🔻نقد و بررسی رمان #طاعون اثر #آلبر_کامو
(دومین نشست از سری میزگردهای آزاد ادبی «درنگ» با محور "یاریگری" و با حضور #ابراهیم_اکبری_دیزگاه، #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی در معاونت فرهنگی هنری حوزه نمایندگی ولی فقیه جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی برگزار شد)
▪️«...اصلیترین خاصیٌت رمان، آئینهگی است. رمان، شما را به خودتان نشان میدهد تا با دیدن خودتان، زوایای پنهانتان را پیدا کنید. اگر قبل از شیوع کرونا "طاعون" را میخواندید یک اتٌفاق در شما میافتاد و اگر در زمان کرونا آن را بخوانید، وضعیٌت فرق میکند. شما میتوانید خودتان را جای شخصیٌتهای این رمان بگذارید. آیا "تارو" هستم که فرار کنم یا دکتر "ریو" که بمانم و به مردم کمک کنم؟ آیا شبیه کشیش "پانلو" هستم و به وظایف دینیام عمل میکنم؟ وقتی خودم را در آینهی این رمان میبینم، زاویهای از خودم را کشف میکنم و با کشف خودم میتوانم در جامعهام درست زندگی کنم. اتٌفاقاً در موقعیٌتی که هستیم این رمان بیشتر به ما کمک میکند که چه واکنشی به وضعیٌتی شبیه به "طاعون" داشته باشیم...»
🔗 مشروح این نشست را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11705
☑️ @ShahrestanAdab
42.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم شعرخوانی #مرتضی_حیدری_آل_کثیر
در مراسم پیاده روی #اربعین #کاروان_شاعران_و_نویسندگان_ایرانی، آبان ۱۳۹۶
☑️ @ShahrestanAdab
🔻صدای تو
(به مناسبت درگذشت زندهیاد استاد #محمدرضا_شجریان و به مناسبت زادروز استاد #محمدرضا_شفیعی_کدکنی، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از استاد «شفیعی کدکنی» که به مناسبت هفتاد سالگی استاد «شجریان» سروده بودند، بهروز میکنیم)
▪️بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد
سیاهی از وطن رود، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات زِ شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، زِ خویش شستوشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پَر برآورد
سفیرِ شادی وطن صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻موکب مارمولکی
(داستانی کوتاه از #مریم_مطهری_راد به مناسبت #اربعین حسینی در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)
▪️«ساعت یک ظهر روز چهارم، عمود ۱۷۰ را رد کرده بودیم که سرگروه اعلان استراحت داد. از خدا خواسته چپیدیم تو یکی از موکبها که هر چی از بیرون آرام به نظر میرسید داخل شلوغ و ملتهبی داشت. خانمها با اسباب و اثاثیه و بچه هر کدام جایی گرفته بودند و انگار سیم خاردار دورشان کشیده باشند با احتیاط از کنارشان رد میشدیم. اگر کمی زودتر بود یا اگر اینقدر خسته و کوفته نرسیده بودیم اینجا نمیماندیم و میرفتیم دنبال موکب خلوتتری! ولی تصمیم گرفته بودیم هرطور شده همینجا گوشهای هرچند دنج نباشد پیدا کنیم و حتی نشسته کمی بخوابیم. دوستان، هرکدام برای خودشان جایی باز کردند. من، هدف را گوشۀ بالای اتاق، سمت راست قرار دادم و با ببخشید، عذرخواهی میکنم و شرمندگی از روی سر و کلۀ مردم رد شدم. تا پا گذاشتم تو مکان مورد نظر، زنی که پوشش عربی داشت با خشونتی غیرعادی، انگار از مرز و ناموسش دفاع میکرد به زبان خودشان سرم داد کشید و خواست از دور و برش دور شوم...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
Shahrestanadab.com/Content/ID/11706/
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
37.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ابریشم_شعر
▪️شناخت #حافظ
(سخنرانی دکتر #کاووس_حسن_لی در اردوی #آفتابگردان_ها، به بهانۀ روز بزرگداشت حافظ شیرازی)
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پناه
(شعری از حضرت #حافظ)
▪️ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمدهایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمدهایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻میخواستم قصهای بگویم که مردم از خواندنش لذت ببرند
(نشست نقد و بررسی داستان #وضعیت_بی_عاری با حضور #حامد_جلالی، #محمدهادی_عبدالوهاب و #محمدقائم_خانی در کتابفروشی بهنشر)
▪️«...فرم و محتوا باید تهنشین شود در جایی، شاید در ناخودآگاه هنرمند. به شخصه موقع خلق من فقط و فقط به این فکر می کردم قصهای بگویم که مردم از خواندنش لذت ببرند. جالب است بعداً وقتی خودم به کار رجوع میکنم، شگفتزده میشوم که این را اینجا گفتم، در حالی که آن موقع اصلاً در ذهنم نبود. نمونهاش این است که آقای خانی وقتی در جلسهای از هزار و یک شب صحبت کردند من گفتم که چه نکته جالبی دارد میگوید، بعد رفتم آن فصل را خواندم دیدم من اصلاً آنجا نوشتهام. اینقدر به لحظة لذت بردن خودم و مخاطب فکر میکردم اصلاً در ذهنم نبود که این تکنیک را به کار بردهام.
من بعد از چهل سال یک رمان نوشتم. یک جوان ۱۵ ـ ۲۰ ساله نیستم. چهل سال هنرهای مختلفی کار کردم، کتابهای مختلفی خواندم، حتما اینها رفتند یک گَل و گوشه در ذهنم نشستهاند...»
🔗 متن کامل این نشست را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11711
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«جمیله سادات کراماتی»، شاعر توانمند مشهدی درگذشت
▪️متاسفانه باخبر شدیم سرکار خانم #جمیله_سادات_کراماتی، شاعر توانمند مشهدی، صبح امروز در اثر ابتلا به بیماری سرطان دار فانی را وداع گفتند.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، درگذشت ایشان را به خانواده محترم کراماتی تسلیت میگوید و برای آن مرحومه از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب میکند.
گفتنیست از ایشان مجموعه شعر «ماه را دوست دارم که شبهایت را...» بهجامانده است.
☑️ @ShahrestanAdab
23.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعرخوانی سید #حمیدرضا_برقعی
(در ستایش پیامبر اسلام به مناسبت سالروز رحلت #حضرت_محمد صلیاللهعلیه، حلقۀ شعر #آفتابگردان_ها، دی ۱۳۹۳)
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شه ذوالعطا
(شعری از #امیرحسین_کمال_زارع -اعضاء دوره هفتم #آفتابگردان_ها- به مناسبت شهادت #امام_حسن مجتبی علیهالسلام)
▪️«آیینۀ جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن
مهرش کنار چشمۀ چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكۀ آتشفشان شده
«حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ» شده
خِجلتزده سپهر، کران تا کران شده
بر سفرهاش نشسته امیر و گدا، حسن
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارکالله از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»
سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن
افتاده دل به دام سیهزلف در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی «یاحسن!»
نقاش جان! به صفحۀ خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن
مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل»
شمشیرِ شيرِ معركۀ شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکۀ اشقیا، حسن
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مهرو، کشیدهابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11716
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قهرمانها اجارهنشین اند
(یادداشت #محمدهادی_عبدالوهاب بر #اجاره_نشین_خیابان_الامین اثر تازۀ #علی_اصغر_عزتی_پاک)
▪️«...اسطوره به تکرار زنده است. تکراری که در دل رؤیا و تخیل و قصه، ولی گاه در واقعیتِ محض بازآفرینی میشود. احتمالا روزی دست تقدیر، در خانه ما را هم خواهد زد. در این بین نقش روایت اهمیتی اساسی دارد. چه بسیار اسطورههایی از تاریخ این ملت که عدم و ضعف روایت و روایتگر، پیوندشان زده به خاک و فراموشی. و چه بسیار برساخته تخیلی از اسطورهها و کهنالگوها که ادبیات و سینمای غرب در طَبق اخلاص به جهان عرضه کرده و آرمان و تاریخش را به این ستونها استوار ساخته. به راستی اگر دوربین آوینی، جنگ ما را روایت نمیکرد، چه تحریفها و تناقضها و ابهاماتی که دامن جوان جنگندیده را نمیگرفت و چه سیاستمدارانی که با وارونهسازی تاریخ، سورنوشت ملتی را تغییر نمیدادند. این "اجاره نشین" از آنهاست که باید ادامه داد. از آنهاست که رفته کسی را که تورلیدر حرمهای سوریه بوده، گیر آورده و از زیر زبانش سرگذشت یک قهرمان بیرون کشیده. قهرمانی که حالا در گوشه گوشه شهر، به شکل پیرمرد میوهفروش، لولهکش اجارهنشین و کارمند اداره بایگانی نشسته و منتظر قلم جستجوگر و زبان روایتگری است که بشنود و بنویسد و دانهدانه این پازلهای گمشده تاریخ معاصر ایران را سرجایش بگذارد.»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11713
☑️ @ShahrestanAdab