eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻انیس کنج تنهایی (این روزها که با شروع نمایشگاه کتاب، حال و هوای کتاب و کتابخوانی بیشتر شده است، پروندۀ را با ابیاتی از در وصف کتاب به‌روز می‌کنیم) ▪️ انیس کنج تنهایی کتاب است فروغ صبح دانایی کتاب است بود بی‌مزد و منت اوستادی ز دانش بخشدت هر دم گشادی ندیمی مغزداری پوست‌پوشی به سرّ کار گویایی خموشی درونش همچو غنچه از ورق پر به قیمت هر ورق زان یک طبق در ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت گر ایشان را زند کس بر لب انگشت به تقریر لطایف لب گشایند هزاران گوهر معنی نمایند ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اقتباس (پیش از این در پرونده «عاشقان حضرت محمد در کوچه ادبیات»، قصیده‌ای از در ستایش پیامبر منتشر کرده بودیم. امروز اما زادروز این شاعر با سالروز میلاد با سعادت پیامبر اسلام مصطفی مصادف شده است. از همین جهت، خوب است که سراغ شعر دیگری از جامی با موضوع پیامبر اسلام برویم. شعری که برگزیدیم یک مثنوی زیباست از هفت اورنگ جامی که شاعر در آن شکایت تلخی‌ها و تباهی‌های روزگار را به آستان نبوی می‌برد. او در عنوان این ابیات خود نوشته است: «نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم») ▪️ای به سراپرده‌ی یثرب به خواب خیز که شد مشرق و مغرب خراب رفته ز دستیم برون کن ز برد دستی و بنمای یکی دستبرد توبه ده از سرکشی ایام را باز خر از ناخوشی اسلام را مهد مسیح از فلک آور به زیر رایت مهدی به فلک زن دلیر کاله دجال بنه بر خرش رو به بیابان عدم ده سرش افسر ملک از سر دونان بکش دامن دولت ز زبونان بکش باز پسان را فکن از پیشگاه داد ستم کش ز ستم کیش خواه خامه مفتی که چو انگشت آز شد ز پی لقمه ربایی دراز دست سیاست بکش و بشکنش همچو نی اندر بن ناخن زنش واعظ پر گو که به پستیست بند پایه خود کرده ز منبر بلند چون نه بزرگ است ز شرعش سخن منبر او بر سر او خرد کن صومعه را قاعده تازه نه رخت خرابات به دروازه نه بدعتیان را ره سنت نمای عزلتیان را در عزت گشای خرقه تزویر به صد پاره کن جان مزور ز تن آواره کن شعله فکن خرمن ابلیس را مهره شکن سبحه تلبیس را گنج تو در خاک نهان دیر ماند نور تو غایب ز جهان دیر ماند پرتو روی تو که هست آفتاب بود ازو کشور دین نور یاب برق فراقت چو جهانسوز شد مشعل یارانت شب افروز شد مشعلشان چرخ چو بی نور کرد صبح هدی را شب دیجور کرد ظلمت بدعت همه عالم گرفت بلکه جهان جامه ماتم گرفت کاش فتد ز اوج عروجت رجوع باز کند نور جمالت طلوع دیده عالم به تو روشن شود گلخن گیتی ز تو گلشن شود دولتیان از تو علم برکشند ظلمتیان رو به عدم در کشند جامی از آنجا که هوادار توست روی تو نادیده گرفتار توست گر لب جانبخش تو فرمان دهد بر قدمت سر نهد و جان دهد ☑️ @ShahrestanAdab