eitaa logo
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
425 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
197 ویدیو
27 فایل
اندیمشک، شهر ظرفیت‌ها شهر هزار شهید و هزار کار نکرده و هزار راه نرفته ارتباط با مدیر: @nikdel313
مشاهده در ایتا
دانلود
هم اکنون دیدار با مادر شهید #حبیب_الله_عصاره #گروه_رهروان_زینبی دفتر تاریخ‌ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @shahre_zarfiyatha
هدایت شده از یا زهرا مددی
🌿دعا کن شهید بشم🌿 نوجوون بود که تصمیم گرفت بره . اصرار کرد برم پایگاه بسیح براش امضا کنم. هر کاری کردم نتونستم قانعش کنم. بالٵخره بدون اجازه‌ی پدرش رفتم رو امضا کردم. وقتی خواست حرکت کنه گفتم: مادر میری برای رزمنده‌ها دست و پاگیر میشی! تو که نمیتونی کاری انجام بدی! در جوابم گفت: مادر سطل آبی و لیوانی میگیرم دستم و به رزمنده‌ها آب میدم، فقط همین! گفتم: دعا میکنم برگردی! گفت: دعا کن بشم. اگه شهید بشم پیروزم! دیگه ته دلم به رضایت داده بودم. بار آخر که خداحافظی کرد بره جبهه، از خونه که حرکت کرد تا در مسجد امام جعفرصادق(ع) قد و قوارشو نگاه می‌کردم. رفت و خبر شهادت برام اومد. راوی: مادر شهید حبیب‌الله عصاره دیدار رهروان زینبی نویسنده: سمیه تتر ۱۳۹۷/۱/۳۰ @shahre_zarfiyatha
انتخاب!!! نزدیک سحر بود. دلشوره‌ای عجیب به دل حبیب افتاد. انگار باید انتخاب می‌کرد. ندایی به او می‌گفت: «سعید را میخواهی یا حبیب را؟» آشفته و پریشان از خداوند طلب بخشش می‌کرد. فکر می‌کرد گناهی مرتکب شده و تاوانش را اینگونه باید پس دهد. می‌گفت: «خدایا منو ببخش. این چیه به دلم افتاده!! چی از من می‌خوایید!؟» آرام نمی‌گرفت. گریه می‌کرد. استغفار می‌کرد ولی فایده نداشت. باز هم همان سوال: «حبیب را می‌خواهی یا سعید را؟؟» !!! خداوندا چه امتحان سختی! مگر مادر می‌تواند انتخاب کند!!؟؟ اصرار از طرف ندای ناآشنا مادر را به فکر واداشت. "دو ماهی بود سعید ازدواج کرده بود و مادر دلش نمی‌آمد نوعروسش در عزای همسرش چادر سیاه به سر کند. حبیب هم قبلا با اصرار از مادر خواسته بود که برایش دعا کند شهید شود ولی مادر برای پیروزی‌اش دعا کرده بود." مادر ناگزیر از انتخابی که نتیجه‌اش را می‌دانست، آه کشید و انتخاب کرد... صبح خبر آوردند که یکی از فرزندان شهید شده. مادر سراسیمه پرسید کدامشان؟؟ گفتند: حبیب... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 دعای مادر برآورده شده بود. برای همان شهادت بود. دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 حبیب دلها🌷 دیدار رهروان زینبی در دومین روز بهترین ماه خداوند ماه شعبان با مادر رقم خورد. مادر شهید روایت می‌کند: "طاهره اژگل، اصلیتم دزفولی، همسرم پسر عمم هست. دزفول زندگی می‌کردیم و بعد از هفت سال به اندیمشک آمدیم. شوهرم مغازه‌دار بود. حبیب بچه سومم و شب اول ماه رمضان سال 1345 به دنیا آمده. بچه آرام و همه چیش خوب بود تا آخرش هم خوب ماند. هیچ روزی اذیت‌مان نمی‌کرد که بگوید این را می‌خواهم یا آن را می‌خواهم. توی کارهای خانه بهم کمک می‌کرد. نه ساله بود که قبل اذان وضو می‌گرفت و برای نماز به (ع) می‌رفت. قبل از اینکه به سن تکلیف برسد روزه می‌گرفت. بار اول بهش گفتم: "امتحان داری روزه نگیر." گفت: "اگه بیدارم نکنی گرسنه میمونم، روزه‌مو هم می‌گیرم." کمتر از هفده، هجده سالش بود که بهم گفت: "مامان میخوام برم طلبگی." بهش گفتم: "مامان از خدامه." وقتی که مجرد بودم دوست داشتم یکی از بچه‌هام روحانی بشه. بهم گفت: "مامان توروخدا بیا رضایت بده من برم جبهه." بهش گفتم: "کجا میخوای بری؟ توی دست و پاشون هستی! اون وقت تو رو چه کار کنن؟ " گفت: "مامان سطلی آب میارم و دنبال رزمنده‌ها میرم و بهشون آب میدم." بدون اجازه پدرش بلند شدم رفتم بسیج و رضایت دادم. در مورد ازدواج باهاش صحبت کردم. گفتم: "‌مامان، خواهر عروسمون دختر خوبیه، خانواده خوبی داره برات بگیرمش؟" گفت: "مامان جنگ توی کشورمونه، من برم زن بگیرم؟! " بهش گفتم: "ان‌شاءالله شاید تا ده روز دیگه جنگ تموم بشه." گفت: "مامان اگه جنگ تموم بشه می‌رم جنگ فلسطین." برای آخرین بار که خواست برود دستم رو بوسید ولی من بدبخت رویش را نبوسیدم و تا نزدیکی مسجد امام جعفر صادق(ع) هی نگاه قد و بالاش می‌کردم. ۲۵ روز بعد از رفتنش توی اروند، به شهادت رسید. یک شب قبل از کسی توی دلم می‌گفت: "حبیب رو می خوای یا سعید؟" هر چی گفتم: "خدایا توبه، خدایا منو ببخش. این چه فکریه به ذهنم میاد." گفت: " اینا حرفن. بگو کدومشون رو می‌خوای؟" آخرش گفتم: "خدایا اگه رضایت می‌دی که یکی از بچهام شهید بشه، به حبیب بیشتر راضی می‌شم تا سعید. سعید تازه زنشو آوردیم نمی‌تونم داغشو ببینم." ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ در این دیدار صمیمی همسر و خواهران ، خواهر ، همسر شهید آتشنشان و جمعی از حضور داشتند. پنج شنبه 97/1/30 نویسنده: زهرا بختور ۸ دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @shahre_zarfiyatha
۱۱ اردیبهشت روز #کار و #کارگر گرامی‌ باد. #اولین_شهید کارگر اندیمشک #شهید_حسن_هرمزی 🌷 @shahre_zarfiyatha
۱۱ اردیبهشت روز #کار و #کارگر گرامی‌ باد. #آخرین_شهید کارگر اندیمشک #شهید_حبیب_رحیمی_منش 🌷 @shahre_zarfiyatha
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک برگزار می‌کند دوره زنده‌یاد #روح_اللّه_نامداری متفکّر جوان انقلابی اولین دوره مقدماتی #تدوین_و_نگارش_در_تاریخ_شفاهی توسط اساتید کشوری ۲۰ ، ۲۱ و ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ تلفن تماس: ۰۹۳۵۵۲۴۰۱۴۶ و ۰۶۱۴۲۶۵۱۰۱۱ مهلت ثبت‌نام: تا ۱۸ اردیبهشت دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @shahre_zarfiyatha
دیدار با مادر شهید دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک  @shahre_zarfiyatha
هدایت شده از الشہـ ڂادم ـداء
گاهی هم باید دَم بگیریم: ای اهل زمین نیامد نیامد ...💔 @khademalshohada72 🍂
در مقابل این همه عظمت و شکوه تو، مرا نه توان سپاس است و نه کلام وصف... 🌿 #هفته_معلم گرامی باد🌿 🌷معلم شهید شمس‌الدین امانی🌷 تاریخ شهادت ۱۱ آبان ۶۲ #معلم #شهید #شمس_الدین_امانی دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @shahre_zarfiyatha