eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
200 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
(دوست نما) گر نقره ، کدر هم شود از آهن بهْ گر دوست کِسل هم کند از دشمن بهْ در اصل چو نقره برتر است از آهن اِسقاط ، اگر هم شود از آهن بهْ هرچند که اهرمن نخواهد شد دوست از دوست نمای خائن ، اهریمن بهْ در اصل و نسَب نگر ، نه در نام و نشان جان ، گرچه ضعیف هم شود ، از تن بهْ هستی ، اگر اندک است بهتر ز عدم گر جسم بوَد مریض ، از مردن بهْ صورت که بوَد زشت بهْ از سیرت بَد دامن که بوَد کهنه ، ز تر دامن بهْ فقر عُقلا ، بهٰ از غنای سُفَها گلزار خزان‌زده ، ز صد گلخن بهْ از بهر دو نان منت دونان مطلب عریان بدن از ، منت پیراهن بهْ (شمس قم) اگر طرح غزل کرد رقیب هیهات! که گوید او ز شعر من بهْ . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اِرحَم تُرحَم) مزد حاجتمند ، در هنگام حاجت ، خجلت است ردّ حاجت خجلت افزودن به اهل حاجت است حاجت کَس گر روا گردید ، گردد سرفراز کاین سرافرازی علاج دردِ شرم و خجلت است عرض حاجت، گر کند پیش تو محتاجی غیور کن روا کاین سیرت مردان صاحب غیرت است تا توانی، بار غم از دوش غمگینان بگیر ورنه روز غم به دوش‌ات بار رنج و محنت است هر که باشد دستگیر خلق در روز نیاز دستگیرش روز حشر الطاف رب العزت است رحم کن درماندگان را تا شوی مشمول رحم نصّ اِرحَم تُرحَم است این بلکه باب رحمت است دل به زرق و برق دنیای دنی بستن خطاست کاین عجوز نیک‌صورت در نهان بد سیرت است عزت و ذلت ندارد فرق در کار جهان ذلتش با عزت است و عزتش با ذلت است (شمس قم)! حاجت ببر بر درگه فیض کریم کز کرم، دریای مهر و بذل و جود و نعمت است شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) سروش عقل دوش آمد به وحیّ این دل شیدا که تا کِی بسته‌ی دام جهانی ای دل رسوا چرا داماد ایمان را سپاری بر عجوز دهر چرا عقل جوان را ره دهی در حجله‌ی دنیا به طبع سرکش خود زن لگام دانش و بینش که در صحرای خودکامی نتازد مست و بی پروا ره گمراهی و بی رهنمایی ، ترک کن آری به عزم راستی برخیز و زین پس راه حق پیما درین صبح سعادت طبع مظلم را منوّر کن به مولود سعید دخت پیغمبر ، شه بطحا بگو از مولد زهرای اطهر ، مظهر داور که بر یمن قدومش آفرین زد کون و مافیها به یاد آمد مرا آنگاه که در این شب میمون تولد یافت نور دیده‌ی ختم رسل ، زهرا به روز بیست از ماه جمادی الثانی مسعود معطّر گشت دامان خدیجه زآن گل حَمرا تفضّل کرد ایزد بر پیمبر ، دختری کاو را به خدمتکار‌ی‌اش فخریه کردی مریم و حوّا زهی دختی که حورانش ز جان و دل کنیزانند زهی زهرا که دربانش بوَد چون هاجر و لعیا زهی آن دختری کز عصمت و فضل و کمال او ستایش کرده او را بارها پیغمبر والا زهی دختی که باشد همسرش پور ابی‌طالب که بستوده ورا در مصحف خود ایزد دانا زهی دوشیزه‌ی عصمت که بر هم‌کفو او ایزد بگفتا « لافتیٰ الا علی ، لا سیف الّا... » را اگر همچون علی همسر نبودی بهر او الحق چو ذات بی‌مثال حق بماندی فرد و بی‌همتا زهی زهرا که فرزندی به‌سان مجتبیٰ آرد و دیگر چون حسینی کآیت حق است در دنیا زهی زهرا که پیغمبر وصیّت کرد با امّت که بعد از خود گذارم بین‌تان دو گوهر یکتا یکی قرآن که باشد رهنمای خلق تا محشر دگر زهرا که آثارش بماند تا ابد بر جا هرآنکو زجر و آزاری روا بر فاطمه دارد همانا زجر و آزارش رسد بر خالق یکتا عجب دارم ز جور آن گروه ظالم و جابر که محنت‌ها رسید از دست‌شان بر حضرت زهرا ز مظلومی زهرا (شمس) آن‌سان شعله‌ور گردد که عالم را بسوزد اخگر آن نیز برق آسا مدام از درگه باری‌تعالیٰ آرزو دارم به وصف و مدح آل الله کند طبع مرا گویا شادروان سید علیرضا شمس قمی 1336 eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(الجنة تحت اقدام الامهات) مادر فدای رأفت و مهر و وفای تو ! قربان فیض و رحمت و لطف و صفای تو مادر به جان پاک تو جان بی بها بود ریزم اگر به خاکِ رهِ پر بهای تو ! قدر تو ناشناخت به دریای زندگی ای ناخدای کشتیِ جان! جز خدای تو نبوَد عجب اگر چو دعای پیمبران پروردگار ، کرده اجابت دعای تو آوخ ! که : پاس مهر و وفا و محبتت جور و جفا و غم شده اجر و جزای تو درب بهشت هستی و از فضل مادری فرموده حق: "بهشت بوَد زیر پای تو" گر آدمی به فضل و شرف مفتخر بوَد یابد شرف ، ز دامن تشریف‌زای تو (شمس قمی) چو لب به ثنایت گشود گفت: مادر فدای رأفت و مهر و وفای تو ! شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(مکمن محراب‌ها) دنیا بوَد مطرب صفت در چهر شیخ و شاب‌ها با شیوه‌ی بازیگری ، دارد به کف مضراب‌‌ها مشّاطه‌ی دهر دنی ، با وجهه‌ی اهریمنی با صد کلک سازد بزک، با غازه‌ها سرخاب‌‌ها دنیاست بر نوع بشر ، راهی برای رهگذر چون زورقی بی بادبان، سرگشته‌ی تالاب‌‌ها باران رحمت هر زمان، بارد به صحرای جهان گاهی بریزد چون مطر، گاهی شود سِیلاب‌‌ها قوی سپید بندگی ، در منجلاب زندگی از سادگی هر دم فتد، در ورطه‌ی مرداب‌ها در آبِ بحرِ زندگی ، از بیم نا پایندگی دارد بشر بیم خطر، چون ماهی از قلاب‌ها در نام انگور و عِنَب، فرقی‌ست در فُرس و عرب فرقی نباشد این دو را جز لهجه و سیلاب‌‌ها فرمان "عَزّ مَن قَنَع" در نفی "ذّلّ مَن طَمَع" درسی بوَد در هر زمان، بر فرقهٔ دین یاب‌‌ها بیم و ملال آدمی خودخواهی است از خودکمی کاین نکته باشد عبرتی، از رستم و سهراب‌‌ها بنگر به سوی کهکشان ، کز دادگر دارد نشان مانند حسن مهوشان، در سایه‌ی مهتاب‌ها این حق‌کشان ناحق‌کشان در انحراف حق‌وَشان بینی به هر شکل و نشان، در مَکمَن محراب‌ها (شمس قمی) باشد خَمُش ، از ابلهان روح کش چون زندگانی این زمان نقشی بوَد در خواب‌‌ها شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا