eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️@ShahrestanAdab
🔻برگزاری دوره‌ی تخصصی «چهار شاعر قصه‌گو» در (با تدریس ) ▪️دفتر داستان موسسه «شهرستان ادب»، دوره آموزشی تازه‌ای برای آشنایی با «چهار شاعر قصه‌گوی» ادبیات فارسی برگزار می‌کند. در این دوره‌ی تخصصی، علیرضا سمیعی، منتقد ادبی، چهار شاعر کلاسیک ایرانی را برای علاقمندان به داستان و ادبیات معرفی می‌کند. عناوین این دوره‌های آموزشی بدین قرار است: «فردوسی و خرد ایرانی»، «نظامی و حکمت روایی»، «عطار و میراث عرفان ایرانی»، و «مولوی و بنیانگذاری عرفان ایرانی». در سه جلسه و هر کدام با این مباحث معرفی می‌شوند: آشنایی با شاعر و جایگاه تاریخیش، معرفی آثار و سبک شاعری او با تمرکز بر یک اثر، و دورخوانی قسمتی از این اثر. هزینه شرکت در این دوره، که از تاریخ ۳۰مهرماه، روزهای دوشنبه هر هفته برگزار می‌شود، مجموعاً سه جلسه، چهل و پنج هزار تومان تعیین شده است. عموم علاقه مندان می‌توانند تا ۲۳مهرماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب یا در سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند. - ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان) - www.ShahrestanAdab.com - www.MadreseRoman.com ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 چرا «کافه‌ی خیابان گوته» رمانی عمیقاً فمنیستی است؟ (یادداشت بر رمان در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«... رمان «کافۀ خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. تاریخ در روایت راوی، تنها در زنجیرۀ علّت و معلول دیده می‌شود. زندگی تنها زیر سایۀ مبارزه معنی می‌یابد. هر نسل تنها آن مقدار اهمّیّت دارد، که وارد جریان مبارزه می‌شود. تشکیلات حرف اوّل و آخر را می‌زند. «مرام»ها و «ایسم»ها، تکلیف همه را معیّن می‌کند، حتّی تکلیف آیندۀ فرزند یک کمونیست را و حتّی فرهنگ؛ فرهنگ هم ذیل مبارزه معنی می‌یابد. کافه وسیله‌ای می‌شود برای گسترش ایدئولوژی و کافۀ فرزند در آلمان هم باز تنها به همین کار می‌آید. فضای کافه مردانه است؛ صحبت‌ها مردانه است؛ حتّی کارگر زن کافه هم، رفتار و برخوردی مردانه دارد. همه چیز مرتّب و منظّم، سر جای خود نشسته است. هیچ چیز از قاعده بیرون نیست. برای هر چیزی، قالبی معیّن وجود دارد. خلاصه اینکه، «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. بله، می‌شد حکم کلّی صادر کرد که «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد، اگر و تنها اگر «آذر» در داستان نبود. آذر، زنی است که مردانگی رمان را -به همان معنی که فمینیست‌ها به‌کار می‌برند- ‌به چالش می‌کشد... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9565 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻فروختن (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با تازه‌ترین شعر سیاسی - اجتماعی به روز می‌کنیم) ▪️تصویب شد به هلهله ما را فروختن پنهان دسیسه کردن و پیدا فروختن از مُرده‌مَردهای سیاست بعید نیست میراث زنده‌ی شهدا را فروختن جان را فروختن به امان‌نامه‌ی یزید دل در قمارخانه‌ی دنیا فروختن تصویب شد چِرای علف‌هرزه‌های غرب وانگاه مفت، گندم اعلا فروختن تصویب شد مطابق تقویم دشمنان امروز را به وعده‌ی فردا فروختن تصویب شد فروختن عزت وطن بی‌دردسر، چنان‌که مربا فروختن هنگام رزم، ملعبه‌ی دشمنان شدن شمشیر آهنین به مقوا فروختن لبخند را ز چهره‌ی مردم ربودن و آن را به نیشخند اروپا فروختن بین دو چای، چاله‌ی برجام کندن و بین دو چُرت، جام مطلا فروختن این‌گونه مفت، ننگ خریدن برای خود این‌گونه بی‌تعهد و امضا فروختن آخر حراج واژه‌ی غیرت شروع شد این راه می‌رسد به الفبا فروختن کم نیست حرمت شرف و غیرت و وطن آسان مباد این‌همه یک‌جا فروختن ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گذر شهریار به عرفان و حکمت (یادداشتی از در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...شهریار چرا شروع به نوشتن قرآن کرد و یک جزء از کلام خدا را با خطّ خود و به دست خود نوشت؟ خطی که از میرزاطاهر آموخته بود. و میرزاطاهر، خوش‌نویسی بود که کلام خدا را بیست‌وچهار بار نوشته بود و نقل است که آیات را از سینه می‌نوشت و از بر بود. می‌گویم قرآن‌نوشتن شهریار هم شاید راهی بود برای مؤانست بیشتر او با کلام وحی؛ انسی مدام و خوانشی از مجرای نوشتن. او می‌نوشت که خوانده باشد و می‌خواند که چیزی بشنود. و لابد چیزی بگوید از همان‌ها که آقای بهاءالدینی فرمود. شاید همانند نخله‌ای از آتش که سخن گفت با موسی و شاید هم سخن موسی در پاسخ یک سؤال از او: که این است عصای من و بدان تکیه می‌کنم و گوسفندانم را با آن هی می‌کنم و منافع دیگری است در این عصا برای من. "و ما تلک بیمینک یموسی، قال هی عصای أتوکؤا علیها و أهش بها علی غنمی و لی فیها مئارب أخری". نکتۀ نغز این مکالمه را نکته‌دانان همان گفته‌اند که موسی به معاشقه، سخن می‌گفت و او را میلی بود با سؤال‌کننده. شهریار هم شاید نوشتن را همان می‌دانست که؛ "أتوکؤا علیها و أهش بها علی غنمی و لی فیها مئارب أخری". شاید شهریار می‌نوشت که رنگ آیات قرآن را بگیرد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد به پیرانه‌سری. و این شاعر پیر، لابد هنوز دلی جوان داشته برای عاشق‌شدن...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9587 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عرض تسلیت بابت درگذشت استاد ▪️باخبر شدیم که سیدمحمد دبیرسیاقی، استاد برجسته ادبیات فارسی، و شاهنامه‌پژوه بزرگ دار فانی را وداع گفته است. استاد دبیرسیاقی متولد 1298 در قزوین، علاوه بر پرورش شاگردان متعدد در ایران و مصر و چین، کارنامه‌ای پربار در تصحیح متون کلاسیک و پژوهش ادبی داشت که مهم‌ترین آن دیوان منوچهری و شاهنامه فردوسی است. او همچنین در نگارش برخی حروف لغت‌نامه دهخدا با علی‌اکبر دهخدا، محمد معین و سیدجعفر شهیدی، همکاری داشت. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه، فقدان استاد دبیرسیاقی را به خانواده محترم ایشان و تمامی دوستداران ادبیات تسلیت می‌گویند. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻سرود برگ‌ریزان (در هم‌نشینی و هم‌زمانی پرونده‌پرتره‌ی و پرونده‌ی ، غزلی پاییزی از این شاعر شهیر ایرانی می‌خوانیم که آن را به زیبایی باد پاییزی تهران آغاز کرده است) ▪️خراب از باد پاییز خمارانگیز تهرانم خمار آن بهار شوخ و شهرآشوب شمرانم خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد خدایا این شب‌آویزان چه می‌خواهند از جانم پریشان یادگاری‌های بر بادند و می‌پیچند به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم خزان هم با سرود برگ‌ریزان عالمی دارد چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم سه‌تار مطرب شوقم گسسته سیم جان‌سوزم شبان وادی عشقم شکسته نای نالانم نه جامی کو دمد در آتش افسرده جان من نه دودی کو برآید از سر شوریده سامانم شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وی به اشک توبه خوش کردم که می‌بارد به دامانم گره شد در گلویم ناله جای سیم هم خالی که من واخواندن این پنجه‌ی پیچیده نتوانم کجا یار و دیاری ماند از بی‌مهری ایام که تا آهی برد سوز و گداز من به یارانم سرود آبشار دلکش پس قلعه‌ام در گوش شب پاییز تبریز است در باغ گلستانم گروه کودکان سرگشته چرخ‌وفلک‌بازی من از بازی این چرخ فلک سر در گریبانم به مغزم جعبه‌ی شهر فرنگ عمر بی‌حاصل به چرخ افتاده و گویی در آفاقست جولانم چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن به زورق‌های صاحب‌کشته‌ی سرگشته می‌مانم ازین شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگین چه می‌گویم نمی‌فهمم چه می‌خواهم نمی‌دانم به اشک من گل و گلزار شعر فارسی خندان من شوریده‌بخت از چشم گریان ابر نیسانم کجا تا گویدم برچین و تا کی گویدم برخیز به خوان اشک چشم و خون دل عمریست مهمانم فلک گو با من این نامردی و نامردمی بس کن که من سلطان عشق و شهریار شعر ایرانم ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دیلماج، تلاشی برای خلق رمان تاریخی (یادداشتی از بر رمان در پرونده‌پرتره‌ی ) ▪️«...کتاب شروع کُند و کم‌ارتباطی به موضوع اصلی، یعنی دیلماج، دارد. فصل اول، نامه‌ی کوتاهی است که آقای مزین، مدیر انتشارات اندیشه و تحقیق، به آقای ناصری نوشته است. موضوع نامه در مورد کتاب "سیری در زندگی و افکار میرزایوسف دیلماج" و اینکه بخش‌های اضافی زیادی دارد، بیش از آنکه به تحقیق و تفسیر تاریخی توجه داشته باشد، به قصه‌پردازی و ایجاد جذابیت‌های داستانی توجه داشته است. در ادامه بخش مقدمه‌ی کتاب فوق می‌آید. هنوز به فصل اول اصلی رمان دیلماج گویا نرسیده‌ایم، چون فصل بعدی شماره‌ی یک را در پیشانی دارد! - از ویژگی‌های خوب رمان دیلماج، طراحی زبان رمان است. زبان اثر نه نثر سخت‌خوان منشیانه‌ی مستوفیان دربار ناصری است و نه نثر معیار یا رسمی امروزی. با این حال زبان رمان، فاصله‌ی تاریخی 1303 تا امروز را به‌خوبی نشان می‌دهد. - شاه‌آبادی ایده‌پرداز خوبی است، اما هنوز جسارت و شجاعت عبور از روایت تاریخی را ندارد و در چنبره‌ی استناد تاریخ گرفتار است. او پژوهشگر تاریخ است و کارشناسی ارشد تاریخ دارد؛ اما زمانی که در قامت یک داستان‌نویس قرار است روایت‌گر دیلماج باشد، باید به تخیل خود میدان بازتری می‌داد. او امکانات فراوانی برای خلق داستانی پرکشش در دوره‌ی پرالتهاب مشروطه در اختیار داشت که می‌توانست باعث خلق شخصیت‌هایی ماندگار و به‌یادماندنی شود، اما نتوانسته از قالب یک مورخ فاصله بگیرد و از استنادات و اسناد تاریخ برای آفرینش دروغی کامل اما باورپذیر استفاده کند...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9589 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای (در پی درگذشت پدر این نویسنده و پژوهشگر گرامی) ▪️متاسفانه با خبر شدیم آقای دکتر محمدرضا سنگری _نویسنده و پژوهشگر گرامی_ در غم از دست دادن پدر گرامی خود به سوگ نشسته است. موسسه شهرستان ادب، این مصیبت را به آقای سنگری صمیمانه تسلیت می‌گوید و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب رحمت و بخشش می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻رهبر انقلاب با استقبال از فعالیت‌های موسسه و فرمودند: «کاری که شهرستان ادب شروع کرده بسیار کار مهم و ارزشمندی است و باید ادامه پیدا کند» ▪️شب گذشته جمعی از نویسندگان و داستان‌نویسان با رهبر انقلاب حضرت دیدار و گفتگو کردند. در این دیدار چندین نفر از نویسندگان سخن گفتند و وظیفه خود به عنوان نویسنده‌ عصر انقلاب اسلامی و کاری که بر عهده دارند را بازگو کردند. آنها چهره حرکتی را که با ایده‌های نو، و آرمان‌خواهی دنبال می‌کنند در محضر رهبر معظم انقلاب ترسیم کردند. محور سخنان نویسندگان جوان حاضر در جلسه بر گزارش از کارهایی بود که انجام داده‌اند و یا در حال انجامش هستند. این نویسندگان بیشتر برنامه‌ها و ایده‌های‌شان را مطرح کردند و رویکردشان طرح پیشرفت‌ها و دستآوردها بود. توصیف حرکت رو به جلو و نوشتن از ایران، برای ایران و تولید متن امیدآفرین و گفتمان‌ساز همطراز با ارزش‌های ملهم از انقلاب اسلامی از دغدغه‌های طرح‌شده در این جلسه بود. همچنین ایران‌دوستی، ارزشمندی زندگی انسان ایرانی و تقلّا برای نشان دادن گونه‌ای از زندگی ایرانیان که در آن کار و زحمت عبادت است و سازندگی و امید به فردای بهتر موجب حرکت، جزو مباحث نویسندگانی بود که تلاش کرده‌اند این مسائل را در آثارشان منعکس کنند. به‌زعم نویسندگان حاضر در این جمع، باید فضای سیاه غالب بر آثار داستانی معاصر را پشت سر بگذاریم و انسان ایرانی مسلمان را که مجاهدانه رو به آینده دارد، بسازیم. یکی از نویسندگان حاضر در جلسه نیز گفت کار ما به عنوان نویسنده نه خلق کابوس که ساختن رؤیاست. ▪️متن کامل این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9601 ☑️ @Shahrestanadab
شهرستان ادب
🔻بازگشت خون (یادداشتی از در پرونده شهرستان ادب) ▪️ «... بشر وحشت‌زده از انقلاب صنعتی و قلبِ تارانده شده از حقیقتِ معنا مگر می‌توانست جز وحشت را روایت کند. نمی‌خواهم نافی ژانر باشم، ولی اگر تعاریف اساتید را با انصاف و دقت بررسی کنیم، بسیاری از تکنیک‌ها و شاخص‌های هر ژانر را در ژانر دیگر و در ادبیات تواریخ مختلف خواهیم یافت. در معیّن کردن ژانر علمی تخیّلی بسیاری داستان‌های 1920 به بعد را برشمرده‌اند، امّا نتوانسته‌اند از خیر فرانکشتاین(1818 م) یا سری ژول ورن‌ها بگذرند. حتّی دکتر جکیل و مستر هاید و .... . یک مثال نامأنوس هم داستان هاروت و ماروت به علاوۀ داستان حلّ معمای یأجوج و مأجوج با مفرغ؛ یعنی می‌خواهی این‌ها را در ژانر علمی تخیّلی قرار ندهی؟! همین مثال‌ها را نمی‌توان در ژانر وحشت گنجاند و با کمی مسامحه بعضی‌شان را در ژانر فانتزی؟! سؤال من این است: «چرا بعد از آن همه شعار رئالیستی و کوبیدن بر طبل ادبیّات واقع‌گرا، سه ژانر وحشت، علمی تخیّلی و فانتزی (اجازه دهید بگویم اتفاقاً به همین ترتیب) مورد توجّه قرار گرفتند؟» بیشتر از تعیین محدودۀ تاریخی و شاخص‌ها، مهم این است که بشر می‌خواهد با روایت‌گریِ این گونه‌ها، جواب مسائل، نیازها و امیالش را در ماوراء طبیعت یا فوق طبیعت بکاود. بشر وقتی چهرۀ مسخ‌شدۀ خود را در آیینۀ تمام‌قدّ ارتباط با خودِ دیگرش دید، چنان وحشت کرده بود که سعی کرد دَهشت خود را تقصیر فوق طبیعت بیندازد. آن مقدار طبیعت‌گرایی و انس با طبیعت را تنها با تولید ادبیّات وحشت می‌شد تخلیه کرد. بعدها سیاستمداران، همۀ این دست‌آوردها را مانند ابزار به خدمت خود درآورند و در مسیر منافع خود از آن بهره بردند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9474/ ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ای هرگز و همیشه (نوزدهم مهرماه سالروز تولد استاد و بیستم مهرماه روز بزرگداشت لسان‌الغیب، شیرازی است. این تقارن را با انتشار شعری از استاد شفیعی برای حافظ، گرامی می‌داریم. شما را به خواندن این شعر دعوت می‌کنیم) ▪️مستی و هوشیاری و راهی و رهزنی ابری و آفتابی و تاریک‌روشنی هرکس درون شعر تو جویای خویش و تو آیینه‌دار خاطر هر مرد و هر زنی در پایتخت سلسلهٔ شب، که شهر ماست همواره روح را به سوی روز، روزنی نشناخت کس تو را و شگفتا که قرن‌هاست حاضر میان انجمن و کوی و برزنی این سان که در سرود تو خون و طراوت است صدبیشه‌ ارغوانی و صدباغ، سوسنی ای هرگز و همیشه و نزدیک و دیر و دور! در هر کجا و هیچ کجا، در چه مأمنی؟ در مسجدی و گوشهٔ میخانه‌ات پناه آلودهٔ شرابی و پاکیزه دامنی هر مصرعت عصارهٔ اعصار و ای شگفت! کاینده را به آینگی صبح روشنی نشگفت اگر که سلسلهٔ عاشقان دهر امروز خامُش‌اند و تو گرم سرودنی آفاق از چراغ صدای تو روشن است خاموشیت مباد که فریاد میهنی! ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در اخبار نبشته‌است... | شماره سوم (گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب) ▪️ تازه‌ترین ستون سایت شهرستان ادب است. در سومین مطلب ستون «در اخبار نبشسته است» از شما دعوت می‌کنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید. مطالب این هفته، از نوشته‌های هفته گذشته پابلیشرز ویکلی، خبرگزاری مهر، خبرگزاری ایبنا، ایسنا و گاردین، و با همکاری گردآوری شده است. این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9597 ☑️ @ShahrestanAdab