eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻جان، فدای تو | قصیده‌ی زیبای #امیری_فیروزکوهی برای امام حسین علیه‌السلام (ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد سرور آزادگان #امام_حسین علیه‌السلام شما را دعوت می‌کنیم به خواندن قصیده‌ای زیبا از شاعر بزرگ کشورمان زنده‌یاد استاد سیدکریم امیری فیروزکوهی در ستایش امام سوم شیعیان) ▪️«ای دل به مهر داده به حق، دل، سرای تو وی جان به عدل کرده فدا، جان، فدای تو ای کشتهٔ فضیلت، جان کشتهٔ غمت وی مردهٔ مروت، میرم به پای تو محبوب ما، گزیدهٔ حق، صفوهٔ نبی‌ست مفتون تو، فدایی تو، مبتلای تو از بس که در غم دل مظلوم سوختی یک دل ندیده‌ام که نسوزد برای تو چرخ کهن که کهنه شود هر نوی از او هر ساله نو کند ره و رسم عزای تو هر بی‌نوا نوای عدالت ز تو شنید برخاست تا نوای تو از نینوای تو برهان هستی ابدی، شوق تو به مرگ میزان ادّعای نبی، مدّعای تو روی تو از بشارت جنت به روشنی‌ست آیینه‌ای تمام‌نمای از خدای تو...» متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10418 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻دعای عرفات (در ظهر #روز_عرفه، روزی که بزرگان آن را هم‌ارز عید شمرده‌اند،‌ شعری می‌خوانیم از #علیرضا_قزوه،‌ شاعر بزرگ کشورمان که خطاب به #امام_حسین علیه‌السلام سروده شده است) ▪️کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات یا حسین بن علی عشق، دعای عرفه‌ست عشق آن عشق که بیرون بَرَدم از ظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرونده «ادبیات عاشورایی» سایت شهرستان ادب بازگشایی شد ▪️بنا به سنت هرساله همزمان با فرارسیدن ایام عزاداری بن علی علیه‌السلام، پرونده در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد. 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-ادبیات-عاشورایی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کربلاست (ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام عزای سید شهیدان و آزادگان، #امام_حسین علیه‌السلام و محرم‌الحرام سال ۱۴۴۱ هجری قمری، ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را به با شعری از سرکار خانم #مریم_سقلاطونی به‌روز می‌کنیم) ◾️پرسید از قبیله كه این سرزمین كجاست؟ این سرزمین غم‌زده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد گفتند: «غاضریه» و گفتند: «نینوا»ست دستی كشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: كربلاست توفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت(ع)، در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیكرش جداست توفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در «منا»ست باران تیر بود كه می‌آمد از كمان بر دوش باد دید كه پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده ا‌ست مردی كه فكرِ غارتِ انگشتر و عباست برگشت اسب از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید كه در آسمان عزاست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان پنجمین (با موضوع عاشورا و ایام عزای علیه‌السلام) ▪️در «چالش شعر کوتاه» هربار یکی از پرونده‌های سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانه‌ای برای سرایش و خوانش شعر می‌کنیم اکنون در پنجمین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه ایام عزای امام حسین علیه‌السلام از شما دعوت می‌کنیم تک‌بیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع عاشورا و ایام عزای امام حسین علیه‌السلام برای ما بنویسید. گزیده‌ای از بهترین‌های این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر می‌شود. 🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در بخش کامنت‌های همین‌ مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید. 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10995 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻زیارت‌نامه (ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت سید و سالار شهیدان علیه‌السلام، در تازه‌ترین مطلب پرونده شما را به خواندن شعری عاشورایی از در رثای این امام عزیز دعوت می‌کنیم) ◾️سلام بر نفسِ تو به گاه جان دادن سلام بر حرکاتت به وقت افتادن سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت سلام، رود خروشان نور ، چشمانت سلام سبز درخشان، سپید روینده سلام چشمۀ خونت همیشه پوینده سلام نام غریبت همیشه حزن آور سلام خون خداوند، روح پیغمبر فرود آمده بودی که عشق برخیزد چکید خون نجیبت که شور انگیزد تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند شکفت خندۀ نازت بلا که می آمد گرفت اوج نمازت بلا که می آمد خزید دشنۀ دشمن که گم کند نامت رسول نشر تو گردید، دشنه، شد رامت به شوق درکِ تو، شمشیر دست و پا می زد به بانگِ العطش، آتش به خیمه ها می زد شبِ غلیظِ زمین را شکست چشمانت خمیده کرد فلک را ستاره بارانت خدای من، چه شکوهی، چه اقتداری داشت چه وسعتی، چه حضوری، چه برگ و باری داشت تناوری که نگنجید در جهان، بر جست سپندوار به چشمانِ آسمان بنشست رسیده بود و خدا چید سیب گلگونش رسیده بود و زمین بود تشنۀ خونش فرات، تشنه گذشت و خجل به دریا زد ندید ،هر که تو را دید دل به دریا زد فرات تشنه گذشت و شهید جاری بود چقدر زخم عطش بر فرات کاری بود هنوز هق هق گریه است در گلوی فرات که در حضور خدا رفت آبروی فرات تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند گلوی ناز تو را ... آه من چه می گویم فراتر از کلماتی سخن چه می گویم نخواه تشنه بمیرم، نمی نگاهم کن بگو که راه کدام است، سر به راهم کن ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هنوز (در هفتمین روز شهادت سید و سالار شهیدان #امام_حسین علیه‌السلام،‌ پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از از شهید #سیداسماعیل_بلخی، عالم و مبارز سرشناس افغانستانی به‌روز می‌کنیم) ▪️ای کشته‌ای که اسم تو مشکل‌گشا هنوز با قصۀ عجیب تو خلق آشنا هنوز روید مگر ز خاک تو گل‌های پاک عشق کآرد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز طی زمان نبرد ترا یاد هیچ‌کس هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز آزاده‌ای که مجمع آزادگان دهر هرجا شمرده‌اند تو را مقتدا هنوز چون پیروی زعزم تو شد اصل ارتقا اسم ملل برند از آن ارتقا هنوز اقوام را قیام تو درس شجاعت است جاری‌ست فیض عام تو ای رهنما هنوز بعد از تو بس شهید به دوران گذشتـه انـد میدان مشق عشق بود کربلا هنوز سـردادی و قبول اسارت نکرده‌ای زان داستان ، نَجُست کسی انتها هنوز بر آن کسان که پیش تو لب تشنه مرده‌اند تا بعد حشر است ز حق مرحبا هنوز آب حیات تشنه ‌جگر بر لب فرات یا رب چه رمزهاست درین ماجرا هنوز کوته‌نظر یزید جوی هم نبرد سود جز نام بد نماند از آن ناروا هنوز زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست دارند افتخار همه انبیاء هنوز مشکی به‌کف، سکینه ز عباس آب خواست پشت فلک دوتا است از آن التجا هنوز از سوزش خیام و اسیری اهل بیت در خلد ماتم است به خیرالنسا هنوز زینب چو دید نعش برادر به روی خاک لرزند کاینات از آن وااَخا هنوز با اشک و آه گفت که ما عترت خلیل زین بیش حاضریم به راه رضا هنوز بلخی و همرهان که به زندان کابل‌اند شوری ز مسلک تو نماید به پا هنوز ☑️ @ShahrestanAdab
🔻طور توحید (شعری از زنده‌یاد #یاور_همدانی به مناسبت میلاد سرور آزادگان، حضرت #امام_حسین علیه‌السلام) ▪️ای تجلیگاه انوار حقیقت خاک تو در تجلی طور توحید است خاک پاک تو کعبۀ اهل ولا، ای سرزمین کربلا توتیای دیدۀ دل خاک تو، خاشاک تو می‌زند دل هر چه باداباد در دریای عشق‌ تشنۀ آب فرات از خاک آتشناک تو آفتاب از عرش خواهد همچو فرش ره نهد سر به پای تکسوار چابک و چالاک تو با فروغ مهر هفتاد و دو خورشیدت به خاک‌ رنگ می‌بازد از آفاق انجم افلاک تو سروران را سروری دارد که دارد بر سر او تاج «کرَّمنا» به عزت خواجۀ «لولاک» تو آسمان باید که خون از ابر بارد بر زمین‌ زانکه در گوش فلک پیچیده شد پژواک تو رهرو حق از سر اخلاص کی افتد ز پای‌ برندارد دست تا از حلقۀ فتراک تو دشت تو گلگشت ما دست و دل از جان شستگان‌ باغ داغستان لاله، لعل‌گون از خاک تو راهی راه رهایی را کجا باک از هلاک‌ جان هلاک با حقیقت رهرو بی‌باک تو در دیار درد و دوری، دیری از غم خون گریست «یاور» سر در گریبان و گریبان چاک تو ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رندان تشنه لب (یادداشتی در مناسبت شعر با علیه‌السلام، به قلم ) ▪️«...از این دست آیات و روایات زیادی وجود دارد که اشاره به تمامی آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد اما آن‌چه واضح است این است که حضرت حافظ به دلایلی که شاید به اقتضای زمانه یا شاید به دلیل تربیت قرآنی وی بوده است از آوردن عبارت‌های مستقیم امتناع می‌ورزد که همین امر دایره همذات پنداری را در اشعار او به طرز حیرت‌آوری گسترش می‌دهد تا جایی که تقریباً کسی را نمی‌توان یافت که غزلی از حضرتش را بخواند و بیتی متناسب با حال خویش در آن نیابد، و هم‌اینکه این به اشارت سخن گفتن و استعاری غزل سرودن شعر او را عمق بخشیده و گاهی معانی بسیار لطیف و والایی را در لایه‌ای چندم پنهان می‌کند که جز اهلش بدان دست نیابند. ردّ پای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و آموزه‌های آن حضرت در شعر حافظ در ابیات فراوانی دیده می‌شود. ما در این مقال برآنیم که به چند نمونه از این ابیات به همراه توضیحی کوتاه اشاره کنیم. کشف آنچه باقی می‌ماند به عهده خوانندگان و حافظ پژوهان عزیز...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11682 پرونده ☑️ @ShahrestanAdab
🔸شش‌گوشه (شعری از به مناسبت سالروز ولادت علیه‌السلام) 🔹نامت دلیل محکم مرگ و حیات من مهرت ثبات داده به اضلاع ذات من باران دوست‌داشتنت بی‌مضایقه بخشیده است جان به جماد و نبات من محتاج عشق هیچ کسی جز تو نیستم شش‌گوشۀ غمت همۀ کائنات من در این شب قدیمیِ هر لحظه بیم موج نورت همیشه آمده بهر نجات من در راه کربلای تو افتاده اتفاق ای مهربان، عزیزترین خاطرات من هی‌ می‌نویسم از تو و هی سبز می‌شوم چشمت چه ریخته است مگر در دوات من با یاد جمعۀ حرمت جور دیگری است اشک دعای ندبه و آه سمات من 💠 اثر خانم سعادتمند را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
آب را بستند بر ما، در هوایت مانده‌ایم شام تاسوعاست، ما در کربلایت مانده‌ایم ما همان‌ دلدادگان تو، همان دلبستگان بنگر ای مولا به جان، اهل وفایت مانده‌ایم خیمه‌های سوگ هر سو در خیابانها به پاست قرن‌ها این‌گونه گرد خیمه‌هایت مانده‌ایم طعنه بسیار است، می‌گویند اینها های‌وهوست در میان طعنه‌ها اهل عزایت مانده‌ایم خواهرت دلگرم خواهد شد به ما، ما هشت سال در هجوم زخم‌ها در جبهه‌هایت مانده‌ایم در دفاعِ از حرم، جانبازی ما را ببین اینچنین در بیعت تو، جان‌فدایت مانده‌ایم روز عاشورا دوباره غیرت ما دیدنی‌ست می‌رود سرهایمان امّا به پایت مانده‌ایم @shahrestanadab
راوی نخست: - تشنه‌ای و دشنه‌ای... این خلاصۀ هر آنچه بود راوی درست: - می‌وزد هنوز رودرود از گلوی او سرود چند نیمایی عاشورایی بخوانید از علی داودی و کتاب «شبیه» که دفتر نیمایی‌های عاشورایی اوست: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12428/ @shahrestanadab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی کوتاه از زندگی و شهادت اسلم بن عمرو ترکی تنها ایرانی سپاه امام حسین(ع) در کربلا @shahrestanadab
...پس یاد کردم از عطش او؛ برادرم آن دم که چشم داشت به این سو، برادرم - این سو که بود؟ - تشنگی من کنار شط - آن سو؟ - دریغ، تشنه‌تر از او، برادرم آمد -کمرشکسته چنان مادر- و نشست امّا گرفته دست به پهلو، برادرم نالید، بین خون دو دست بریده‌اش بی‌مشک و بی‌علم زده زانو برادرم فرق عمودخورده، کمرگاه تاشده آب‌آور شکافته‌ابرو، برادرم شیرآهن، آبدیده‌تن، آهونگاه من بازوبریده، ببر بلاجو، برادرم شطّ شهید، خیمۀ خونین، درفش درد اینها تویی تمام ولی کو برادرم؟ تذهیبی از مکرّر زخمی به دست تیغ بر پشت و پای و پاشنه و رو برادرم بعداز تو برکُنند بگو خیمه‌های من سر با کدام تکیه و بازو؟ برادرم! داغ تو را زمانه مگر داوری کند با سنجۀ کدام ترازو؟ برادرم! داغ همیشه‌ای‌ست به جان برادرت ای یادکرده از عطش او برادرم □ می‌گفت و می‌گریست سرم را به دامنش از خون خضاب‌کردۀ گیسو برادرم... @shahrestanadab
28.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی میثم یوسفی در «چهارشنبه‌های شعر» شهرستان ادب @shahrestanadab
از کی غروب غمگین بود؟ از کی غروب غمگین شد؟ این‌گونه بود از آغاز؟ یا نه، نبود، بعد این شد؟... در آستانۀ غروب عاشورا، غزل عباس چشامی را باز می‌خوانیم: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12430/ @shahrestanadab
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پُرغم سند نداشت بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگِ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگِ قصۀ کنعان دروغ بود حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود @shahrestanadab
کوچه‌ها هنوز از دعا و گریۀ کسی معطر است، کوچه‌ها هنوز داغدار مادر است، کوچه‌ها هنوز یادگار غربت برادر است، کوچه‌ها هنوز در به خنده وا نکرده‌اند، اخم کوچه‌ها هنوز درهم است. تا ابد محرم است.
سر تو بر سر نی‌ها هنوز جلوه‌گر است که در میانۀ سرها سرت همیشه سر است اگر به نام اسیر و اگر به نام امیر دلم به پای همین تک‌چراغ در سفر است هنوز سردر هر خانه‌ای سیاهۀ توست اگر سیاهی چشمم هنوز هم به در است مدینه، کرببلا، طوس؛ ما و ماتم تو یکی‌ست داغ، اگر بر سر است یا جگر است اگر شکایت قرآن وگر حکایت نی به هر زبان شنوی روضۀ پیامبر است هنوز کوچه‌به‌کوچه غم تو در گذر است مدار روز و شب من محرم و صفر است @shahrestanadab
ولادت کشتی نجات بشریت و بشیر باغ بهشت، امام حسین(ع) مبارک باد. @shahrestanadab
صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین... @shahrestanadab
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت... @shahrestanadab
آن را که ز درد دینش افسونی هست در یاد حسین، داغ مدفونی هست هر گاه ز خاک کربلا سبحه کنند در گردش آن، چکیدن خونی هست @shahrestanadab
تا گلو گريه كند، بغض فراهم شده است چشم‌ها بس که مطهر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر اين شعر عزا پوشيده‌ست غزلم نیز عزادار محرم شده است ظهر داغی‌ست، عطش‌ريزی روحم گوياست از سرم سایهٔ طوبانفسی كم شده است هر كه دارد هوسش، نه! عطشش، بسم الله راه عشق است و به اين قاعده ملزم شده است سوگواران شما، مرثيه‌خوان خويش‌اند بی‌سبب نيست كه عالم، همه ماتم شده است «من ملك بودم و فردوس برين...» می‌داند اين ملك شور كه را داشت، كه آدم شده است من نه مداحم و نه مرثيه‌سازم اما سرفراز آن كه به طوفان شما خم شده است @shahrestanadab