شهرستان ادب
🔻طوفان گرفت...
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با خوانش بخش آغازین منظومهی #کابوس_شاخه_های_شکسته سرودهی #مهدی_زارعی تازه میکنیم)
▪️«...طوفان گرفت و گردوغبار از چهارسو
درهم تنید هرچه که در پیش چشم بود
دختر به چشم کوچک خود دید از آسمان
هرچه رسید، درد و بلا، خوف و خشم بود
طوفان چنان گرفت که او را شبیه پر
از خاک کند و خواست به بادِ فنا دهد
اما درخت پیر و کهنسالی آنطرف
آغوش باز کرد به آن طفل جا دهد
وقتی رساند بر تنهی آن درخت دست
طوفان شدیدتر شد و حتی درخت را
از ریشه کند و گفت: «نشان میدهم به تو
شبهای شوم و غربت ایّام سخت را...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9490
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تیزر #پرونده_ادبیات_عاشورایی
سایت شهرستان ادب
به مناسبت فرارسیدن دهه نخست محرم ۱۴۴۰
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻تو مرگ را به سُخره گرفتی
(پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #دلم_دهلی_است سرودهی جناب آقای #عزیز_مهدی تازه میکنیم)
▪️آوردهاست بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر «واعطشا»ی تو در مشام
نجوای بغضِ یائسه ی ابرهاست این:
«برآنِ تنِ بدونِ سرِ بیکفن، سلام!»
هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفتهاند،
صف بستهاند پشت سر تو به احترام
با چشم بسته میگذری تا که آفتاب
از دیدنات خجل نشود روی پشتبام
تو پیک پادشاه بقایّی و بیکلام
آوردهای پیام به این ملکِ بیدوام
تو مرگ را به سُخره گرفتیّ و دیگران
دلخوش به دینِ بیخطرند و مقام و نام
طولی نمیکشد که جهان بشنود که نیست
حجّی قبولتر ز همین حجّ ناتمام
آنقدر دور نیست که دستی به انتقام
تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شانزدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
eitaa.com/shahrestanadab/644
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شانزدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: eitaa.com/shahrestanadab/644 📖مشروح و 📸گزارش تصویر
📕 بیست و یکمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در موسسهی شهرستان ادب برگزار شد و با حضور آقایان محمدقائم خانی، علیرضا سمیعی، علی الماسی زند و محمدحسن نیلی دربارهی #هملت اثر #شکسپیر به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه:
✔️ #محمدحسن_نیلی: «مسئلهی فضیلتمندی و پرکسیس را در «هملت» میبینیم. در این اثر تلاش شده امور کاملا در نسبت با زمینه های ان دیده شوند و از مواجهه انتزاعی و بی زمان با امر اخلاقی و اجتماعی احتراز شود.»
✔️ #علی_الماسی_زند: «درگیری انسان با خودش و قرارگرفتن بر سر دوراهی انتخاب مسیر کمال یا قهقهرا از تمهای اصلی تراژدی های شکسپیر است. از نظر شکسپیر اراده، اختیار و انتخاب، حلقهی واسط انسان و فضیلت مندی هستند. ردپای آثار اومانسیت هایی چون اراسموس و پیکودلامیراندولا در آثار وی مشهود است.»
✔️ #محمدقائم_خانی: «در نفی، طرح کلی باشکوه از فضیلت در عالم ذهن از بین میرود. انسان در لحظهی عمل نمیتواند اموری را که در آنها شک دارد از هم تفکیک کند. در آثار شکسپیر به خصوص «هملت» ما این موضوع را به وفور میبینیم».
✔️ #علیرضا_سمیعی: ««در «هملت» بحران داوری داریم. مسئله اینجاست که در «هملت» ما یک حکم اخلاقی از پیش تعیین شده که تمام مسائل را بر اساس آن بسنجیم نداریم. در صحنه و موقعیت حکم اخلاقی ممکن میشود.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مختارنامهای دیگر | معرفی کتاب #چابکسوار اثر #مسلم_ناصری
(به قلم #مرتضی_شمس_آبادی ویژه پرونده #ادبیات_عاشورایی)
▪️ «...در میان قفسههای کتابفروشی میگشتم که این کتاب را دیدم و آن را تهیه کردم. شاید به دو دلیل؛ اولی، که محرک اصلی بود، تازه بودن اثر از حیث زمان انتشار بود و دیگری اینکه کتاب دربارهی مختار بود.
مدتی از پخش و تماشای "مختارنامه" میگذشت و برایم خواندن دوبارهی آن و نگاه به آن برهه از میان واژگان خوش بود.
رمان "چابکسوار" به قلم مسلم ناصری، سرچشمهای دارد که خود نویسنده آن را متن مقدس نامیده است. وی در سفری به عراق با کاغذهایی دستنوشت و قدیمی برخورد میکند که در آن پیرمردی خود را به دودوی کاتب نسبت میدهد و سخن میگوید از کسی به نام ابواسحاق. آقای ناصری که خود در حوزهی تاریخ تشیع تحصیل کردهاند، پیگیر میشوند و حاصل جستوجوها و تحقیقهاشان میشود رمانی با عنوان چابکسوار.
از حیث ژانر که پرواضح است با رمان تاریخی مواجهایم و برای غالب ما که مختارنامه را دیدهایم، احتمالاً اینگونه رقم خواهد خورد که درمیان سطرهای کتاب به دنبال صحنهها و تصاویر این سریال باشیم و مدام آنها را مرور کنیم. اما از نظر نثر، متنی که به مخاطب ارائه شده، خالی از اشکالات تایپی و ویرایشی و... نیست. همان دلیلی که پیش از این یکبار انتشار کتاب را برای نخستین بار و بعد از چاپ آن به وقفه انداخت، همچنان پابرجاست و کاملاً برطرف نشده است. امید که رفع شود...»
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9497
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 جعبههای پر از خالی
(یادداشتی از #پرستو_علی_عسگرنجاد بر نمایشنامهی "رؤیای آمریکایی" اثر #ادوارد_البی در سالگرد درگذشت او که پیش از این در #پرونده_ادبیات_ضدآمریکایی سایت شهرستان ادب منتشر شده است)
▪️ «اما «رؤیای آمریکایی» که شاهکار ماندگار البی است، با زبانی طنزآلود و دردناک و با بهرهگیری از قلم استواری که کارهای البی را به «اوژن یونسکو»، خالق نمایشنامۀ زیبای «کرگدن»، شبیه میکند؛ زندگی سه نسل از یک خانوادۀ آمریکایی را روایت میکند. قدیمیترین و اولین نسل، مادربزرگ پیر داستان است که با ساختن جعبههای کوچک و بزرگ خالی، روزگار خود را میگذراند. گرچه رفتار او برای حفظ استقلال مالی و عدم اتکا به دو نسل بعدی که قصد حذف او را دارند، شایان تقدیر است؛ اما ایدئولوژی اصلی البی برای نگارش این اثر که همان «پوچی و توخالی بودن رؤیای آمریکایی» است، خود را در همین کار به ظاهر سادۀ مادربزرگ نشان میدهد. »...
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6299
☑️ @ShahrestAnadab
شهرستان ادب
🔻 نه پیشوند و نه پسوند
(پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری خواندنی از استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه در بزرگداشت جناب #حر (علیه السلام) تازه میکنیم:
▪️ حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه میدیدی
تو را سپرد به آیینه، روسپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظههای تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بار چه قفلها که نبود
حسین آمد و سرشار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هرکس و ناکس نمیشود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حر حری تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻الرحیل... الرحیل
( روایت عاشورایی شهید #سیدمرتضی_آوینی از کتاب #فتح_خون)
▪️«... راوی: صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا، چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشودهباشی که در شب هشتم ذیالحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بودهاند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را میگویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است. هیهات ما ذلک الظن بک ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است. پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همهجا بر میخیزد. واگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفتهاند؟
الرحیل! الرحیل!
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را!
اکنون بنگر حیرت عقل و جرأت عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند... راحلان طریق عشق میدانند که ماندن نیز در رفتن است. جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی و این اوست که ما را کشکشانه به خویش میخواند... »
ادامهی این روایت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9503
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
(برگ دیگری از پرونده #ادبیات_عاشورایی را با شعری برای حضرت #علی_اصغر، کوچکترین شهید کربلا، ورق میزنیم. این اثر تازهترین شعر #حمیدرضا_برقعی، شاعر آیینی اهل قم، است.)
▪️ نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تورا از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا...
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاک ها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری شانزدهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون #هملت اثر #ویلیام_شکسپیر)
▪️«...#شکسپیر در فاصله ی میانه قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم می زیسته است. سالهایی که معروف هستند به "چینکوئه چنتو" یا همان عصر استادان مسلم (میکل آنژ، رافائل، لئوناردو). خلق تراژدی توسط شکسپیر نشان از آن دارد که او هنوز پس از قریب دویست سال در پارادایم فکری رنسانس و احیای رویکردهای باستانی زیست می کرده و این درحالی است که علاوه بر آن از نظر تاریخی میراث دار رویکردهای اومانیستی مدرن پسا رنسانسی بوده است.
تراژدی شکسپیر با تراژدی یونان تفاوت دارد؛ در تراژدی یونانی رو در رو شدن ابرانسان ها با خدایان و اشتباهات و طمع ورزی های آن ها مطرح است، درحالی که شکسپیر به انسان های معمولی و اشتباهات آن ها در بزنگاه های حساس در روابط انسانی می پردازد. در تراژدی یونانی فضا اساطیری بوده و اصلاً رئالیستی نیست ولی در تراژدی شکسپیر رئال است، شخصیتها واقعی هستند و تقابل اصلی، بین انسان و خدا نیست، بلکه بین انسان و انسان یا انسان و وجدان است. درگیری انسان با خودش و قرارگرفتن بر سر دوراهی انتخاب مسیر کمال یا قهقهرا از تمهای اصلی تراژدی های شکسپیر است. از نظر شکسپیر اراده، اختیار و انتخاب، حلقهی واسط انسان و فضیلت مندی هستند.
در تراژدی یونان هامارتیا (Hamartia)(نقاط ضعف ابرقهرمان) است که باعث میشود او ناخواسته و در ورطه ای خاص، خطایی (Anagnosis) مرتکب شود. وقتی خطا رخ میدهد تراژدی محقق شده و قهرمان در سراشیبی سقوط میافتد. همهی اینها در تراژدی شکسپیر دیده میشود اما مسئلهاش انسان است. در این جلسه میخواهیم تعریف شکسپیر از انسان و به تبع آن فضیلتی که انسان در پی آن خواهد بود را بررسی کنیم...»
برای خواندن متن کامل سخنانِ #علی_الماسی_زند، #محمدحسن_نیلی، #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی در شانزدهمین بوطیقا پیرامون «هملت» اثر شکسپیر این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9510
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 shahrestanadab.com/بوطیقا
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیمبری دیگر!
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #سیدامیرحسین_خوشرو عضو دورهی ششم #آفتابگردان_ها به مناسبت شب هشتم محرم ماه، در رثای #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام تازه میکنیم)
▪️ به پا شده ست در این دشت محشری دیگر
چگونه زنده شده باز حیدری دیگر
وگفت لشگر کفار یک صدا که مگر
بنا نبود نیاید پیمبری دیگر!
رجز که خواند بهم زد صفوف لشگر را
که امده ست به پیکار صفدری دیگر
ابهتش همه را یاد مرتضی انداخت
به کربلا چه کند؟ فتح خیبری دیگر
امان از ان لحظاتی که بال وپر میزد
شکست پیش نگاه حرم پری دیگر
به پهلوی گل لیلا که نیزه زار دمید
گرفت کرببلا عطر کوثری دیگر
فدای ان همه سرهای پر زده تا نی
میان آن همه سر بود، او سری دیگری
☑️ @ShahrestanAdab