سوژه و ایدههای داستانی
قسمت اول
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
شاید منابع زیادی برای ریشه زدن داستان در درون نویسنده وجود داشته باشند. اما معمولترین منابعی که میتوانید به سراغ آنها بروید عبارتند از:
یک_ تجربه زیستی خودتان
دو تجربه دیگران
سه_ تخیل
تماشای فیلم میتواند ایدههای داستانی به شما بدهد. سینما بروید. آدمهای اطراف شما گاه به مانند آدمهای درون فیلم قابلیت تبدیل شدن به شخصیت داستانی را دارند. احساسات آنها و واکنش آنها در زمان دیدن فیلم میتواند حتی در تاریکی هم توجه شما را به خود جلب کند. سینما الهام بخش خوبی برای موضوع میتواند باشد. گوش دادن به موسیقی و تماشای نقاشی و عکس، خواندن خاطرات، خواندن سرگذشت آدمها در صفحات حوادث ،صفحه خانواده مجلات و روزنامهها.
اما از همه جا بیشتر در میان خود مردم باید رفت. به درون مترو بروید و مردم را ببینید. گوشتان به حرفهایشان باشد. در ایستگاه اتوبوس مردم را به خاطر بسپارید. ایدهها در میان مردمند. باید فقط به میان آنها رفت.
گاهی حوادث خاص سوژههای داستانی خوبی هستند. الکساندر دوما نویسنده بسیاری از رمانها بوده و در آنها دوئل انجام میشد که سه تفنگدار شاید شاخصترین آنها باشد. خود دوما اولین دوئلش را در سن ۲۳ سالگی انجام داد. اما نکته جالب اینکه در حین دوئل شلوارش از پایش میافتد.
اگر سوژه ندارید سراغ داستانهای نوشته شده بروید. به نظر جمله زیبایی نیست. اما دو دیدگاه نسبتا وجود دارد:
دیدگاه اول_ یک راه برای پیدا کردن سوژه و نوشتن کپی کردن از روی داستانهای دیگر است . البته این ایده اشتباه معنا شده و چنین تعبیر شده که باید عیناً از روی نوشته داستانی کپی کرد. چیزی که سرقت ادبی محسوب خواهد شد. اما هدف از این شیوه پیشنهادی بوده است که شما داستانهایی را بخوانید و بعد آنها را ترکیب کنید و در آخر این داستان ترکیبی را با زبان و کلمات خودتان بازنویسی کنید.
دیدگاه دوم نویسندگان منتقدان معروفی بودند که سفارش نمودند تا داستانهایی از روی داستانهای دیگر نوشته شود. آنها اعتقاد داشتند که هیچ دو داستانی حتی با یک سوژه واحد مثل هم نخواهد بود. البته این تفاوت از حیث زبانی درست است. اما چون از حیث موضوع و سوژه درست نیست و به طبع سوژه نوشته شده تکراری خواهد بود.
📚 در باب داستان نویسی
✍احسان عباسلو
#سوژه
#ایدههای_داستانی
@shahrzade_dastan
سوژه و ایدههای داستانی
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
قانون یک بعلاوه یک میشود نیم
در داستان نویسی قانونی وجود دارد که میگوید یک موضوع و مضمون را حتی اگر با کلمات متفاوت تکرار کنید اون موضوع و مضمون فقط نیمی از تاثیر را خواهد یافت. تاثیر هر یک از این بخشها به صورت تکی بیشتر از مجموع تکرار آنهاست.
باور به این قانون یعنی اگر به دنبال کپی کردن هم بروید فایدهای برایتان ندارد.چون اثر شما دیگر تاثیری را که باید نخواهد داشت. اگر برداشت از موضوع و سوژه شرکت ادبی محسوب شود که تمام رمان نویسانی که تاریخ به حوادث تاریخی را موضوع و سوژه خود قرار دادند سارقان ادبی بودهاند. علاوه بر این نویسندگانی بودند که همگی موضوع واحدی از تاریخ را دستمایه آثار خود قرار دادند. آیا باید غیر از اولی بقیه را سارق ادبی دانست؟ بدین ترتیب کسانی همچون شکسپیر چارلز، دیکنز ،تولستوی، استیفن کرین و خیلیهای دیگر باید سارقان ادبی معرفی شوند.
شخصیت واحد ، مکان واحد، موقعیت واحد اسامی واحد خیلی چیزها در داستانهای تاریخی مشترک است. اما هیچ کس نویسندگان را سارق ادبی نمیداند. خیلی از موقعیتها نیز در آثار غیر تاریخی مشترک هستند. این نکتهای است که به هر حال باید نویسندگان از آن آگاه باشند. هر نوشتهای سرقت ادبی نیست. با این همه ارزش یک اثر ادبی و جایگاه یک نویسنده بالاتر و بالاتر خواهد بود. اگر همه چیز داستانش از آن خود او باشد؛ از سوژه و شخصیتها گرفته تا موقعیتها و کنشها داستانهایی هستند که باید یافت و داستانهایی که باید بافت. برخی خالق داستانند و برخی کاشف داستان.
لحظهها را برای سوژهها شکار کنید. هر لحظه یک سوژه است و هر کس یک شخصیت. حتماً نبایست از آدمها نوشت. هر چیزی میتوان از سوژه داستان شما باشد. هر چیزی حرفی برای گفتن دارد. برخی خود سوژهاند. کافی است با نگاه داستانی به آنها نگاه کنید. اهمیت سوژه را نگاه ما تعیین میکند. برخی اما سوژه میشوند. کافیست با نگاه متفاوتی به آنها نگاه کنید. سوژه همه جا هست. لازم نیست دورها را بگردید.
📚در باب داستان نویسی
✍احسان عباسلو
#سوژه
#ایدهی_داستانی
@shahrzade_dastan
سوژهها و ایدههای داستانی
قسمت سوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
نوعی گذشته وجود دارد که به آن گذشته قابل استفاده میگویند. این گذشته در داستان کاربرد دارد. گذشته قابل استفاده که در آنها حادثه، احساس و اندیشه عشق و نفرت و امثال اینهاست که برای مخاطب جذابیت دارد. استفاده از گذشته در داستان این ویژگی را دارد که بر آن احاطه موضوعی داریم و ابتدا تا انتهای آن را کامل در اختیار داریم. گذشتهها داستانهای آینده هستند.
_ تجربه زیستی گرانبهاترین منبع برای رسیدن به سوژه است. تجربه زیستی به نوعی در داستان تکرار میشود. داستان آینهای از گذشته آدمیست. کسی که تجربه زیستی زیادی دارد داستانهای زیادی هم برای نوشتن دارد. بقیه تجارب ما قابلیتهای داستان شدن را دارند. کسانی که قوه تخیل قوی ندارند سراغ تجارب زیستی خود بروند. البته انتخاب تجربه مناسب و جذاب هم خود مهارت خاصی را میطلبد. همه تجارب برای مخاطبین جذاب و داستانی نیستند.
_ تاریخ برای ما فقط منبعی برای داستان است. در یونان باستان حتی تاریخ شاخهای از هنر محسوب میشد. چرا که در آن تخیل وجود داشت. گئورگ لوکاچ فیلسوف و منتقد معروف مجاری تکلیف ما را در این خصوص به خوبی روشن کرده و اعلام داشته که تاریخ باید به نفع داستان عقب بنشیند. واقعیت داستانی با واقعیت تاریخی فرق دارد. واقعیت تاریخی حق اشتباه ندارد. اما واقعیت داستانی مجاز به خطاست.
📚در باب داستان نویسی
✍احسان عباسلو
#سوژه
#ایدههای_داستانی
#تجربه_زیسته
#تاریخ
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
🌻هیچ دلم نمیخواهد زن باشم هی منتظر باش ، منتطر باش و منتظر باش… 🌻اگر مردگان می توانستند صحبت کن
#سوژه
#زن_هجای_اول_زندگی
نوشته فاطمه حسنی
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
هیچ دلم نمیخواهد زن باشم. هی منتظر باش، منتظر باش و منتظر باش. هی تقویمت را علامت بزن. برو تو دستشویی عق بزن. برگههای سونو رو با اشک چشم تر کن و واسه قد کشیدن یه چیزی تو مایههای یه لوبیا، یه باقالی، گیرم یه کلیه، از خوشحالی پرپر بزن.
که چی؟ بعد از دست کم ۲۷۰ روز برو دراز بکش رو تخت بیمارستان. ساعتها با ملک الموت دست و پنجه نرم کن. از درد و ناله زمین رو گاز بزن. برو اون دنیا و برگرد بیا.
که چی؟ که لبخند یه بچه رو ببینی؟ که مبهوت چشمهای کوچولوش بمونی؟ که از بوی تنش سرمست بشی؟ همون بویی که شبیه بوی تمام چیزها در اولین روز آفرینش دنیاست؟ بی معنیه!
مگه نمی بینی که چطور داس جنگ در انتهای دنیا کمین کرده و رویاهای مادران را یکی یکی درو می کنه؟!
من که هیچ دلم نمیخواهد زن باشم. ولی خب راستش خوب که فکر می کنم می بینم اگر مادرم هم دلش نمیخواست زن باشد دنیا را تاریکی مرگباری فرا میگرفت. آن وقت نه مادرم بود، نه من و نه این خطوط دلتنگی.
@shahrzade_dastan
چگونه سوژه تولید کنیم؟
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
سوژه های قوی داستانی منتظرند تا شما آنها را خلق کنید تعدادی از راهکارهای سودمند زیر را امتحان کنید تا سوژه های جدید تولید کنید. فقط یادتان باشد که از هرچه به ذهنتان میرسد استقبال کنید و همه چیز را بنویسید. مهم نیست سوژه تان چقدر آبکی است؛ چون ممکن است کمی بعد سوژه جالبی پیدا کنید.
نکات اساسی با دادن ویژگی های آدمهای واقعی به شخصیت هایتان همه شخصیتهایتان را باور میکنند؛ ویژگی هایی مثل داشتن احساسات رؤیاها هدفها، عادتها، مهارت ها نقطه ضعفها ،مشکلات ویژگی های ظاهری شکل.
زندگی عشق و ،نفرت جاه طلبی،ها ،رازها ترسها و ارزشها. با چه میشد اگر...» بازی :کنید چه میشد اگر آن خانمی که در خیابان راه میرفت صاف وارد بانک میشد تا با اسلحه از بانک سرقت کند؟ چه میشد اگر سگی هم کامپیوتر استفاده میکرد؟ چه میشد اگر دوست شما به سر نخستین قرار نمیرفت و با زنی که از او جدا شد ملاقات نمیکرد؟ چه میشد اگر جنوبیهای آمریکا در جنگ داخلی پیروز میشدند؟ و... برای سوژه یابی چندین موقعیت گوناگون را انتخاب کنید و فکر کنید بعد چه اتفاقی می افتاد.
- با «نمیدانم... بازی :کنید نمیدانم آن بچه چه کاری کرد که نباید میکرد؟ چون مادرش به زور از فروشگاه کشیدش بیرون نمیدانم چرا پنگوئن ها نمیتوانند پرواز کنند؟ نمیدانم چرا آن مرد یکریز گوش خود را میکشید؟ نمیدانم چرا حیوانات زمین لرزه را پیش از آنکه اتفاق بیفتد حس می کنند؟ و..... بگذارید ذهنتان آزادانه پرسه بزند و با رسیدن به پاسخهای احتمالی سوژه ای بیابید.
رایزنی با :دیگران از دوستان و خویشاوندان خواهش کنید درباره تجربیات خاطره انگیرشان برای شما حرف بزنند. از نویسندگان دیگر بپرسید چگونه سوژه پیدا میکنند. - استراق سمع یا گوش دادن دزدکی گوش دادن یواشکی در مکانهای عمومی به تجربیات و نظرهایی که مردم در حرفهایشان در زندگی روزمره به هم میگویند شاید اساس داستانهایی باورکردنی باشد.
داستانهای محبوب خود را با عوض کردن قالب آنها بازنویسی کنید.
داستان معمایی به یاد ماندنی را به یک داستان فانتزی تبدیل کنید. یک قصه پریان را به داستان کودکانی امروزی تبدیل کنید.
از یک داستان مورد علاقه به عنوان الگوی کارتان استفاده کنید از ساختار این داستان استفاده کنید، اما شخصیت ها و زمان و مکان را تغییر دهید یا همان داستان را از زاویه شخصیتی دیگر تعریف کنید.
اجازه دهید ذهنتان :پریشان :شود در یک صندلی راحت بنشینید چشمهایتان را ببندید و ببینید چه اتفاقی می افتد بگذارید افکارتان به هر سمتی که میخواهد برود. اگر صدایی میشنوید روی آن تمرکز کنید. اگر تصویری در ذهن دارید توجه کنید چه اتفاقی در ذهنتان میافتد. - تماشای :مردم شاید با دیدن زوج جوانی که آن طور دست یکدیگر را گرفته اند و صمیمانه در گوش هم نجوا میکنند به فکر داستانی عاشقانه بیفتید مردی که بدنش را خالکوبی کرده ممکن است شما را به فکر بیندازد که او خلافکاری است که به ارتکاب جرمی میاندیشد.
احساسی که از عبور زن نوجوانی که کالسکه نوزادی را حمل میکند پیدا میکنید. ممکن است شما را با شخصیتی در داستانی برای جوانان آشنا کند. نه تنها به قیافه آدمها بلکه به اینکه چگونه خودشان را نگه میدارند رفتار متقابل ،آنها نوع کارشان، طرز حرف زدنشان و اینکه چه موقع از خانه خارج میشوند و کی برمی گردند توجه کنید.
نکات واقعی نوشتن دربارهٔ کسانی که از آنها بدتان می آید آسان تر است (دوروتی پارکر منتقد.)
چون چیز دیگری پیدا نمیکنم که درباره اش بنویسم خودم را موضوع نوشته ام میکنم. (میشل مونتنی مقاله نویس.)
📚همه چیز درباره نویسندگی خلاق
✍کرول وایتلی/ چارلی شولمن
#سوژه
@shahrzade_dastan
یافتن سوژه
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
قبل از پرداختن به راههایی که میتوان در یافتن سوژه پیمود، توجه به سه نکته کلی و اساسی ضروری است.
ا رسیدن به فکر اولیه قاعده مشخصی ندارد
سوژه یابی اساساً ناخودآگاه و ناشناخته است، اما این واقعیت نباید نویسنده را دچار انفعال و واخوردگی کند. او میتواند از طریق به کارگیری تدابیری خاص، زمینه ظهور فکر اولیه را فراهم آورد ،بنابراین، موضوع این درس در واقع بیان همان تدابیر زمینه ساز است نه فرمولی آب کشیده برای اهل ذوق که قادر باشند در اسرع وقتسوژه دلخواهشان را یافته و به طراحی و پرداختش بنشینند.
.۲ اصل برانگیزه های درونی است. نه محرک های بیرونی.
نویسنده قبل از هر چیز باید به درون خویش متکی باشد و نه بیرون مهم انگیزههای درونی است نه محرکهای بیرونی.
اساساً بدون تأثیرپذیری درونی» وجود محرک
بیرونی کارساز نخواهد بود شنیده ایم که گفته اند:
باران همیشه بر هر زمینی میبارد مهم زمین است که مستعد و پاکیزه باشد.
کاربرد هر فرستنده ای به گیرنده بستگی دارد. اتاق بی پنجره زیر نور درخشان خورشید تاریکخانه ای بیش نیست «الهام» در دل افسرده منزل نمیکند و فکر اولیه در ذهن نمناک و مرطوب جرقه نمیزند.
آنچه موجب کشف قانون جاذبه ،شد فقط افتادن سیب (عامل) (بیرونی ،نبود بلکه بیشتر نوع نگاه نیوتن به سیب و زمین عامل درونی بود؛ وگرنه قبل از نیوتن بسیاری از
مردم افتادن سیب و دیگر اشیا را به کرات دیده بودند. حاصل اینکه در عرصه داستان نویسی آن که تشنه نوشتن است زودتر به فکر اولیه میرسد تا آنکه فقط در معرض فکرهای اولیه بیشمار است بی آنکه آمادگی و انگیزه درونی برای پرداختن به آنها را داشته باشد. امام علی (ع) میفرمایند: «چه بسیار چیزهایی که بتوان از آنها عبرت گرفت و در عوض چه کم عبرت گرفته میشود.» اینجا هم میتوان گفت چه بسیار است فکرهای اولیه داستان و با این همه عده کمی به این فکرهای اولیه میرسند.
۳_ باید نوع نگاه به هستی تغییر کند
سومین و آخرین نکته کلی و اساسی این است که عامل مهم در رسیدن به فکر اولیه تغییر نوع نگرش و زاویه نگاه به اشیاء آدمها ،پدیدهها ،حوادث و در یک کلام «هستی» است. از شیرین کاریهای هنر یکی همین است که در کنار تلقی متعارف و معمول همگان از یک شیء تلقی نو و بی سابقه ای ایجاد می کند که ،دلپذیر شگفت و پیام آور است. عادت ما مردم این است که معمولاً برای هر چیز ویژگی و کاربردی معین قائلیم و تصور میکنیم که طبع آن شیء اقتضای - فقط - همان ویژگی و کاربرد خاص را دارد یکی از ارزشهای هنر کشف دریافتهای جدید از اشیاست.
مطلب با آوردن مثالی روشنتر می.شود تجربه و عادت چندین و چند ساله به بشر آموخته که حیوانات موجوداتی هستند با مختصاتى نسبتاً مشخص که محدودهای معین دارند. حال هنرمند با تغییر نوع نگرش معمول و متعارف به حیوانات صفتی را به آنها نسبت میدهد که کاملاً خارج از این محدوده است؛ مثلاً او در برخورد با حیوانات اهلی یک مزرعه با خود می اندیشد که چه کسی گفته حیوانات با زبان انسان حرف نمی زنند؟
از این پس میگویم که حرف میزنند. از نسبت دادن همین صفت تازه به حیوانات است که راه تازه ای در قصه نویسی گشوده میشود و آن زبان استعاره و استفاده از شخصیت حیوانات برای آدمهای داستان است مثل قصههای ،استعاری کلیله و دمنه در شکل قدیمی قصه یا داستان بلند قلعهٔ حیوانات نوشته جورج ارول در شکل امروزین آن از همین روست که عده ای - در تعریف هنر گفته اند: «هنر دیدن آن چیزهایی است که دیگران نمیبینند و سپس بیان آنهاست به شکلی که دیگران هم ببینند.»
📚پیک قصه نویسی
✍مهدی حجوانی
#سوژه
@shahrzade_dastan
☘☘☘دوستان آموزشهای مورد نیاز و مورد علاقه خود را از کانال با هشتک دنبال کنید.
#استعاره
#سوژه
#ایده
#تعلیق
#کشمکش
#توصیف
#شخصیتپردازی و....
@shahrzade_dastan