eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻پیرمرد یک‌چشم (بازخوانی داستانی عاشورایی از کتاب نوشته‌ی در پرونده سایت شهرستان ادب) ▪️ «... پرده‌خوان ادامه داد: «اسبِ شاهزاده، سیاه‌رنگ است. اسبِ تک‌سواری که باید شاهزاده را سمت خیمه‌ها برگرداند». اسبِ غلام، چشمش را بسته بود و جلوی در خرابه، تلف شد. «شاهزاده با اسب سیاهش به میدان زد». حالا چوب روی پرده می‌لغزید و جنگ بود و جنگ... گرد و خاک بود و زخم... صورت‌های سیاه و دیومانند، دورِ شاهزاده را گرفته بودند. پرده‌خوان چون را روی پیرمرد برد و گفت: «حالا نوبت پیرمرد یک‌چشم بود که می‌خواست نیزه را به پهلوی شاهزاده بزند... پیرمرد نیزه را در دست‌هایش چرخاند و اسبش را به شاهزاده نزدیک کرد». غلام قلبش تند می‌زد و احساس می‌کرد نفسش در گلو حبس شده است... » ادامه‌ی این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9482/ ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 آخرین شهرستان ادب در تابستان (گزارش کارگاه داستان شهرستان ادب در تاریخ 25 شهریور ماه) ▪️ « جلسه‌ای دیگر از یک‌شنبه‌داستان‌های شهرستان ادب در تاریخ 25 شهریورماه با کارشناسی استاد قیصری و حضور علی‌اصغر عزتی‌پاک و جمعی از نویسندگان و علاقمندان داستان در روز یک‌شنبه 25شهریورماه برگزار شد. جلسه با داستان‌خوانی علیرضا نعمت‌اللهی شروع شد. داستانی با عنوان «حواست به پسر سیدحمید باشه» که درفضای دفاع مقدس بود. بعد از خوانش داستان، افراد حاضر در جلسه شروع به بررسی داستان کردند. خانم پروانه بابک خلاصه‌ای از داستان را بیان کرد و گفت: «داستان خوبی بود، ولی تعداد شخصیت‌ها زیاد بود». خانم حبیبی نیز در نقد این داستان گفتند: «اول تشکر می‌کنم بابت این داستان، اما داستان جنگ چندان جذاب نیست، مگر این‌که موجز باشد یا جذابیت‌های عشقی داشته باشد که در این داستان خیلی کم بود. اسم داستان در داستان بسیار کمرنگ بود. شاید "تنگه‌ی لعنتی" که موتیف‌وار در داستان تکرار شد چندجا، بهتر بود برای عنوان. لهجه برای مخاطب کمی سنگین بود. طنز شیرینی هم داشت جابه‌جا داستان. حروف اضافه‌‌ی داستان خیلی زیاد بود و با کاما می‌شد کار را حل کرد». و دیگری اضافه کرد: «شخصیت‌ها زیاد بودند و فرصت پرداختشان نبود. شاید بهتر بود لااقل یک ویژگی ظاهری از هرکدام بیاید. عشق دخترخاله راضیه، قصد دارد مخاطب را احساساتی تحت تأثیر قرار دهد. پایان داستان هم از پیش لورفته بود»... ادامه‌ی این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9521 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻یادی از در سالروز تولدش (با انتشار نوحه جدید حاج ) ▪️«...امروز یکم مهرماه سالروز تولد زنده‌یاد استاد حسین منزوی است. منزوی از چهره‌های درخشان غزل معاصر و شاید شناخته‌شده‌ترین شاعر زنجانی است. این شاعر در زمان حیاتش بیشتر با غزل‌های عاشقانه‌‌اش شناخته می‌شد، در حالیکه شعرهای بسیار درخشانی هم با معانی و مضامین آیینی در کارنامه این شاعر است که عموما تا بعد از مرگ او از چشم‌ها پنهان ماندند. بخشی از این شعرها در کتابی با عنوان "فانوس‌های آفتابی" منتشر شدند. منزوی در بخشی از مقدمه این کاتاب خود می‌نویسد: حماسه مردان حق،نمردنی‌است و از‌یاد نرفتنی.که از نمردنی و از یاد نرفتنی‌ترین آن‌ها، واقعه ی کربلاست. درباره این رویداد بزرگ وبی‌نظیر، قرن‌هاست که عاشقان‌ حق و دل‌باختگان حقیقت ‌لب به‌سرود و ستایش‌گشوده‌اند اما آنچه به نظر می رسد این است‌ که هنوز حق کلام درباره حسین بن علی علیه السلام و یاران با وفای فداکارش و نیز درباره عاشورا این‌روز بزرگ امتحان بشری در قرارگاه عشق وحق به خوبی ادا نشده است و هنوزها نخواهد شد. پس سلام بر خون‌های ریخته برشن‌های روان و تف کرده کربلا، که‌یادش‌ همان سپیده دم خون‌آلودی است‌ که ‌همچنان بر پیشانی آسمان خواهد گذشت...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9524 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزیده‌مطالب منتشر شدۀ سایت شهرستان ادب با موضوع مرحوم منزوی (به بهانه سالروز تولد ) ▪️روز اول مهر، سالروز تولد زنده‌یاد حسین منزوی، غزل‌سرای توان‌مند معاصر است. شاعری که غزل‌سرایی و شیوه خاص او در غزل موجب پیدایش پدیده‌ای به نام «غزل نیمایی» یا «غزل نو» شد. سایت شهرستان ادب پیش از این چندمطلب درخصوص این شاعر بزرگ معاصر منتشر کرده بود، که امروز به مناسبت درگذشت او، به بازخوانی آن‌ها می‌پردازیم: 🔸یادی از حسین منزوی در سالروز تولدش با نوحه‌ای 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9524 🔸«بهار در گل شیپوری» | یادداشتی از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6346 🔸«نوآوری‌های حسین منزوی» | یادداشتی از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3915 🔸«نام من عشق است، آیا می‌شناسیدم؟» | یادداشتی از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5841 🔸ماجرای شعر خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای دربارۀ حسین منزوی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1969 🔸قصیده‌ای از حسین منزوی در مدح حضرت اباعبدالله علیه السلام 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7348 🔸«سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو» | شعری از حسین منزوی با نوحه‌ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/1091 🔸عاشقانه‌ای از حسین منزوی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9091 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻سیمای آذربایجان در شعر (مقاله‌ای از پرونده‌پرتره‌ی شهریار) ▪️«...یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های محمدحسین شهریار که موجب شده است آثار او در میان شاعران معاصر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد، بازتاب عواطف میهنی اوست. این اشعار سرشار از دلدادگی شاعر برای موطن خویش است. بسیاری از سروده‌های او در باب ستایش میهن، اشعاری هستند که شاعر در آن به‌طور‌مستقیم یا غیرمستقیم به تکریم و بزرگداشت آذربایجان پرداخته است. نقطۀ عطف توجه شهریار به آذربایجان در احساسات شخصی او نسبت به سرزمین مادری خویش و توجه به طبیعت بکر آن است. موضوعات مربوط به عواطف درونی شهریار که در ارتباط با وجهۀ رمانتیک شخصیت شاعر هستند، در خلال مضامینی مربوط به عواطف شاعر در ارتباط با زادگاهش، خاطرات کودکی او و یاد یاران مألوف بازتاب پیدا کرده است. شهریار موضوعات اقلیمی آذربایجان را با درونمایه‌های طبیعت، یادکرد چندی از محلات و گردشگاه‌های تبریز، ارادت ویژه به شهر ارومیه و اشاراتی دربارۀ بازتاب فرهنگ مردم آذربایجان، بیان کرده است...» ادامه‌ی این مقاله را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9523 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مهمترین مسئله رمان معاصر (دکتر در گفتگو با شهرستان ادب) ▪️«...رمان معاصر ایران بیش از هر دورۀ دیگری، بیان‌گر بحران هویّت و سرگشتگی انسان ایرانی است؛ البته، این سرگشتگی با نوع سرگشتگی نویسندگان عصر آل احمد و ساعدی بسیار متفاوت است. آن سرگشتگی، بیش از آن‌که در جامعه و توسط فرد ایرانی تجربه شود، نوعی بازسازی تجربۀ سرگشتگی انسان غربی و متأثّر از جریان مدرنیسم، از کافکا و کامو و سارتر گرفته تا ویرجینیا وولف بود، تا تجربۀ عمیقاً ایرانی؛ امّا فرد امروز ایرانی، واقعاً فروپاشیده است و حتّی این فروپاشی از رمان ایرانی جلوتر است؛ این جلوتر بودن به این دلیل است که سرعت تغییرات به اندازه‌ای بوده‌است که رمان‌نویسان ما هنوز دامنۀ این تغییرات را درک نکرده‌اند. آنها هنوز درگیر آن بخش از تغییرات هستند که به قول خودشان «مجوز نمی‌گیرد»؛ ولی داستان تغییرات، از این هم فراتر رفته‌است و فقط به برخی از جلوه‌های این تغییرات، مثل تغییر نگرش نسبت به خانواده، زن، عشق، رابطۀ زن و مرد و مانند آن، ختم نمی‌شود. این فروپاشی، بیش از هرجای دیگر در ذهنیّت فرد ایرانی رخ داده و او رابطه‌اش را با دنیای سنّت و حتّی با دنیای مدرن از دست داده‌است. این انسان، در گذشته می‌دانست چه می‌خواهد، امّا اکنون حتّی به‌درستی نمی‌داند چه می‌خواهد. بنابراین، مسالۀ خیلی ساده این نیست که فرد ایرانی در "گذار" از سنّت به مدرنیته است؛ این، دیگر یک افسانه است که زمانش به سر آمده‌است. خود مدرنیته هم تبدیل به سنتّی شده‌است که دیگر پاسخگوی سرگشتگی فرد ایرانی نمی‌تواند باشد. خلاصۀ تغییرات، خیلی عمیق است و این، نیاز به عمیق شدن در کار رمان‌نویسی دارد...» ادامه‌ی این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9400 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیرمرد یک‌چشم (بازخوانی داستانی عاشورایی از کتاب #بخارهای_رنگی نوشته‌ی #سیدمیثم_موسویان در پرونده #
🔻فاصله‌‌ی مخاطب از پیرمرد یک‌چشم ( یادداشت بر داستانی عاشورایی از مجموعه‌ داستان نوشته‌ی در پرونده‌ی ) ▪️ «... سنت علوم حوزوی از ابتدا و در تمام هزاره پس از تشکیل خویش، متکفل جداسازی سره از ناسره تاریخ و حکم کردن درباره دین بوده است. بنابراین مبنا، هرگونه برهم زدن خط تاریخ اسلام و کمرنگ کردن حوادث آن از طریق مبهم و تیره نشان دادن حوادث تاریخ اسلام، اصل اعتقاد دینی را زیر سؤال می‌برد. اما از طرف دیگر، داستان‌نویس دینی هنگام مواجهه با تاریخ صدر اسلام، همچون تمام برحه‌های دیگر تاریخ، چاره‌ای جز تحلیل واقعیت از منظری فراتر کنش انسانی ندارد. در رمان تاریخی، حوادث بازسازی می‌شوند تا بتوانند در خدمت روایت داستان قرار بگیرند. این دو نیروی مخالف درونی و بیرونی داستان، نویسنده را در منگنه قرار می‌دهند و آرامش پرداخت به چنین موضوعات حساسی را از او سلب می‌کنند. به همین دلیل است که اکثر نویسندگان، هرچقدر هم مذهبی بوده و به رمان تاریخی علاقه داشته باشند، ریسک انجام چنین کاری را نمی‌پذیرند یا درنهایت رمان را به پای تاریخ ذبح می‌کنند. اما آقای موسویان داستان «پیرمرد یک چشم»، با اتخاذ ترفندی توانسته است این مشکل را حل کند. او داستان را از زبان نقالی که صحنه‌های کربلا را روی پرده کشیده شده دارد، برای ما روایت می‌کند و بخش‌های تاریخ را از زبان خودش کنار هم می‌نشاند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9471 @ShahrestanAdab☑️
شهرستان ادب
🔻بر فرازِ قاف (در پی حادثه‌ی تروریستی اهواز که شهادت تنی چند از هموطنانمان را منجر شد، غزلی سروده است در سوگ جانباز شهید «حاج‌حسین منجزی» که از شهدای آن حادثه بود. این مرثیه را با هم می‌خوانیم) ▪️باز پیوسته به اقیانوس، رود دیگری عشق پیدا کرده در عالم نمود دیگری چون سپندی بین آتش سوختی تا بلکه ما در امان باشیم از چشم حسود دیگری ترس دشمن از وجود مردهایی مثل توست که چنین از پشت آمد بی‌وجود‌ِ دیگری از بلندی‌ها چه آسان رد شدی، سیمرغ‌وار بر فراز قاف می‌بینم صعود دیگری همسرت هنگام رفتن بر دلش افتاده بود نیست بعد از این خداحافظ، درود دیگری! ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شهریار، قله‌ی رمانتیسم (مقاله‌ای از پرونده‌پرتره‌ی شهریار) ▪️«...واژه ی رمانتیک به معنای "خیال انگیز" و "افسانه ای" از قرن 17 در ادبیات انگلستان کاربرد داشته است. در آن دوران، کلاسیک ها برای مسخره کردن طرفداران رمانتیسم این واژه را در مورد آنان به کار می بردند. رمانتیسم به عنوان مکتبی ادبی از اواخر قرن هجدهم در انگلستان و سپس در آلمان شکل گرفت و از سال 1830 وارد ادبیات فرانسه شد و چند دهه بر ادبیات اروپا حاکم بود. رمانتیسم فرانسه که در ابتدا تحت تاثیر ادبیات انگلستان و آلمان به وجود آمده بود؛ به چنان شهرت و پیشرفتی رسید که ادبیات سایر ملل را نیز زیر سایه ی خود درآورد و به صورت مکتبی فراگیر درآمد. (سید حسینی، 1385: 177) "شاعر مکتب رمانتیسم پیامبری است که از ورای عالم ظاهر، عالم روح و حقیقت را می بیند. او زیبایی طاهری را مصنوعی و زیبایی روحی و معنوی را حقیقی می شمارد." (دانشور، 1388: 127) بر همین اساس می توان ریشه های مکتب رمانتیسم را در مکتب ایده آلیسم جستجو کرد؛ چراکه آنان نیز به اصالت روح و تسلط جهان معنوی بر عالم مادی اعتقاد داشتند...» ادامه‌ی این مقاله را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9532 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻رویکرد پست‌مدرنیستی در اشعار متأخر (یادداشتی از دکتر به مناسبت زادروز این شاعر نوگرا) ▪️«...پست‌مدرن‌ها با اتکا به آرای پساساختارگرایان، معتقدند که بیرون از حیطۀ زبان، حقیقی وجود ندارد. روایات تاریخی، زاییدۀ زبانند و به دلیل "متن بودگی"، مانند زبان، فاقد قطعیت‌اند. از این رو با رد تلقی "زمانٍ تقویمی" و سیر خطی تاریخ، هماواز با میشل فوکو به تاریخٍ دٓوٓرانی و مبرا از قانون علّیت اعتقاد دارند. بر پایۀ همین نگرش، شاعران و نویسندگان پسامدرن، در روایات تاریخْ‌محور یا فراداستان‌های تاریخ‌گرایانه، نظم تاریخی وقایع را در هم می‌آشوبند و ادوار و اشخاص تاریخیٍ ناهمگون را با هم می‌آمیزند. زنده‌یاد منوچهر آتشی، شاعر نوگرای معاصر، در آخرین مجموعه‌ اشعارش رویکردی آشکار به نگرش و شگردهای زبانی پسامدرن داشت. مثلاً در شعر "سفرنامۀ سورنا در رؤیا" زمانْ‌پریشانه، به قصد نقد و نفی فرهنگ شهری مدرن، ناصر خسرو، شاعر و حکیم قرن پنجم، را به خیابان ناصرخسرو در تهرانٍ امروز می‌کشاند: ناصرخسرو/ در خیابان ٍ خود به تحیّر پرسه می‌زند./ و به کسانی که از کنارش می‌گذرند و آهسته می‌گویند: / "اکس" / "کوکایین"/ "داروهای تک‌نسخه"/ "وایگر هم داریم"/ "و ... تا دلت بخواهد!..."/ ناصرخسرو غضبناک و سپس آرام می‌شود...» ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9533 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻غریبانیم در بازار شامی (در تازه‌ترین مطلب پرونده ، چهارپاره‌ای می‌خوانیم از جناب آقای ) ▪️چو شب زد خیمه بر اردوی شن ها جهان نیزار خاموشی شد و خفت به هر سو چلچراغی سبز پژمرد ز "الا" در بیابان نیزه بشکفت زمین شد صفحه ی تفسیر قرآن به خط سرخ مصباح الهدی ها نمی خواند کسی خط خدا را به قرآن مبین کربلاها به جا ماند از تمام باغها داغ درختان تشنه از جو بازگشتند به شوق گندم ری، اهل بابل کدو رفتند و کندو بازگشتند به طراری غروب از راه آمد ز خون خوبرویان چهره رنگین زمان چون خنگ کوری لنگ می زد به زیر بار آن نی های سنگین غریبانیم در بازار شامی که زنگی، روی رومی خوش ندارد عجب مصری که یوسف را بها نیست که زالی نیست تا دوکی بیارد ز یوسف، پیرهن دزدند مردم که چشمانی زلیخایی ندارند گهر-ریز است خاک کوی دلدار گدایان میل بینایی ندارند گدایان پاره ی نان دوست دارند نمی بینند آن سر در تنور است سبو بر سنگ ساحل می زند مست نمی داند که دریا آب شور است جهان مست است از خوابی گران، سنگ نمی داند که خواب ارزان فروشی است در انبارند خیل مرده جانان جهان بازار گرم جان-فروشی است بکوش ای جان و جانی دست و پا کن که جانان مشتری را دوست دارد هر آن کس نیم-جانی دارد ای دوست چنین سوداگری را دوست دارد مبادا در قمار جان ببازی! مبادا جان که دادی، تن بمانی! عزیز است این دو روز غم، مبادا ز یوسف، بند پیراهن بمانی! ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه #ماه_شعر #آفتابگردان_ها شنبه ۳۱ شهریورماه در شهرستان ادب برگزار
🔻گزارش تصویری دهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9539 ☑️ @ShahrestanAdab