شهرستان ادب
🔻هالهای در دل تاریخ
(معرفی رمان #آئورا اثر #کارلوس_فوئنتس به قلم #مجید_اسطیری)
▪️«... در رمان کمحجم «آئورا»، فوئنتس روایتگر روزهایی از زندگی مترجمی جوان است که این مترجم جوان با تاریخ مکزیک آشنا و درگیر میشود؛ امّا نویسنده، تمهیدی بسیار شاعرانه و سمبولیک برای آشنایی این مترجم جوان با تاریخ کشور خودش اندیشیدهاست. «فلیپه مونترو» که جویای کار است، در با این آگهی روزنامه برخورد میکند که "آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدّی، باانضباط، با تسلّط کامل بر زبان فرانسۀ محاورهای. چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاق راحت برای کار و خواب"
این آگهی، مسیر زندگی فلیپه را تغییر میدهد؛ او به نشانیِ دادهشده مراجعه میکند و با خانهای اسرارآمیز مواجه میشود که پیرزنی بیمار و دختری زیبا در آن زندگی میکنند. «خانم کونسوئلو» برای تدوین خاطرات همسرش، «ژنرال یورنته»، حاضر شده در روزنامه آگهی بدهد و یک تاریخدان جوان را استخدام کند. «آئورا»، برادرزادۀ خانم کونسوئلو و تنها مونس اوست که حضورش در خانهای قدیمی و غبارگرفته، عجیب و اسرارآمیز است... »
متن کامل یادداشت مجید اسطیری بر رمان «آئورا» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 https://shahrestanadab.com/Content/ID/9323
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب #بی_چشمداشت در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️#موسی_عصمتی، شاعر و معلم ادبیات؛ متولد ۱۳۵۳ در روستای شوریجه از توابع سرخس است. آغاز تجربهی شعری او پس از شروع دوران نابیناییاش در سن ۱۲ سالگی بود که با حضور در جلسات حوزهی هنری خراسان و استفاده از محضر شاعرانی چون محمدکاظم کاظمی، مصطفی محدثی خراسانی و... شکل گرفت. از وی تاکنون مجموعهشعرهای #قدمی_مانده_به_تو و «بیچشمداشت» منتشر شده که کتاب دوم او به چاپ دوم رسیده است. وی همچنین از برگزیدهی دورههای گوناگون جشنوارههایی چون جشنوارۀ شعر رضوی، شعر ملی روستا، دفاع مقدس و ... است.
مجموعهی «بیچشمداشت» او سال گذشته نامزد جایزهی کتاب سال جشنوارهی قلم زرین و برگزیدهی کتاب سال نابینایان ایران در بیست سال اخیر شده است. وی اخیراً نیز به عنوان چهرهی برتر سال نابینایان انتخاب شد.
goo.gl/H6djpm
«بیچشمداشت» که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و با استقبال مخاطبان با طراحی جلد جدید به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع هفتمین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت و چند مصاحبۀ با نویسندۀ آن منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید:
🔸دوست نداشتم دغدغه های نابینایی در حد من فردی باقی بماند | گفتگوی اختصاصی شهرستان ادب با موسی عصمتی
🔸 مرا معلم چشم تو شاعری آموخت | مصاحبهی روزنامهی خراسان با «موسی عصمتی»
🔸سعی نکردم شعر کوششی بگویم | مصاحبهی خبرگزاری فارس با «موسی عصمتی»
🔸موسی عصمتی در گفتگو با روزنامهی شهرآرا| «بیچشمداشت» نگاهی به متفاوتهاست
🔸 روایت شاعرانهی زندگی | یادداشت #حسنا_محمدزاده بر «بیچشمداشت»
🔸چشمهایم نگاتیوهایی سوختهاند | یادداشت #مریم_کرباسی بر «بیچشمداشت»
🔸شعرهای روشن و بینقاب | یادداشت #رضا_اسماعیلی بر مجموعهشعر «بیچشمداشت»
🔸تأملی در گرهخوردگی زیست و شعر موسی عصمتی | یادداشت #امیر_مرادی بر کتاب «بی چشم داشت» موسی عصمتی
🔸«بیچشمداشت» مجموعهای تجربهمحور | یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری بر مجموعهشعر «بیچشمداشت»
🔸شاعرانه های «بیچشمداشت» | یادداشتی از #شبنم_فرضی_زاده
🔸 معرفی کتابهای «عشق سوزان است» و «بیچشمداشت» در کتابخوان شعر اصفهان
🔸نقد هفت کتاب در نشست تخصصی کتابخوان مشهد و نقد بیچشمداشت
🔸مجموعه شعر «بیچشمداشت» اثر موسی عصمتی با حضور شاعران برجسته مشهدی نقد شد
🔸گزارش تصویری نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «بیچشمداشت»
🔸«بی چشمداشت» برگزیده جشنواره ملی کتاب نابینایی و کم بینایی شد
🔸«قفس تنگی» و «بیچشمداشت» در جمع نامزدهای جایزه قلم زرین
🔸مجموعه شعر «موسی عصمتی» همراه با خط بریل منتشر شد
برای مطالعه مطالب پرونده کتاب «بیچشمداشت» به صفحهی اختصاصی این کتاب در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید.
🔗 shahrestanadab.com/بی-چشمداشت
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نشست نقد و بررسی رمان #باد_و_کاه نوشته #محمدرضا_بایرامی با حضور #ریحانه_جعفری، #حسین_شیخ_الاسلامی و
🔻گزارش تصویری ششمین نشست #عصر_اثر، با نقد رمان #باد_و_کاه نوشته #محمدرضا_بایرامی
با حضور #ریحانه_جعفری، #حسین_شیخ_الاسلامی و #یوسف_قوجق
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9384
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻قاصدک
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بی_چشمداشت سرودهی شاعر روشندل جناب آقای #موسی_عصمتی تازه میکنیم)
▪️از خشکسال آواز، لبهایمان ترک زد
دیشب به جای چوپان، یک گرگ نیلبک زد
شاید شنیده باشید، از بس که چشمه تشنهست
لبهای کوزههامان تا باز شد ترک زد
دل را میان سفره پیچیده بودم امّا
ناباورانه دیدم آخر دلم کپک زد
ابری که بازمیگشت، با کولهبار خالی
بر زخم کاری دشت، یک آسمان نمک زد
بر بام گنبدیمان دیگر کبوتری نیست
این حرف را که گفتم، دیروز قاصدک زد
دیگر صدای باران از یاد کوهها رفت
دلها برای حتّی یک لکّه ابر، لک زد
تقصیر هیچکس نیست، تقصیر این دل ماست
بیهوده سادگیمان تهمت به شاپرک زد
☑️ @ShahrestanAdab