هدایت شده از یا زهرا مددی
🌿دعا کن شهید بشم🌿
نوجوون بود که تصمیم گرفت بره #_جبهه. اصرار کرد برم پایگاه بسیح براش امضا کنم. هر کاری کردم نتونستم قانعش کنم. بالٵخره بدون اجازهی پدرش رفتم #_رضایتنامهاش رو امضا کردم. وقتی خواست حرکت کنه گفتم: مادر میری برای رزمندهها دست و پاگیر میشی! تو که نمیتونی کاری انجام بدی! در جوابم گفت: مادر سطل آبی و لیوانی میگیرم دستم و به رزمندهها آب میدم، فقط همین! گفتم: دعا میکنم #_پیروز برگردی! گفت: دعا کن #_شهید بشم. اگه شهید بشم پیروزم! دیگه ته دلم به #_شهادتش رضایت داده بودم.
بار آخر که خداحافظی کرد بره جبهه، از خونه که حرکت کرد تا در مسجد امام جعفرصادق(ع) قد و قوارشو نگاه میکردم. رفت و خبر شهادت برام اومد.
راوی: مادر شهید حبیبالله عصاره
دیدار رهروان زینبی
نویسنده: سمیه تتر
۱۳۹۷/۱/۳۰
#مادر_شهید_حبیبالله_عصاره
#دیدار_رهروان_زینبی
@shahre_zarfiyatha
انتخاب!!!
نزدیک سحر بود. دلشورهای عجیب به دل #مادر حبیب افتاد. انگار باید انتخاب میکرد. ندایی به او میگفت: «سعید را میخواهی یا حبیب را؟»
آشفته و پریشان از خداوند طلب بخشش میکرد. فکر میکرد گناهی مرتکب شده و تاوانش را اینگونه باید پس دهد. میگفت: «خدایا منو ببخش. این چیه به دلم افتاده!! چی از من میخوایید!؟»
آرام نمیگرفت. گریه میکرد. استغفار میکرد ولی فایده نداشت.
باز هم همان سوال:
«حبیب را میخواهی یا سعید را؟؟»
#انتخاب!!!
خداوندا چه امتحان سختی!
مگر مادر میتواند انتخاب کند!!؟؟
اصرار از طرف ندای ناآشنا مادر را به فکر واداشت.
"دو ماهی بود سعید ازدواج کرده بود و مادر دلش نمیآمد نوعروسش در عزای همسرش چادر سیاه به سر کند.
حبیب هم قبلا با اصرار از مادر خواسته بود که برایش دعا کند شهید شود ولی مادر برای پیروزیاش دعا کرده بود."
مادر ناگزیر از انتخابی که نتیجهاش را میدانست، آه کشید و انتخاب کرد...
صبح خبر آوردند که یکی از فرزندان #عصاره شهید شده. مادر سراسیمه پرسید کدامشان؟؟
گفتند: حبیب...
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
دعای مادر برآورده شده بود. #پیروزی برای #حبیب همان شهادت بود.
#شهید_حبیب_عصاره
#شهدای_روحانی
#طلائیه
#مادر_شهید
#رهروان_زینبی
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک
@Shahre_zarfiyatha
🌷 حبیب دلها🌷
#سی_و_چهارمین دیدار رهروان زینبی در دومین روز بهترین ماه خداوند ماه شعبان با مادر #شهید_حبیب_عصاره رقم خورد.
مادر شهید روایت میکند: "طاهره اژگل، اصلیتم دزفولی، همسرم پسر عمم هست. دزفول زندگی میکردیم و بعد از هفت سال به اندیمشک آمدیم.
شوهرم مغازهدار بود. حبیب بچه سومم و شب اول ماه رمضان سال 1345 به دنیا آمده.
بچه آرام و همه چیش خوب بود تا آخرش هم خوب ماند. هیچ روزی اذیتمان نمیکرد که بگوید این را میخواهم یا آن را میخواهم. توی کارهای خانه بهم کمک میکرد.
نه ساله بود که قبل اذان وضو میگرفت و برای نماز به #مسجد_امام_جعفر_صادق(ع) میرفت.
قبل از اینکه به سن تکلیف برسد روزه میگرفت. بار اول بهش گفتم: "امتحان داری روزه نگیر." گفت: "اگه بیدارم نکنی گرسنه میمونم، روزهمو هم میگیرم."
کمتر از هفده، هجده سالش بود که بهم گفت: "مامان میخوام برم طلبگی." بهش گفتم: "مامان از خدامه." وقتی که مجرد بودم دوست داشتم یکی از بچههام روحانی بشه.
بهم گفت: "مامان توروخدا بیا رضایت بده من برم جبهه." بهش گفتم: "کجا میخوای بری؟ توی دست و پاشون هستی! اون وقت تو رو چه کار کنن؟ " گفت: "مامان سطلی آب میارم و دنبال رزمندهها میرم و بهشون آب میدم." بدون اجازه پدرش بلند شدم رفتم بسیج و رضایت دادم.
در مورد ازدواج باهاش صحبت کردم. گفتم: "مامان، خواهر عروسمون دختر خوبیه، خانواده خوبی داره برات بگیرمش؟" گفت: "مامان جنگ توی کشورمونه، من برم زن بگیرم؟! " بهش گفتم: "انشاءالله شاید تا ده روز دیگه جنگ تموم بشه." گفت: "مامان اگه جنگ تموم بشه میرم جنگ فلسطین."
برای آخرین بار که خواست برود #جبهه دستم رو بوسید ولی من بدبخت رویش را نبوسیدم و تا نزدیکی مسجد امام جعفر صادق(ع) هی نگاه قد و بالاش میکردم. ۲۵ روز بعد از رفتنش توی اروند، #عملیات_والفجر8_سال_1364 به شهادت رسید.
یک شب قبل از #شهادتش کسی توی دلم میگفت: "حبیب رو می خوای یا سعید؟" هر چی گفتم: "خدایا توبه، خدایا منو ببخش. این چه فکریه به ذهنم میاد." گفت: " اینا حرفن. بگو کدومشون رو میخوای؟" آخرش گفتم: "خدایا اگه رضایت میدی که یکی از بچهام شهید بشه، به حبیب بیشتر راضی میشم تا سعید. سعید تازه زنشو آوردیم نمیتونم داغشو ببینم."
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
در این دیدار صمیمی همسر و خواهران #علی_محمد_قربانی، خواهر #شهید_عبدالعلی_چگله، همسر شهید آتشنشان #محمد_بگری و جمعی از #خواهران_زینبی حضور داشتند.
پنج شنبه 97/1/30
نویسنده: زهرا بختور
#شهید_حبیبالله_عصاره
#عملیات_والفجر۸
#مادران_شهدا
#رهروان_زینبی
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک
@shahre_zarfiyatha
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک برگزار میکند
دوره زندهیاد #روح_اللّه_نامداری
متفکّر جوان انقلابی
اولین دوره مقدماتی #تدوین_و_نگارش_در_تاریخ_شفاهی
توسط اساتید کشوری
۲۰ ، ۲۱ و ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
تلفن تماس:
۰۹۳۵۵۲۴۰۱۴۶ و ۰۶۱۴۲۶۵۱۰۱۱
مهلت ثبتنام: تا ۱۸ اردیبهشت
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک
@shahre_zarfiyatha
#هم_اکنون
دیدار با مادر شهید #غلامرضا_غفاریپور
#گروه_رهروان_زینبی
دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک
@shahre_zarfiyatha
هدایت شده از الشہـ ڂادم ـداء
گاهی هم باید دَم بگیریم:
ای اهل زمین #مهدی_زهرا نیامد
نیامد ...💔
#اللـﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ
@khademalshohada72 🍂