eitaa logo
انجمن شاخ نبات
327 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
145 ویدیو
188 فایل
انجمن به این کانال انتقال یافت: https://eitaa.com/shakhee_nabat
مشاهده در ایتا
دانلود
« ☔️ » خَرامان از درم بازآ، کِت از جان آرزومندم به دیدار تو خوشنودم، به گفتار تو خرسندم اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد مباد آن روز و آن خاطر،که من با جز تو پیوندم به جانت کز میان جان، ز جانت دوست‌تر دارم به حق دوستی جانا، که باوردار سوگندم مکن رغبت به هر سویی، به یاران پراکنده که من مهر دگر یاران، ز هر سویی پراکندم شراب وصلت اندرده، که جام هجر نوشیدم درخت دوستی بنشان، که بیخ صبر برکندم معلم گو؛ ادب کم کن، که من، ناجنس شاگردم پدر گو پند کمتر ده، که من نااهل فرزندم... 🍭 @shakheh_nabaat
« ☔️» توان گفتن آن راز جاودانی نیست تصوری هم از آن باغ ِ ارغوانی نیست! پر از هراس و امیدم ، که هیچ حادثه‌ای شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست ز دست عشق به‌جز خیر، برنمی‌آید وگرنه پاسخ دشنام مهربانی نیست درختها به من آموختند فاصله‌ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست به روی آینه پرغبار من بنویس بدون عشق جهان جای زندگانی نیست 🍭@shakheh_nabaat
« ☔️ » خوشم که عمر گرانمایه را تباه نکردم به جز شراب نخوردم، به جز گناه نکردم   به غیر تاک نشانان نشان کس نگرفتم به غیر ساقی مجلس به کس نگاه نکردم   بجز ضیافت مستی بجز پیاله پرستی خدا گواه نرفتم خدا گواه نکردم   اگر چه توبه نمودم ولی چو خواجه نبودم که صبر تا شب عید و هلال ماه نکردم   به جرم دامن پاکم اگر به بند فتادم برادرانه کسی را فرو به چاه نکردم!   هزار بار اگر مست آب رز شدم اما برای مرتبه ای آب زیر کاه نکردم   سیاه مست شدم لیک دل سیاه نبودم به زهد روز کسی را شب سیاه نکردم   اگر نماز شکستم به پای جام نشستم قسم به عالم مستی که اشتباه نکردم   🍭 @shakheh_nabaat
«☔️» قصد جان می كند این عید و بهارم بی تو این چه عیدی و بهاری است كه دارم بی تو گیرم این باغ ، گلاگل بشكوفد رنگین به چه كار آیدم ای گل ! به چه كارم بی تو ؟ با تو ترسم به جنونم بكشد كار ، ای یار من كه در عشق چنین شیفته وارم بی تو به گل روی تواش در بگشایم ورنه نكند رخنه بهاری به حصارم بی تو گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است بازهم باز بهارش نشمارم بی تو با غمت صبر سپردم به قراری كه اگر هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو بی بهار است مرا شعر بهاری ،‌آری نه همیه نقش گل و مرغ نیارم بی تو دل تنگم نگذارد كه به الهام لبت غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی تو 🍭@shakheh_nabaat
«☔️» قبول نیست ری را بیا قدمهامان را تا یادگاری درخت شماره کنیم هر که پیشتر از باران به رویای چشمه رسید پریچه بی جفت آبها را ببوسد ، برود تا پشت بال پروانه هی خواب خدا و سینه ریز و ستاره ببیند قبول نیست ری را ! بیا بی خبر به خواب هفت سالگی بر گردیم غصه هامان گوشه گنجه بی کلید مشقهامان نوشته تقویم تمام مدارس در باد و عید یعنی همیشه همین فردا نه دوش و نه امروز ، تنها باریکه راهی است که می رود می رود تا بوسه ، تا نقل و پولکی تا سهم گریه از بغض آه ها … ها ری را ! حالا جامه هایت را تا به هفت آب تمام خواهم شست صبح علی الطلوع راه خواهیم افتاد می رویم اما نه دورتر از نرگس و رویای بی گذر باد اگر آمد شناسنامه هامان برای او باران اگر آمد چشمهامان برای او تنها دعا کن کسی لای کتاب کهنه را نگشاید من از حدیث دیو و دوری از تو می ترسم … ری را ! 👒👛 🍭@shakheh_nabaat
« ☔️ » گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر... ‌ 🍭 @shakheh_nabaat
« ☔️ » اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است گلی که آمده بر خاک من نمی‌داند هزار غنچه ‌ی خشکیده در کنار من است گل محمدی من، مپرس حال مرا به غم دچار چنانم که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه‌ای که می‌خشکد خود این خلاصه ‌ی غم‌های روزگار من است بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم اگر چه سوخته‌ام، نوبت بهار من است 🍭 @shakheh_nabaat
« ☔️» درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را که مدتی ببریدند و بازپیوستند به در نمی‌رود از خانگه یکی هشیار که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستند اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند مثال راکب دریاست حال کشته عشق به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری جواب داد که آزادگان تهی دستند به راه عقل برفتند سعدیا بسیار که ره به عالم دیوانگان ندانستند 🍭@shakheh_nabaat
«☔️» جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالی و حتی در بهترین لحظه‌ها و عالی‌ترین زمان‌ها می‌دانیم که هست بیشتر از همیشه می‌دانیم که هست جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود و ما در همان فضا انتظار می‌کشیم انتظار می‌کشیم 🍭@shakheh_nabaat
« ☔️ » مرا کز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری فلک جز عشق محرابی ندارد جهان بی‌خاکِ عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است همه صاحب‌دلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرق‌سازی همه بازیست الّا عشقبازی اگر بی‌عشق بودی جان عالَم که بودی زنده در دوران عالَم؟ کسی کز عشق خالی شد فسرده‌ست گرش صد جان بوَد بی‌عشق مُرده‌ست اگر خود عشق هیچ افسون نداند نه از سودای خویشت وا رهاند؟ مشو چون خر بخورد و خواب خرسند اگر خود گربه باشد دل درو بند به عشق گربه گر خود چیر باشی از آن بهتر که با خود شیر باشی نروید تخمِ کس بی‌دانهٔ عشق کس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟ که بی او گل نخندید، ابر نگْریست 🍭 @shakheh_nabaat
« ☔️» بی تو جای خالی ات انکار می خواهد فقط زندگی لبخند معنا دار می خواهد فقط چشمها به اتفاق تازه عادت می کنند سر اگر عاشق شود ، دیوار می خواهد فقط با غضب افتاده ام از چشم های قهوه ایت حال و روزم قهوه قاجار می خواهد فقط حق من بودی ولی حالا به ناحق نیستی حرف حق هر جور باشد دار می خواهد فقط نیستی حتی برای لحظه ای یادم کنی انتظار دیدنت تکرار می خواهد فقط بغض وقتی می رسد ، شاعر نباشی بهتر است بغض وقتی گریه شد ،خودکار می خواهد فقط چشم های خیسم امشب آبروداری کنید مرد جای گریه اش سیگار می خواهد فقط 🍭@shakheh_nabaat
« ☔️» این همه سیل که از چشم خراسان می‌ریخت اشک بوده‌است که این‌گونه ز چشمان می‌ریخت پس عجب نیست که این‌بار چرا در مشهد غصه بیش از همه‌ی خطه‌ی ایران می‌ریخت با خبر بود حرم وقتی که پُر می‌شد صحن از چنان حزن که در هیکل باران می‌ریخت آخرش در شب میلاد عجب قیمت یافت گوهری دیده که در محضر سلطان می‌ریخت خاطرت هست که بر گونه فشاندی اول؟ بعد از لای محاسن که به دامان می‌ریخت به گمانم که به آغوش رضا افتادی قطعه‌های بدنت وقتی که از جان می‌ریخت 🥀 (شاعر افغانستانی) 🍭@Shakheh_nabaat