eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
273 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی محمدحسین امیری در بیست‌ودومین ماه‌شعر آفتابگردان‌ها @shahrestanadab
آب را بستند بر ما، در هوایت مانده‌ایم شام تاسوعاست، ما در کربلایت مانده‌ایم ما همان‌ دلدادگان تو، همان دلبستگان بنگر ای مولا به جان، اهل وفایت مانده‌ایم خیمه‌های سوگ هر سو در خیابانها به پاست قرن‌ها این‌گونه گرد خیمه‌هایت مانده‌ایم طعنه بسیار است، می‌گویند اینها های‌وهوست در میان طعنه‌ها اهل عزایت مانده‌ایم خواهرت دلگرم خواهد شد به ما، ما هشت سال در هجوم زخم‌ها در جبهه‌هایت مانده‌ایم در دفاعِ از حرم، جانبازی ما را ببین اینچنین در بیعت تو، جان‌فدایت مانده‌ایم روز عاشورا دوباره غیرت ما دیدنی‌ست می‌رود سرهایمان امّا به پایت مانده‌ایم @shahrestanadab
راوی نخست: - تشنه‌ای و دشنه‌ای... این خلاصۀ هر آنچه بود راوی درست: - می‌وزد هنوز رودرود از گلوی او سرود چند نیمایی عاشورایی بخوانید از علی داودی و کتاب «شبیه» که دفتر نیمایی‌های عاشورایی اوست: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12428/ @shahrestanadab
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از جلسات «چهارشنبه‌های شعر» شهرستان ادب شعرخوانی زینب بندری @shahrestanadab
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی کوتاه از زندگی و شهادت اسلم بن عمرو ترکی تنها ایرانی سپاه امام حسین(ع) در کربلا @shahrestanadab
...پس یاد کردم از عطش او؛ برادرم آن دم که چشم داشت به این سو، برادرم - این سو که بود؟ - تشنگی من کنار شط - آن سو؟ - دریغ، تشنه‌تر از او، برادرم آمد -کمرشکسته چنان مادر- و نشست امّا گرفته دست به پهلو، برادرم نالید، بین خون دو دست بریده‌اش بی‌مشک و بی‌علم زده زانو برادرم فرق عمودخورده، کمرگاه تاشده آب‌آور شکافته‌ابرو، برادرم شیرآهن، آبدیده‌تن، آهونگاه من بازوبریده، ببر بلاجو، برادرم شطّ شهید، خیمۀ خونین، درفش درد اینها تویی تمام ولی کو برادرم؟ تذهیبی از مکرّر زخمی به دست تیغ بر پشت و پای و پاشنه و رو برادرم بعداز تو برکُنند بگو خیمه‌های من سر با کدام تکیه و بازو؟ برادرم! داغ تو را زمانه مگر داوری کند با سنجۀ کدام ترازو؟ برادرم! داغ همیشه‌ای‌ست به جان برادرت ای یادکرده از عطش او برادرم □ می‌گفت و می‌گریست سرم را به دامنش از خون خضاب‌کردۀ گیسو برادرم... @shahrestanadab
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی میثم یوسفی در «چهارشنبه‌های شعر» شهرستان ادب @shahrestanadab
از کی غروب غمگین بود؟ از کی غروب غمگین شد؟ این‌گونه بود از آغاز؟ یا نه، نبود، بعد این شد؟... در آستانۀ غروب عاشورا، غزل عباس چشامی را باز می‌خوانیم: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12430/ @shahrestanadab
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پُرغم سند نداشت بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگِ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگِ قصۀ کنعان دروغ بود حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود @shahrestanadab