یک شب خواب دیدم سعید با موها و ریشهای سفید، سوار بر یک تریلی قرمز رنگ اومده و به من می گه بیا بریم. گفتم کجا بریم؟! مگه تو رانندگی با تریلی بلدی؟
صبح که بلند شدم دیدم تلویزیون داره تابوتهای شهدای تازه تفحص شده را بر روی تریلی نشون میده و درست همون روز، مراسم تشییع پیکر شهدا بود.
رنگ قرمز و سبز پرچم های ایران که بر روی تابوتها کشیده بودند منو یاد رنگ تریلی در خوابم انداخت.
بعدا شنیدم که مقام معظم رهبری در سخنرانی شون گفتند؛ به ازای هر شهید تفحص، هزار شهید پیدا شده...
حالا اینکه سعید چند تا شهید در تفحص پیدا کرده بود نمی دانم ولی به وضوح خوابم تعبیر شد و خیلی زود آن را در بیداری دیدم.
راوی؛ #خواهر1
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_سعید (ایستاده در سمت چپ تصویر)
در مراسم تدفین پیکر شهید فردین انصاری (شهیدی که سال ۷۳ استخوان های مطهرش رجعت نموده)
ارسالی از آقای فرشید #انصاری (برادرشهید)
@shalamchekojaboodi
یادداشت های سعید پای مباحث قرآنی؛
۱. سوره فاتحه ۷ آیه دارد و در مکه نازل شده است
۲. سوره بقره به معنی مطلق گاو آمده است نام این سوره از آیه ۶۷ و آیات پس از آن گرفته شده، سوره بقره در مدینه نازل شده و ۲۸۶ آیه دارد
۳. سوره آل عمران به معنی خاندان عمران؛ پدر مریم است که نام او در آیات ۳۳ و ۳۵ آمده. این سوره ۲۰۰ آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
محکمات آیاتی هستند که معنیشان واضح است و مفهوم و مقصود آنها از ظاهرشان آشکار است. به عبارت دیگر در آنها احتمال بیش از یک وجه نمیرود.
متشابهات بر خلاف محکماتند. ام کتاب، مادرِ کتاب یا اصل کتاب مراد از آیات محکمات است.
در آیه ۱۳ این سوره اشاره به جنگ بدر شده است. در آیه ۱۴۰ اشاره است به شکست مسلمانان در جنگ احد و پیروزی آنان در جنگ بدر
در ضمن آیه ۱۴۳ خطاب به کسانی است که بعد از جنگ بدر آرزوی شهادت میکردند و اینک واقعه احد پیش آمده است.
#دستنوشته_سعید
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
بخشی از کتاب #بازگشت
اثری از گروه شهید ابراهیم هادی
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد میکنند. (شهید مهدی زین الدین)
شهدا را با #صلواتی یاد کنیم ♥️
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
صدای سعید ، من که زائر کرببلایم.mp3
2.63M
من که زائر کرببلایم
من مسافر شام بلایم ...
اگر گناه علنی می دید، بدون هیچ ترس و واهمهای و خیلی راحت و بی دردسر، امر به معروف، نهی از منكر می کرد.
اول می رفت تذکر می داد ولی اگر برخورد نامناسبی می دید، جدی تر برخورد می کرد. مثلا یه بوتیكی بود که پشت ویترینش عکسای نامناسبی می گذاشت و یا همسایهای که نوار ترانه میگذاشت و صداشو بلند می کرد. سعید وقتی اینها رو می دید به راحتی تذکر می داد. اگر چه این نهی از منکرهاش تهدیدهایی رو هم براش به دنبال داشت.
یکبار با هم دیگه داشتیم سر کوچه، ماشین تعمیر می كردیم، همون موقع یه ماشینی اومد که صدای نوار ترانهش بلند بود. سعید بهش گفت آقاجون كمش كن! یارو یه حالت خشم و غضبی به خودش گرفت، سعید گفت آقا كمش كن! اونم كم كرد ولی تهدید كرد كه بعدا می بینمت.
یا یک بار صبح که توی محل می رفته، می بینه یه موتوری تو خیابون وقتی می خواسته از کنار سعید رد بشه، موتورش رو خاموش می كنه و به سعید که می رسه، با لگد می زنه بهش، طوری که سعید رفته بود تو دیوار و صدمه دیده بود. اگر چه نفهمیدیم كی بود ولی حدس می زدیم به خاطر همون امر به معروف هاش بود.
راوی: #برادر_مجید شاهدی
#خاطرات_سعید
________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔖 #رهنما | اگر تا کنون موفق به مطالعه کامل بیانات اخیر رهبر انقلاب در نخستین دیدار هیئت دولت چهاردهم نشدید، میتوانید بستهی پیش رو را مرور کنید:
🖼 خبر و بسته خبری
khl.ink/f/57420
✏️ متن کامل بیانات
khl.ink/f/57426
🎧 صوت کامل بیانات
khl.ink/f/57422
🎥 فیلم کامل بیانات
khl.ink/f/57423
📸 گزارش تصویری
khl.ink/f/57421
🎙 پادپخش خط دیدار
khl.ink/f/57425
💻 farsi.Khamenei.ir
📣📣📣
سلام و عرض ادب
عصر جمعه تان به خیر
اگر از دوستان آقا سعید کسی هست بتواند در جمع آوری خاطرات و انجام برخی مصاحبه ها به صورت تلفنی و یا حضوری، یاری دهد، لطفاً به این شناسه پیام دهد 👇
@moameni66shahedi
ایام فاطمیه ۵ شب خونه مون هیئت بود و یه شب جلو در ایستاده بودیمکه آقا سعید با تمام وجود یه نگاهی که انگار نگاه آخرشه انداخت و بی مقدمه گفت: آقا سید! ما دیگه رفتنی شدیم.
سرم رو سمتش برگردوندم و دلم یه هو خالی شد، گفتم کجا آقا سعید؟ یه لبخندی زدم و گفتم جایی نمی ری.
اون شب گذشت. فردا شب طبق معمول جلو در ایستاده بودم و به مهمانهای هیئت خوشامدگویی میکردم که دیدم آقا سعید اومد؛
_سلام آقا سعید
_سلام آقا سید
_دیدی گفتم آقا سعید (جایی نمی ری)...
چیزی نگفت و انگار شرمنده شد، اومد تو، با تمام وجود میونداری کرد. مثل اینکه برگه امتحانشو داشتن ازش میگرفتند و داشت جوابا رو تند تند مینوشت؛ یا زهرا یا زهراااااا
آخر شب هم یه خداحافظی گرمی کرد و این شد آخرین دیدارم. تا روزی که بزرگترین جدایی بعد از فوت پدرم برام پیش اومد و با حاج محسن(حسینی) و دوستای دیگه رفتیم معراج؛ آقا سعید با آرامش کامل دراز کشیده بود. من موندم با یه برادری که قرار بود صیغه اخوت بخونیم اما فرصت نشد که بشه. والسلام
رفت و تا سالهای سال کسانی رو می دیدم که انگار خود سعید بودند و حتی صدایش را می شنیدم و میخواستم صدایش کنم؛ آقا سعید!
اما سرابی بیش نبود...
راوی: آقای #سیدعلی_میرباقری ( در تصویر دست بر شانه سعید گذاشته)
#خاطرات_سعید
_____
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
#ارسالی_اعضا
امروز یکی از دوستان سعید تماس گرفت و گفت امسال برای اولین بار زیارت اربعین قسمتش شده بود و تا حدی این زیارت رو منوط به حس ارتباط صمیمانه با سعید میدونست.
دو شب قبل خواب آقاسعید رو دیده که با یه موتورسیکلت توی مسیر پیادهروی اربعین بین موکبها سعید حضور داشته، وضع و لباسش شبیه حاج بخشی بوده و سن سعید بیشتر از سن شهادت(۲۷ سالگی) بوده ولی با موهای مشکی
با یه پرچم روی موتورش، با این حالت رفیقش رو میبینه و گرم صحبت باهم دیگه میشن.
دوست سعید بهش میگه که امسال برای اولین بار اومده زیارت کربلا، که سعید در پاسخش تعجب میکنه و میگه اِ ...چرا و ...
در ادامه میگه بازم اینجا بیا و تشویقش میکنه به حضورهای بعدی
و حرفهای دیگهای هم بینشان رد و بدل میشه
و کلا ایشون خیلی خوشحال و دلگرم شده از این خواب سعید و از این دیدار در مسیر مشایه
@shalamchekojaboodi
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
۱۱ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۱۸ آغاز کانالی در پیام رسان بله بود با نام شلمچه کجا بودی و امروز ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۱۸ بعد از اینکه حدود ۴۰۵ خاطره از شهید سعید شاهدی در این کانال قرار گرفت، این یادمان مجازی یکساله شد
این یادمان یکساله شد با همه عنایات شهیدانه و رجعت دوبارهی یک شهید در اذهان و قلوب.
ماجرای عجیبی بود و داستان عجیبی رقم خورد. فکرش را هم نمی کردیم سعید چنین فراخوانی بزند و ۹۰ راوی تا امروز برای گفتن خاطراتش به خط کند.
خاطراتی که به زعم ما ناگفته هایش بیشتر از گفته هایش می باشد و هنوز راویان بسیاری هستند که خاطراتشان را نگفته اند و یا کامل نگفته اند.
این یکسال دوران عجیبی برای ما و خیلی ها بود. این حضور مستمر، این خاطراتی که حال و هوای مان را هوایی کرد. این هدایت سعیدانه و شهیدانه بارها و بارها ما را شگفت زده کرد.
و آنقدر این حضور برای مان شیرین بود که خدا می داند...
#یادداشت
@shalamchekojaboodi