🔻تغزل از راه عاطفههای سرشار
(یادداشتی بر مجموعهشعر #واقعه غلامرضا کافی به نقل از روزنامه وطن امروز)
▪️«...جامعه ادبی، #غلامرضا_کافی را از دهه 70 میشناسد؛ شاعری آرام در گوشهای از شهر شاعران شیراز که گاهی نیز از او شعری در گوشهای از روزنامه یا مجلهای چاپ میشد. او از دهه 80 دامنه فعالیت ادبیاش را گسترش داد. وی در این 2 دهه و اندی، علاوه بر چاپ چند دفتر شعر، بیشتر وقتش را وقف تحقیق و پژوهش در شعر آیینی، بویژه شاخه عاشورایی آن و نیز شعر دفاعمقدس کرد؛ از پژوهشهای علمی، دانشگاهی و حرفهای در این دو زمینه گرفته تا تنظیم و تدوین آنتولوژیهای مختلف و متنوع در آنها؛ آثاری نظیر «دستی بر آتش» (شناخت شعر جنگ/ 81)، «فرشته و انجیر» (اشعاری آیینی، همراه با پروانه نجاتی/ 81)، «شرح منظومه ظهر» (نقد و تحلیل شعر عاشورا از آغاز تا امروز/ 86)، «در آشیان چکاوک» (مجموعه شعر حماسی به همراه پروانه نجاتی) و... و مجموعه شعرهایی از سال 79 تا 95 نظیر «تیغ و ترانه»، «در تابستان زخم»، «سمفونی سیمهای خاردار»، «ترانکها»، «همین زنجره تا صبح»، «تاوان تنهایی» و...
به هر حال، امروز غلامرضا کافی نهتنها به عنوان شاعری کمکار و گوشهگیر، بلکه به عنوان شاعری فعال و توانمند، خود را نیز در مقام یک شاعر پژوهشگر در جامعه ادبی مطرح کرده است...»
متن کامل این یادداشت نوشتهی #وارش_گیلانی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9122
☑️ @ShahrestanAdab
🔻و ما رایت الّا جمیلا
(تازهترین مطلب پرونده #ادبیات_عاشورایی اختصاص دارد به شعری از کتاب #واقعه سرودهی جناب آقای #غلامرضا_کافی)
▪️«...گره بستند بر پرواز مکتوبِ فراوان را
نشان دادند در اقبال آشوبِ فراوان را
که حاکم چین به ابرو برد مغضوبِ فراوان را
شباشب گزمهها راندند مرعوبِ فراوان را
از چوب هولِ خرّاطان صلیب خون تراشیدند
تو گویی شهر را یکباره خاک مرده پاشیدند
سفیر آن مردِ مردستان که دف در کف پذیرا شد
برای خطبه برغوغا، به بامِ شهر بالا شد
خبر در شام هول انداخت میرِ بصره سرپا شد
زغوغا قيل سر در کف، نمازِ شام تنها شد
نهیبی نم به دامن زد زهی مردان شورستان
کبودِ وهمناکِ شب سکوتِ هولِ گورستان
چراغِ کشته بر روزن عبورِ گزمه در برزن
کلونِ در جهاز نو مبادا هاریِ دشمن
وفا شد پنبهی بستر که بر ململ بلولد تن
دریغا نیم مردی نه دریغا نیم زن بیظن...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9543
☑️ @ShahrestanAdab
🔻زخمِ عمیقِ عشق
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #واقعه سروده #غلامرضا_کافی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️شراب از خنده میگیرم نگاهِ آبدارت را
به خوابِ سُرمه میبندم پر و بالِ غبارت را
غبار رفتنت را موج برمیخیزد از صحرا
که بر اشکم گذر دادی رکابِ راهوارت را
نسیمِ لطف پنهان است در زخمِ عمیقِ عشق
شکوفا کن به آبِ تیغ باغِ بیبهارت را
تو در عمقِ کدامین درّه میخوانی که میآرد
نسیمی خسته و محزون ردیفِ بغضِ تارت را
چه محزون مینوازد در غروبِ گرگ و میشِ دشت
شبانِ نیزنی این جا روانِ بیقرارت را
من امّا صوفیِ آن خانقاهم در نشیبِ کوه
که در هر خلسه میمیرم حضورِ سایهوارت را
غرورِ گیسوانش را اگر ای کوه میدیدی
چنین افشان نمیکردی شلالِ آبشارت را
مرا زخمی رها کردی به پای دارِ آویشن
چرا با خود نبردی لاشِ خونینِ شکارت را؟
و تو لیلا ندیده مُردی و یک صبحِ بارانی
چرید آهوی تنهایی علفهای مزارت را
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #غلامرضا_کافی
از کتاب #چاره_ها گزیدۀ #میلاد_عرفانپور، #انتشارات_شهرستان_ادب در پرونده #بهاریه
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
☑️ @ShahrestanAdab
ای دل مسلمانان در پناه نامت گرم
خاطر بداندیشان از تو در پریشانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهادت_سردار
#غلامرضا_کافی
@shahrestanadab
نفسغبارم در این بیابان که سر به مور و به مار دارم
چه مایه حسرت که بیتماشا دوازده گل بهار دارم
به خانهزاد خدا بنازم که «هَل أَتی» را عطا بَرازَد
دل دونیمی، شکستهبسته، به صاحب ذوالفقار دارم
کدام قصر بهشت آیا به خاک پای حسن برآید؟
چه بیتمیزم در این معانی که دل به خاک مزار دارم
فرات خون از جگر برآرم، به یاد طوفان طف در این بیت
که تسمه بر گُردهگاه خاطر ز داغ آن شهسوار دارم
صحیفهخوان زبور و زندم، به ذوق آن شبنشین محراب
که از کیان و مهان نسب را دو سو بر او افتخار دارم
طراز بینش، امام دانش، پیمبران را معلّم است او
که جوهر فرد اگر شکافد، از او همین انتظار دارم
مرید شیخالائمّهام من، به خانقاه فقیهپرور
که تاجداری چو ابنادهم، جلیس خود، خاکسار دارم
سیاهچاله دل من امّا به نور موسی ستارهباران
که فیض دست شقیق هارون، در آن کبود، آشکار دارم
چو نبض آهو چرا تپیدن در این رواق طلا-مقرنس؟
که بارگاه رضاست اینجا، رضای پروردگار دارم
به پیشوای جوان بنازم که پیر پرهیز و پارساییست
چنان که طبعش جواد و راد است، بر او طمع بیشمار دارم
خوشا امام بدیههگویی که خواند شعر خلیفهافکن
همان که «باتوا علی قُلَل» را از او به دل یادگار دارم
تأَسّی من به نازنینیست که عمر خود در حصار طی کرد
اسیر آلمحمدّم من، به گرد خود این حصار دارم...
از سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12362/
#غلامرضا_کافی
#شعر_تازه
@shahrestanadab