‌گردد و با چشمانی پر از سوال نگاهم می‌کند.

دستانم را مقابل سینه به هم قلاب می‌کنم و هیچ نمی‌گویم. به هرکس دیگر این‌طوری نگاه می‌کردم می‌فهمید معنای این نگاه یعنی ؛ اما پوریا زیادی از ماجرا پرت است!

می‌پرسد: چی شده آقا حیدر؟

لبخند می‌زنم و سعی می‌کنم رک باشم: این‌جا منطقه جنگیه آقا پوریا. همه چیز محرمانه‌س. یادت که نرفته؟

تازه دوزاری‌اش می‌افتد و صورتش کمی از خجالت سرخ می‌شود: ببخشید، حواسم نبود.
و مشغول رسیدگی به تاول پای بشیر می‌شود. من که می‌دانم نباید جلوی پوریا با بشیر درباره مسائل نظامی صحبت کنم، از بهداری بیرون می‌روم.

حامد را می‌بینم که در یکی از پست‌های نگهبانی ایستاده است. مگر امشب هم نوبتش بود؟
اصلاً مگر این بشر خواب ندارد؟

جلو می‌روم و نگهبان آن پست را می‌بینم که روی یک صندلی کهنه خوابش برده است.

تا دهان باز می‌کنم که حرفی بزنم، حامد انگشت اشاره‌اش را می‌گذارد روی لب‌هایش: هیس! بیدار می‌شه!

دوست دارم داد بزنم و بگویم مرد حسابی! این‌جا که ما هستیم یک اردوگاه نظامی در منطقه جنگی ست، تو فرمانده‌ای و این هم سرباز است.
نوزاد نیست که مواظب باشی از خواب نپرد!😡

این حرف‌ها را از چشمم می‌خواند و آرام می‌گوید: خیلی خسته بود بنده خدا. دیدم داره سر پست چرت می‌زنه، گفتم بخوابه.


مگر خودش خسته نیست؟
من تمام امروز را با حامد بوده‌ام و می‌دانم چقدر خسته شده.

می‌گویم:
اینا رو لوس می‌کنی حامد!

حامد می‌خندد: نگران نباش. حالا دو ساعتم من پست بدم چیزی نمی‌شه.

توی دلم گفتم: چرا، چیزی می‌شه. اینایی که فرمانده‌شون هستی بیشتر از قبل عاشقت می‌شن. نور بالا می‌زنی،  می‌شی، من بیچاره می‌شم!😔

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...`