اواخر اسفند سال ۷۳ یه سفری با موتور رفتیم سمت دوکوهه و سال تحویل اونجا بودیم. خیلی با صفا بود.
از شروع راه، برف می اومد و گردنهی اراک که رسیدیم بارش برف افتضاح بود. گفتیم رد می شیم می ریم، بالاخره با یه وضعی ردش کردیم اومدیم توی معمولان اونجا رفتیم یه قهوه خونه.
توی قهوه خونه یه پسره با لباس سفید بود که اونجا نیمرو و غذا اینا درست می کرد.
پسره آنقدر عاشق سعید شده بود که حد نداره، از شخصیت سعید خیلی خوشش اومده بود. سعید گفت بچهی با صفائیه، اونجا باهاش یه عکس گرفت.
از اونجا که حرکت کردیم کنار جاده، دستفروشها سبزی و ترب میفروختند، سعید گیر داد که وایسیم اینجا سبزی بخریم، عباس گفت اینا رو میخوای چی کار؟
گفت بزار بخریم یه کمکی کنیم به این بنده خدا که یه فروشی داشته باشه. اینا که همینجوری پول قبول نمی کنند، دو تا دسته سبزی دو تا دسته ترب بخریم با خودمون برداریم ببریم.
خریدیم و اتفاقا قبل از اینکه بتونیم استفاده کنیم، خراب شد و دور انداختیم، فقط میخواست اون بنده خدا یه فروشی داشته باشه...
راوی؛ آقای حسین #مقدمی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
انقدر سعید راحت جذب میکرد، یعنی با یکی میخواست رفیق بشه؛ ۲ سوت...
یه بار با موتور رفته بودیم خرمشهر، توی سالن چلوکبابی میخواستیم غذا بخوریم، کارگر سالنه یه جوونی بود، سعید همونجا باهاش رفیق شد. ما دیدیم برای سعید ۴ تا کباب آورد، دو تا نوشابه آورد، همه چی دوبله، نه اینکه پولشو بگیره ها نه، رو حساب رفاقت.
اوایل بعد از شهادتش یه روز رفتم سر خاکش دیدم یکی نشسته بالا سنگ مزارش. گفتم آشناش هستی؟ گفت شما اینو میشناسی؟ گفتم من رد میشدم دیدم شما نشستی، گفتم شاید شما آشناش هستی بهتون تسلیت بگیم. پسره برگشت گفت من داداش صیغهایش هستم.
گفتم تهرون چقدر جمعیت داره؟ گفت مثلا ۸ میلیون. گفتم همهی این ۸ میلیون داداشای سعیدن. یارو شوکه شد. فکر می کرد خودش تنهاست. گفتم بابا همه با سعید رفیق بودن. این عرضهی خودش بود که با همه رفیق می شد.
گفتم بچه کجایی؟ گفت من از لرستان اومدم.
مثلا ما با موتور رفته بودیم جنوب، یه ساعت تو لرستان خوابیده بودیم سعید با یکی رفیق شده بود. اینجوری بود خصوصیاتش، برخوردش باز بود، نه خودشو بگیره و ...
شما توی منطقه ما، برو تو مسجد ابوذر می بینی عکسشو زدن، می گن بسیجی ما بود، تو کانون ابوذر عکسشو زدن می گن بسیجی ما بود.
پایگاه انصارالحسین(ع) یه موقع به مشکل برخورد و فعالیتش راکد شد، من گفتم سعید برو سرپرست پایگاه شو، رفت جمعش کرد، الان اونجا عکسشو زدن.
رفت تو پایگاه شهدای جم، اونا میگن بسیجی ما بود. یعنی همه میگن مال ما بود.
راوی؛ آقای اکبر #طیبی
#خاطرات_سعید
_______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از صبح حسینی
بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد
رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد
ای آفتاب برسر زینب طلوع کن
این چند تا ستاره به دردم نمیخورد
نزدیک تربیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمیخورد
ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد
این بودن سواره به دردم نمیخورد
چندین شب است منتظرصحبت توأم
حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد
اینها مرابه مجلس خوبی نمیبرند
بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد
این سنگها هنوزحسابم نمیکنند
با این حساب چاره به دردم نمیخورد
علی اکبر لطیفیان
#روز_سیزدهم_محرم
#مرثیه_ورود_کاروان_به_کوفه
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از اساتید انقلابی و نخبگان علمی
🔴 دامِ ظریف برای انقلابیون
🔻 ظریف در رسانه ملی میگوید: «از مذاهب و ادیان رسمی باشید امتیاز می گیرید، شیعه باشید امتیاز نمی گیرید (!) اگر ۵۰ سال داشته باشید هیچ امتیازی نمیگیرید؛ از زیر ۵۰ هر چه جوانتر باشید امتیاز بالاتر است. اگر مرد باشید هیچ امتیاز نمیگیرید، زن باشید ۱۰ امتیاز میگیرید. اگر سابقه وزارت داشته باشید، امتیاز منفی میگیرید»
🔹 شاخصه ها:
▪️ اهمیت به اقوام و مذاهب
▪️ اهمیت به جوانگرایی
▪️ اهمیت به زنان
🔸 خواسته و انتظار جریان اصلاحات از نیروهای جبهه انقلابی در واکنش به این سخنان چیست؟! ابراز #مخالفت شدید و گسترده
🔻 حال؛ چه اتفاقی می افتد؟!!!!
🔹 در افکارعمومی، اقلیتهای دینی، اقوام، زنان و جوانان جریان اصلاح طلبی یک مدافع عملگرا در حوزه مطالبات آنان شناخته میشود و جریان انقلابی مخالف آنان!!!
🔹 اگر در آینده دولت پزشکیان دولتی مردانه و سالخورده و بدون حضور جدی اقوام و اقلیتها تشکیل شود. در نگاه افکارعمومی علتش در محدودسازی و مسدودسازی آنان توسط مذهبی و انقلابیون خواهند بود چرا که آنان مخالفت علنی و جدی آنان را دیده اند. (میگویند ما خواستیم اما نگذاشتند...)
🔻 خب؛ حالا با این اوصاف باید در مقابل سخنان ظریف سکوت کنیم؟!
🔸 خیر؛ مخالفت ما با سخنان ظریف نباید بر مبنای امتیازات جوانگرایی و زنان و قومیتها و مذاهب باشد. بلکه باید بر اساس #مطالبه شایسته گزینی و نگاه تخصصی و #کارشناسی باشد.
🔸 جبهه انقلابی اساسا معتقد هست که هر ایرانی که تخصص و توانمندی لازم برای پست وزارت و یا دیگر مسئولیتها را دارد میتواند و باید برای آن مسئولیت انتخاب شود حال میخواهد زن باشد یا مرد، جوان باشد یا با تجربه، شیعه باشد یا اهل سنت
🔸 اساسا شیوه امتیاز دهی بر مبنای جنسیت، سن، عقیده و ... مخالف با قاعده انتخاب کارشناسی شده ای هست که آقای پزشکیان در طول دوره انتخابات مدام بر آن تاکید میکرد.
🔹 در این قالب و مشابه آن، ما هم تصویری معقولانه از مطالبه جبهه انقلابی به جامعه مخابره میکنیم و هم خود را در مقابل جوانان، زنان و اقلیتهای دینی #منفور نمیکنیم.
✍" سید احمد رضوی"
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
اوایل بهمن ماه سال ۶۴ برای شرکت در عملیات والفجر ۸ در گردان عمار سازماندهی شده بودیم و حوالی نخلستانهای بهمنشیر بصورت استتار شده، یکی دو روز مستقر شدیم.
با ماشینهای مختلفی ما را به اونجا میآوردند که عملیات لو نرود؛ بعضیها رو با اتوبوسی که روش نوشته بودند بازدید خانواده شهدا از مناطق جنگی و بعضی رو با کامیون چادر کشیده که روش نوشته بودند؛ حمل دام زنده🙄
بچهها هم زیر چادر بع بع میکردند و صدای گاو و گوسفند در میآوردند.😅
برای فریب بیشتر دشمن، روزها رزمندهها رو آشکارا با خودرو میبردند سمت خرمشهر و جزیره بوارین که دشمن فکر کنه عملیات اصلی اونجاست.
در این عملیات از اصل غافلگیری استفاده شد و تو نخلستان ها که مارا مستقر کردند، گفتند ۲۴ تا ۴۸ ساعت هیچکس به هیچ عنوان از بین نخل ها بیرون نیاد و توی جاده مشاهده نشه. توی این یکی دو روزه هر کی بیرون میاومد، می بردند تو قرارگاه نگهش میداشتن.
سعید شاهدی یه بار این کارو کرد و از بین نخلستان اومد توی جاده. همون موقع بچههای حفاظت گرفته بودنش و برده بودنش توی قرارگاه و دقیقا تا نزدیک عملیات نگهش داشتند که عملیات شروع بشه.
عملیات که شروع شد رهاش کردند اومد توی گردان. یعنی تا نزدیک عملیات او را قرنطینه کرده بودن. اون موقع، تازه به جبهه اومده بود و به تبع اون سنی که داشت بالاخره شیطونی هم میکرد دیگه، اما خیلی پسر باحال و باصفا و دوست داشتنیای بود.
راوی؛ آقای علی #نورافکن
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از صبح حسینی
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده ی دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
محتشم
#روز_یازدهم_محرم
https://eitaa.com/sobhehoseini
یمن با پهپاد تلآویو و حیفا رو زده
حزب الله عراق هم داره میزنه
حزب الله لبنان هم داره شمال اسرائیل رو میزنه
خدایا ما جا نمونیم یه وقت
✍️ مهدی اسلامی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
Eitaa.com/efshagari57
از بدحجابی ها خیلی ناراحت می شد. با اینکه من و سعید تا ده یازده سالگی تو یه دوره ای بودیم كه بی حجابیها را هم كامل دیده بودیم ولی خب بعد از انقلاب، سعید چنان تحت تاثیر قرار گرفته بود و آگاهی كامل پیدا كرده بود كه اگر كسی را می دید حالا جوراب نازك پوشیده یا چادرش عقب تره و حجابش درست نیست، خیلی ناراحت می شد.
اصلا دیگه سرشو بالا نمی کرد نگاهش کنه، حالا می خواست فامیل باشه می خواست غریبه باشه.
اصلا خوشش نمی اومد. حتی همونایی كه سعید دوست نداشت ببیندشون، اونا سعید را دوست داشتند. با اینکه مخالف عقیده ش بودند ولی دوست داشتند سعید تحویلشون بگیره.
اما او به خاطر خدا ازشون روی برمی گردوند.
راوی؛ #خواهر1
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
سعید به حجاب خیلی اهمیت می داد می گفت من مریض می شم این بی حجابی ها و بدحجابی ها رو می بینم، واقعا هم مریض می شد و زجر میکشید.
خیلی هم مستقیم و رک تذکر میداد. خودش تعریف می کرد می گفت یه بار رفته بودیم خونه ی یکی از اقوام مون، دو تا دخترهاش بی حجاب اومدن جلوی من نشستن. منم برگشتم گفتم یعنی چی اینجوری اومدین نشستین؟ مگه من داداش شما هستم؟! من به شما نامحرمم. می گفت این تذکر من، به پدر دخترها خیلی برخورده بود و تا مدتها با ما رفت و آمد نمی کردند.
راوی؛ #همسر
#خاطرات_سعید
_______________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از صبح حسینی
نوشتم اول خط بسمهای تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده ست بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز …اما سر
جدا شده ست و سر از نیزهها درآورده ست
جدا شده ست و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
سیدحمیدرضا برقعی
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
📣📣📣
سریال #فراری که شبها حدود ساعت ده و ربع از شبکه ۱ سیما پخش می شه تا حدودی برگرفته از زندگی شهید مصطفی صدرزاده ست.
در واقع هادی گویا شامل بخشی از شخصیت و خاطرات مصطفاست.
البته اینو جایی مطرح نکردند ولی دیشب که نشون داد از شمال اومدن جایی شبیه شهریار و هادی در ساخت مسجد کمک کرد و کلاس بازیگری رفت، خب مشخصا این خاطرات، مربوط به شهید صدرزاده ست.
تماشای این سریال رو از دست ندین، به هرحال براساس بخشی از زندگی آقا مصطفاست و قطعا جذابه.
@shalamchekojaboodi
من روسری سرم می کردم و کلیپس میزدم ولی خواهرم معمولا مقنعه سر می کرد. یه روز سعید گفت محبوبه خانم! از اینا که خاله فاطمه سر می کنه، نمیتونی سر کنی؟!
گفتم نه، مقنعه به من نمییاد. گفت من باید خوشم بیاد دیگه، بزار ببینم بهت مییاد یا نه؟ همون موقع مقنعه خواهرم رو گرفتم پوشیدم و سعید گفت خییییلی قشنگه.
بعد هم رو کرد به خواهرم گفت؛ خاله فاطمه! باید برای محبوبه هم از اینا بدوزید.
من که حجابم خوب بود ولی سعید خیلی دوست داشت کاملتر از اون باشه.
راوی؛ #همسر
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
سعید در كمك كردن به دیگران خیلی فعال بود. هر چیزی كه دستش بود می داد در راه خدا. یادمه یه دفعه مامان اینا لباس نو براش خریده بودند، پوشید رفت بیرون. اومد دیدیم كه اون لباس تنش نیست. گفت یكی احتیاج داشت دادم بهش.
الان تازه متوجه می شیم كاری كه سعید اونموقع انجام می داد خیلی کار بزرگی بود كه با نداری می بخشید.
یادمه یه پولی رو باید از یه جایی
می گرفت، اونو اصلا نگرفت و گذاشت برای قرض الحسنه.
الان هر وقت حرف می شه همسرم می گه این را ما باید از سعید یاد بگیریم كه تو اوج نداری با وجود اینکه خودش احتیاج داشت، حتی از دیگران قرض می كرد و وام می گرفت برای اینکه به یکی دیگه بده. بارها شده بود ما این را دیده بودیم.
راوی: #خواهر1
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ یا امام رضا
✋ اٖؒلٖؒسٖؒلٖؒاٖؒمٖؒ عٖؒلٖؒیٖؒکٖؒ یٖؒاٖؒ عٖؒلٖؒےٖؒ اٖؒبٖؒنٖؒ مٖؒوٖؒسٖؒےٖؒ اٖؒلٖؒرٖؒضٖؒاٖٖؒؒ(ع)
🕌چهارشنبه های امام رضایی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا
الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ
عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى
الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً
مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ
مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
❤️ تنها راه سعادت
ایمان ، جهاد ، شهادت
🕌 شهید عزیز سعید شاهدی
برخیزید ای شهیدان راه خدا ...
برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد غرقه در بوسه خاک مزارتان
@shalamchekojaboodi