شهرستان ادب
🔻جادوی «نثرهای شعرشده» #محمود_دولت_آبادی در کلیدر
(ویژه پرونده پرتره محمود دولتآبادی، هشتمین صفحه از ستون #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب را در رمان #کلیدر بخوانید)
▪️«...گلمحمد را با جهن خان سردار وعدۂ دیداری است؛ ځلف وعده کند؟ گلمحمد را دشمنان به تبانی پنجه در پنجه دامی پرداخته اند؛ گام در دام حیلت دشمنان ننهد؟
گلمحمد را به جشن و شام و شرنگ خواندهاند؛ در جشن و شام و شرنگ نباشد؟
گلمحمد را به نان و نمک؛ ... واپس زند حریم و دست و نان و نمک را؟
- "گستردهاند نطع پیش قدمهایت، پیشواز سرت! آخر کدام سر، با چشم باز، پا میکشد به میهمانی خونین؟ نه سفره است. که نطع است گستریده به ایوان. خون، بوی خشک خون! نان نیست آنچه هست به سفره، زهر است و خنجر است و دروغ است. خون! سرمیدهی به پای دروغ و فریب! کم بوده است به دوران، اینگونه سر به باد سپردن؟!"
- "من را به نان و نمک خواندهاند، من را به جشن و شام و شرنگ!"
- "کم بوده است به دوران، کز خون میهمان، خونین شده است سفره نان و نمک؛ سفره دعوت؟ کم دیدهایم که خونین شده است سفره شام و شرنگ و شب، با خون میهمان؟!"
- "نه! بسیار بوده است؛ بسیار دیدهایم!"
- "دشمن، دشمن، دشمن. این جشن را، این شام را شگون شاید سفره نباشد!"
- "این هم محال نیست؛ این هم محال نیست!"
- همدست میشوند و یکسر، این قوم، این قماش خلایق. یکرویه نیستند اگر هیچگاه، همدست بودهاند همیشه در کار کشتن و بستن. همدست در جنایت و ...
- "با دشمنان مجال فراغت مجوی؛ که میجویی!"...»
ادامۀ این صفحۀ خوب از رمان کلیدر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9347
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 معنایی که نیست
(یادداشتی از #ابوطالب_صفدری بر رمان #سبکی_تحمل_ناپذیر_هستی نوشتهی #میلان_کوندرا در پروندهی #رمان_معناگرا)
▪️ «... نکتۀ جالب آنجاست که کوندرا نمیپرسد آیا جهان بیمعناست یا خیر؟ (پرسشی توصیفی) بلکه میپرسد کدام یک از اینها بهتر است؟ (پرسشی هنجارین) گویی او معناداری یا بیمعنایی جهان را پیشاپیش مفروض گرفته است. و باتوجه به متن رمان، ظاهراً کوندرا رأی به بیمعنایی هستی داده است. چنانکه از عنوان رمان هم پیداست، هستی، از نظرِ کوندرا، سبک است.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. هستی، سبک است اما سبکی آن تحملناپذیر است؛ بهعبارت دیگر، سبکیِ هستی، یک ویژگی منفی محسوب میشود و باید در صدد رفع آن برآییم. کوندرا در رمان خود سعی میکند، اولاً نشان دهد که هستی، بیمعناست، دوم اینکه بیمعنایی و سبکی منفی است و باید راهحلی برای آن بیابیم تا جهان بیمعنا را تحملپذیر کنیم. سوم اینکه راه حل این بیمعنایی چیزی نیست جز زیبایی. در ادامۀ این نوشتار تلاش میکنم تا این سه وجه اصلی رمان را تحلیل کنم....»
ادامهی یادداشت ابوطالب صفدری بر رمان سبکی تحمل ناپذیر هستی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9338/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
(در روز شهادت دردانهی امام رضا علیه السلام، جوادالائمه علیه السلام، شعری میخوانیم از حاج #علی_انسانی که در رثای این حضرت سرودهاند)
▪️میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
به لب ز کینهی بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا میزد
شرار زهر ز یکسو، لهیب غم یکسوی
به جان و پیکرش آتش، جداجدا میزد
گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس
در آن میانه فقط آب را صدا میزد
صدای نالهی وِی هی ضعیفتر میشد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا میزد
برون حجره همه پایکوب و دستافشان
درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
ستاده بود و جواد الائمّه جان میداد
ازو بپرس که زخم زبان چرا میزد
#امام_جواد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻هالهای در دل تاریخ
(معرفی رمان #آئورا اثر #کارلوس_فوئنتس به قلم #مجید_اسطیری)
▪️«... در رمان کمحجم «آئورا»، فوئنتس روایتگر روزهایی از زندگی مترجمی جوان است که این مترجم جوان با تاریخ مکزیک آشنا و درگیر میشود؛ امّا نویسنده، تمهیدی بسیار شاعرانه و سمبولیک برای آشنایی این مترجم جوان با تاریخ کشور خودش اندیشیدهاست. «فلیپه مونترو» که جویای کار است، در با این آگهی روزنامه برخورد میکند که "آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدّی، باانضباط، با تسلّط کامل بر زبان فرانسۀ محاورهای. چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاق راحت برای کار و خواب"
این آگهی، مسیر زندگی فلیپه را تغییر میدهد؛ او به نشانیِ دادهشده مراجعه میکند و با خانهای اسرارآمیز مواجه میشود که پیرزنی بیمار و دختری زیبا در آن زندگی میکنند. «خانم کونسوئلو» برای تدوین خاطرات همسرش، «ژنرال یورنته»، حاضر شده در روزنامه آگهی بدهد و یک تاریخدان جوان را استخدام کند. «آئورا»، برادرزادۀ خانم کونسوئلو و تنها مونس اوست که حضورش در خانهای قدیمی و غبارگرفته، عجیب و اسرارآمیز است... »
متن کامل یادداشت مجید اسطیری بر رمان «آئورا» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9323
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب #بی_چشمداشت در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️#موسی_عصمتی، شاعر و معلم ادبیات؛ متولد ۱۳۵۳ در روستای شوریجه از توابع سرخس است. آغاز تجربهی شعری او پس از شروع دوران نابیناییاش در سن ۱۲ سالگی بود که با حضور در جلسات حوزهی هنری خراسان و استفاده از محضر شاعرانی چون محمدکاظم کاظمی، مصطفی محدثی خراسانی و... شکل گرفت. از وی تاکنون مجموعهشعرهای #قدمی_مانده_به_تو و «بیچشمداشت» منتشر شده که کتاب دوم او به چاپ دوم رسیده است. وی همچنین از برگزیدهی دورههای گوناگون جشنوارههایی چون جشنوارۀ شعر رضوی، شعر ملی روستا، دفاع مقدس و ... است.
مجموعهی «بیچشمداشت» او سال گذشته نامزد جایزهی کتاب سال جشنوارهی قلم زرین و برگزیدهی کتاب سال نابینایان ایران در بیست سال اخیر شده است. وی اخیراً نیز به عنوان چهرهی برتر سال نابینایان انتخاب شد.
goo.gl/H6djpm
«بیچشمداشت» که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و با استقبال مخاطبان با طراحی جلد جدید به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع هفتمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت و چند مصاحبۀ با نویسندۀ آن منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید:
🔸دوست نداشتم دغدغه های نابینایی در حد من فردی باقی بماند | گفتگوی اختصاصی شهرستان ادب با موسی عصمتی
🔸 مرا معلم چشم تو شاعری آموخت | مصاحبهی روزنامهی خراسان با «موسی عصمتی»
🔸سعی نکردم شعر کوششی بگویم | مصاحبهی خبرگزاری فارس با «موسی عصمتی»
🔸موسی عصمتی در گفتگو با روزنامهی شهرآرا| «بیچشمداشت» نگاهی به متفاوتهاست
🔸 روایت شاعرانهی زندگی | یادداشت #حسنا_محمدزاده بر «بیچشمداشت»
🔸چشمهایم نگاتیوهایی سوختهاند | یادداشت #مریم_کرباسی بر «بیچشمداشت»
🔸شعرهای روشن و بینقاب | یادداشت #رضا_اسماعیلی بر مجموعهشعر «بیچشمداشت»
🔸تأملی در گرهخوردگی زیست و شعر موسی عصمتی | یادداشت #امیر_مرادی بر کتاب «بی چشم داشت» موسی عصمتی
🔸«بیچشمداشت» مجموعهای تجربهمحور | یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری بر مجموعهشعر «بیچشمداشت»
🔸شاعرانه های «بیچشمداشت» | یادداشتی از #شبنم_فرضی_زاده
🔸 معرفی کتابهای «عشق سوزان است» و «بیچشمداشت» در کتابخوان شعر اصفهان
🔸نقد هفت کتاب در نشست تخصصی کتابخوان مشهد و نقد بیچشمداشت
🔸مجموعه شعر «بیچشمداشت» اثر موسی عصمتی با حضور شاعران برجسته مشهدی نقد شد
🔸گزارش تصویری نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «بیچشمداشت»
🔸«بی چشمداشت» برگزیده جشنواره ملی کتاب نابینایی و کم بینایی شد
🔸«قفس تنگی» و «بیچشمداشت» در جمع نامزدهای جایزه قلم زرین
🔸مجموعه شعر «موسی عصمتی» همراه با خط بریل منتشر شد
برای مطالعه مطالب پرونده کتاب «بیچشمداشت» به صفحهی اختصاصی این کتاب در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
🔗 shahrestanadab.com/بی-چشمداشت
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نشست نقد و بررسی رمان #باد_و_کاه نوشته #محمدرضا_بایرامی با حضور #ریحانه_جعفری، #حسین_شیخ_الاسلامی و
🔻گزارش تصویری ششمین نشست #عصر_اثر، با نقد رمان #باد_و_کاه نوشته #محمدرضا_بایرامی
با حضور #ریحانه_جعفری، #حسین_شیخ_الاسلامی و #یوسف_قوجق
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9384
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻قاصدک
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بی_چشمداشت سرودهی شاعر روشندل جناب آقای #موسی_عصمتی تازه میکنیم)
▪️از خشکسال آواز، لبهایمان ترک زد
دیشب به جای چوپان، یک گرگ نیلبک زد
شاید شنیده باشید، از بس که چشمه تشنهست
لبهای کوزههامان تا باز شد ترک زد
دل را میان سفره پیچیده بودم امّا
ناباورانه دیدم آخر دلم کپک زد
ابری که بازمیگشت، با کولهبار خالی
بر زخم کاری دشت، یک آسمان نمک زد
بر بام گنبدیمان دیگر کبوتری نیست
این حرف را که گفتم، دیروز قاصدک زد
دیگر صدای باران از یاد کوهها رفت
دلها برای حتّی یک لکّه ابر، لک زد
تقصیر هیچکس نیست، تقصیر این دل ماست
بیهوده سادگیمان تهمت به شاپرک زد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ملاحظاتی جدی دربارهی #امید_مهدی_نژاد
(یادداشتی از #حسن_صنوبری)
▪️«...امید مهدینژادِ جدیسرا و امید مهدینژادِ طنزپرداز؛ دو چهرۀ متفاوتاند که هیچ دخلی به هم ندارند. هرکدام سبک کاری، مختصات هنری و هواخواهان خاص خود را دارند؛ ولو در یک نفر جمع. من خودم بیشتر طرفدار امید مهدینژاد اولی هستم: امید مهدینژاد سرایشِ جدی، شعرِ اعتراض و غزلِ اجتماعی.
امسال این شاعر همۀ جدیسرودههای پیشین خود یعنی: #رجزمویه، #پیادهها و #آتشگردان را همراه با دفتری جدید، #ملاحظات، از ناشران پیشین آثار خویش یعنی: "سوره مهر" و "سپیدهباوران" به انتشارات "شهرستان ادب" آورده است. با این اوصاف، بررسی کارنامهای و داوریِ جامعِ آثار او آسانتر شده است. احتمالاً بررسی کارنامۀ طنزنویسیهای او نیز، با تمرکزش در نشر "کتاب قاف" بهزودی میسر خواهد بود.
شاید مهدینژادِ طنزپرداز در بسیاری از آثارش فرانو و پستمدرن باشد؛ اما مهدینژاد جدیسرا در اکثر آثار خود نهایتاً نئوکلاسیک است و البته که وزنۀ کلاسیکش نسبت به دیگر شاعران نئوکلاسیک به سمت کلاسیسیم، سنگینی میکند. این کهنگرایی و سنتخواهی را هم در ظاهر ماجرا میتوان دید و هم باطنش. از قالبهایی که شاعر برای سرایش آثار جدیاش بهره گرفته تا طرح جلد چاپهای اخیر شعرهایش، از جمله جلوات ظاهریِ این گذشتهپسندی و معاشقۀ شاعر با جهانِ کلاسیک هستند...»
متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9369
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای #محمدحسین_نیرومند
▪️متاسفانه با خبر شدیم آقای محمدحسین نیرومند _نویسنده و هنرمند گرامی_ در غم از دست دادن مادر گرامی خود به سوگ نشسته است.
موسسه شهرستان ادب، این مصیبت را به آقای نیرومند صمیمانه تسلیت میگوید و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب رحمت و بخشش میکند.
گفتنی است محمدحسین نیرومند هنرمند برجسته از جمله کاریکاتوریستهای پیشکسوت کشورمان محسوب میشود که سالهاست در عرصه طراحی، تألیف، آموزش و داوری فعال است.
از جمله فعالیتهای وی میتوان به مدیر مسئولی کیهان کاریکاتور، سرپرستی مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری، مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضویت در تحریریه نشریه بینالمللی کارتون که در آمریکا منتشر میشود، داوری دو سالانه بینالمللی کارتون تهران، ریاست سازمان توسعه سینمایی سوره و... اشاره کرد. وی انتشار کتاب «طنز مصور»، کتاب «کلاه به سرهای ابوغریب» و تألیف دهها مقاله در ارتباط با آموزش کاریکاتور را در کارنامه خود دارد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 قهرمانی که این بار مضحکه نمیشود
( یادداشت #مجید_اسطیری بر رمان #عالیجناب_کیشوت اثر #گراهام_گرین در پرونده #رمان_معناگرا )
▪️ ««گراهام گرین» نویسندۀ مطرح انگلیسی که آثار فراوانی به نگارش درآورد، در رمان «عالیجناب کیشوت» به استقبال اثر سرشناس سروانتس رفته است. «گرین» طرح اصلی رمانش را بر اساس «دن کیشوت» پیریزی کردهاست تا از رهگذر این بینامتنیت، نگاه خویش به زندگی و زمانهاش را بیان کند. آنچه درمورد اثر سروانتس جای سؤال ندارد این است که بنمایۀ آن «نقیضه» است. دن کیشوت، نقیضهای است برای داستانهای شوالیهگری. در دن کیشوت، نویسنده با بیرحمیِ هرچه تمامتر، شوالیۀ شوریده را بارها و بارها در موقعیّتهای مضحک قرار میدهد که ناشی از درک غلط او از واقعیّت است. بر این اساس، گراهام گرین نیز رمان «عالیجناب کیشوت» را بر اصل کلّی نقیضه بنا کرده و اینبار دو روایت کلّی مهمّ دوران ما یعنی مسیحیت و مارکسیسم را طرف شوخی قرار دادهاست؛ این برداشتی است که در ابتدای اثر داریم و هرچه پیشتر میرویم شوخی کنار میرود و نگاهی جدّی جای آن را میگیرد.»
ادامه یادداشت مجید اسطیری بر رمان آقای کیشوت اثر گراهام گرین را در پرونده رمان معناگرای سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9337/
☑️ @ShahrestanAdab