eitaa logo
شمس (ساقی)
474 دنبال‌کننده
177 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
(ستاره‌ی امید) ز دوری‌ات نمرده، دم ز مهر اگر که میزنم ببین که از فراق تو ـ در احتضار و مردنم اگر نمرده‌ام مدان بوَد ز سخت جانی‌ام مرا بخوان جنازه‌ای که بی مزار و مدفنم بدون تو جهان من ، کویر بی نشان بوَد که از نسیم روی تو بَدل شود به گلشنم بهار آرزوی من! خزان عمر من ببین که داغ دوری‌ات کنون شرر زده به خرمنم از آتش فراق تو که سوخت زندگانی‌ام گهی به حال مردنم گهی به حال شیونم چو شمع مرده تا سحر ، گریستم برای تو سرشک خون ز دیده‌ام چکیده روی دامنم ستاره‌ی امید من در آسمان چشم توست کرم نما ، فروغ دیده‌‌ام! بیا به دیدنم کبوتر نگاه من ، به بام انتظار تو... نشست و تو نیامدی! بیا ببین پریدنم نظر نما به قامتم که چون الف ستاده‌ای به زیر بار هجر تو چو دال ، در خمیدنم به جستجوی روی تو شدم چو قیس خسته‌دل که در وصال لیلی‌ام به دشت در دویدنم منیژه را بگو که رستم زمان خبر کند که از گزند دشمنان به چاه همچو بیژنم ز (ساقی) شکسته‌دل، شراب عاشقی طلب چنان که عالمی شود خراب مِی کشیدنم سید محمدرضا شمس (ساقی) 1398/9/18 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّٰهُمّ عَجّل لِوَلٖیّكَ الْفَرَج) شاعر شدم که از تو بگویم امام عصر با پای دل ، به راهِ تو پویم امام عصر دیوانه‌وار روی تو جویم امام عصر تا که تو را بجویم و بویم امام عصر گو در کجایی ای‌که جهان در تلاطم است کشتی انتظار به بحر ستم گم است جان‌ها به لب رسید ز بیداد ظالمان سرو سهی ز باد مخالف شده کمان ای مظهر عدالت و میزان درین جهان از عدل و داد نیست نشان ای امید جان قانون حاکمان همه یکسر تحکم است حقی که پایمال شده حق مردم است هر جمعه انتظار کشیدم نیامدی دل غیر تو ز هر که بریدم نیامدی در کوی انتظار ، دویدم نیامدی تا آخر مسیر ، رسیدم نیامدی باغ جهان بدون حضور تو هیزم است آیی اگر ، کویر چو دریا و قلزم است اهل قمم اگرچه غریبم به شهر خویش با یک دل شکسته و با سینه‌ای پریش دلخسته از زمانه و با قلب ریش ریش گرچه رسیده شام غریبان به گرگ و میش میعادگاه عشق تو هرچند در قم است آشفته از عناد و جفا و تزاحم است بی تو نشاط نیست به گلزار زندگی ای مرکز عدالت پرگار زندگی از دست رفته است چو افسار زندگی تنها تویی امید و مددکار زندگی بازآ که فصل رویش سبز تبسم است فصل بهار ، آمده و فصل گندم است از عرش تا به فرش تو را جست و جو کنند کروبیان از آمدنت گفت و گو کنند دیوانگان به کوی وصال تو رو کنند خمخانه‌ها به‌شوق تو می در سبو کنند زهره به شوق دیدن تو ، در ترنم است در انتظار روی تو خورشید انجم است (ساقی) تویی و باده ز دست تو خوش بوَد با جرعه‌ای، غم از دل عالم به در رود دل‌ها به‌شوق جام وصال تو می‌تپد تا وارهد ز «شرّ نفاثات فی العقد» بازآ که عصر جنگ و جدال و تهاجم است عصر فراق ، عصر نفاق و تخاصم است . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
آنکس که هست پیرو پندار اهل‌بیت باشد تمام عمر ، گرفتار اهل‌بیت جز راه اهل‌بیت نپوید به هیچ وجه دوزد فقط نگاه ، به رفتار اهل‌بیت بی اعتنا بوَد به متاع جهان دون از جان و دل چو هست خریدار اهل‌بیت کالای زندگی‌ست به چشمش بدون ارج وقتی که رفته ا‌ست به بازار اهل‌بیت تکیه نمی‌کند به کسی در تمام عمر چون تکیه کرده است به دیوار اهل‌بیت سرمشق زندگی‌ست برای جهانیان پندار نیک و خصلت و گفتار اهل‌بیت دارد بس افتخار به نزد فرشتگان هر کس که هست خادم دربار اهل‌بیت آنکو که بست دل بجز ایشان به هر جهت گویی که کرده در عمل انکار اهل‌بیت هرجا که نیست عدل و مساوات و همدلی بی‌شک بوَد مخالفِ معیار اهل‌بیت حتی اگر که دم زند از شرع و دین حق اما نبرده راه ، به پندار اهل‌بیت اُف بر کسی که راهِ ریا کرده اختیار دم می‌زند ولیک ، ز هنجار اهل‌بیت پوشیده چشم خویش ز اوضاع روزگار دوری گزیده چونکه ز کردار اهل‌بیت مال حرام می‌خورد و شادمان بوَد در ظاهر است اگرچه عزادار اهل‌بیت دزد شریعت است کسی که بدون زهد پوشد عبا و جامه و دستار اهل‌بیت خوش دیده‌ای که خواب نرفته به روزگار چون بوده است رهروِ بیدار اهل‌بیت (ساقی) به‌هوش باش که گر بشکنی دلی یعنی شکسته‌ای دل بیمار اهل‌بیت . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
تا کی؟ به نـام دیـن کنی اغفـال، خلق را بس کن دگر، بکَن ز تن این جـامـه‌ی ریـا نان میخوری ز سفره‌ی تـزویـر تا به کی؟ شرم از خــدا نداری اگر، کن ز خود حیـا سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamseqomi
(در رثای استاد مؤید خراسانی) "مــؤیـد" شـاعـری سرمست از عشق الهـی بود به وقت جنگ با شعرش به تنهایی سپاهی بود دلش آکنــده بــود از عشـق آل عصمـت اطهــار سخن‌هایش به حق بر مدعای من گــواهـی بود سید محمدرضا شمس (ساقی) 1401/07/15 eitaa.com/shamssaghi
چون پا به راهِ عشق و شهادت نهاده بود دل، از جهــان بـریـده به دلــدار داده بود تـا چشمِ بـَـد ، نظـر نکند بر حــریـم یـــار راسـخ چو کـوه در برِ دشمـن سِـتاده بود سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
هرکــه در کــوی عشق فـــــانی شد ابـــدالــــدّهـــــر ، جــــــاودانی شد مــی‌شــــود لایــــــق لقـــــــــاء الله آن‌کــه وارســـته در جــــــوانی شد‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین" (ساقی کوثر) رخش عدالت، اگر سوار ندارد هست حماری که: اعتبار ندارد کِلک هنر نیست گر به‌دست هنرمند  می‌شکند چون که ابتکار ندارد زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است فصل خزان، رونق بهار ندارد عدل بوَد لشکر عظیم ممالک کشور بی لشکر اقتدار ندارد لشکر اسلام را علی‌ست علمدار بهتر از او حق به روزگار ندارد باک نداریم در مصاف کسی که تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد ایکه سواری تو بر حمار حماقت! جز به فلاکت، تو را دچار ندارد باد غرورت دهد به بادِ هَریمن کینه‌ی شیطان ز ما شمار ندارد وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت بهتر از این بر من افتخار ندارد : «کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد» خلق میازاری از مصالح دشمن بحر نگون‌بختی‌اش کنار ندارد آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر آلت دست است و اختیار ندارد بس‌که حقارت‌ پذیر گشته دریغا جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد کرده خودش را درون پیله گرفتار پیله‌ی خودساخته، فرار ندارد هست دلی‌که انیس و پیرو اغیار مَحض وقاحت بوَد؛ وقار ندارد حیثیت‌اش چون رَود به باد رذالت راه ، پس از آن به جز مزار ندارد دیده‌ی دل وا نما به روی حقیقت گر ز گنه، دیده‌ات غبار ندارد (ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است کس به جز او جام خوشگوار ندارد آنکه کند تر لب از شراب ولایش در دو جهان، غصه‌ی خمار ندارد. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
"میلاد حضرت خاتم مبارک باد." (ص) زمین شد روشن از روی محمّـــد دلــم در بنــــدِ گیـسـوی محمّـــد نسیمی می‌وزد خوشـبوتـر از گـل جهان شد مسـت، از بوی محمّـــد بـه چــوگــان نبـــوّت گوی سبقت ربـــوده از همـــه گــــوی محمّـــد به سجـــده می‌کشاند عــالمـی را خــَـم محـــراب ابـــروی محمّـــد تــَـــراز بنــــدگـی در نــزد ایــــزد بـــوَد بی‌شک تــَـــرازوی محمّـــد بخــواه از او مـَـدد تـا کـه ببــینی بـــوَد حبل‌المتین، مــوی محمّـــد اگـر کـه نـاامیــدی؛ بـا صــداقـت تــوسـل کــن بـه بــازوی محمّـــد نباشد خـُـلق و خــویـی در زمـانه به خوبی شهره چون خوی محمد خوشا آن کس که الگو گیرد از او که قـــرآن اسـت الگــوی محمّـــد خوشا آن رهــروی که هست دایم بــه دنیـــا در تکـــاپـــوی محمّـــد خوشا آن دل کــه آرامـش بگیــرد ز ذکــــر نــــام دلجــــوی محمّـــد خوشا چشمی که در هنگام مردن بـبـیـــنـد روی نیکــــــوی محمّـــد به غیر از مسلمین باشد به محشر نگـــــاهِ انبـــــیا ، ســـوی محمّـــد علی گرچه بوَد (ساقی) کـــوثـــر بــُــوَد سرمستِ میـــنوی محمّـــد سيد محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"میلاد حضرت رسول اکرم مبارک" حق ز بحر مَعرفت، دُرّی گران آورده است بعد عیسیٰ بر جهانی ارمغــان آورده است تـا کنـد ابــلاغ، رسـم بنـــدگـی را بر بشــر مصطفیٰ را خـاتـم پیغمبــران آورده است. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا هلهـله برپـاست به عــرش بَـریـن بس کـه دل‌آرا شــده روی زمیــن چشـم گشوده‌ست بـه مــاهِ ربیـع احمــد مُرســل، نـبــی ِ آخـِــریــن دهــر، منــوّر شـده چـون آفتــاب مِهـــر جهــانتــاب شده شرمگـین فـــوج مـــلایـک ز مقــــامــات او سـوده به خــاکِ قــدم وی جبـين در شـب معـــراج از او بــاز مـانـد بـا همــه‌ی مــرتبــه ، روح الامیــن خیــل رسـولان، همـه شـاگــرد او جمله ز بــاغ کرمش خـوشه‌چیـن اِنس و مَلَک، ريـزه‌خـور خـوان او از کــــرم حـــیّ جهـــان آفـــریــن اشــرف مخلــوق ، اگــر آدم است اشــرف ِ آدم ، بُــوَد آن نـــازنيـــن امنـيـت خــلق چــو بــر بــاد بــود هــم ز يســار و ز ميـــان و يميــن ديــد خــــدا نيست اميــنی دگـــر تــا بشـود بــر همـه عــالــم اميــن كــرد ورا خــلق، كــه كــامــل كنـد جملــه‌ی اديــان بـه كتــاب مبــين تـا که زنـد مُهــر تکــامـل به دیــن کـرد علــی را پس از او جـانشـین جسم رسول است و علی گر دوتا هست یکـی روح، به صـدق یقیـن (ساقیِ) میخانه‌ی ایمان، علی‌ست بعدِ محمد‌(ص) که شد او را معین سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ 20 مهرماہ، سالروز بزرگداشت حضرت لسان ‌الغیب، حافظ شیرازی بر اهالی شعر و ادب و فرهنگ، گرامی باد. به سرِ کوی تو با سوز و گداز آمده‌ام به مداوای دل ای مَحرم راز ، آمده‌ام ای‌که در بزم سخن، صدر نشین غزلی شاعری کوچکم از روی نیاز آمده‌ام مرغ دل در قفس سینه به تنگ آمدہ بود که به دیدار تو از راہ دراز آمده‌ام تا ز شیراز حضورت ببرم توشه‌ی فضل از قم از جاده‌ی پر شیب و فراز آمده‌ام تا زنم بوسه به درگاہ رفیعت ز خلوص با سمند دلِ دیوانه ، بتاز آمده‌ام دل چو آهنگ طربخانه‌ی عرفان تو کرد بی دف و بربط و چنگ و نی و ساز آمده‌ام تو خدای غزل و حکمت و عرفانی و من سوی درگاه تو ای بندہ نواز ، آمده‌ام همدم شام غریبانه‌ی من شعر تو شد که ز شام دل زارم به حجاز آمده‌ام زائر کعبه‌ی عشق تو شدم از سرِ جان که به اِحرام تو اکنون به نماز آمده‌ام بر درِ میکده‌ی شعر تو ای (ساقی) عشق بهرِ یک جرعه‌ی پرسوز و گداز آمده‌ام. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1373 - شیراز eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(میلاد امام صادق مبارک باد.) بــر امـــامِ بـــاقــــر از لطـف خـــدا گشت امشب نــوگلـی زیبـــا عطـــا نوگلی خوشـبو چو یــاس و یاسمن رَشک صـدها بــاغ و بسـتان و چمن حسرت سَـرو و صــنوبـر زاعتـــدال از جـــلال و از جمـــال و از کمـــال آن گـل زیبــا ، امـــامِ صــادق است کز شمیمش، بلبــلان را کـرده مست از قدومش بــاغ دیــن خـــرّم شده ریشــه‌ی نخـــل وِلا ، محکـــم شده عــــالـِـم کــُــلّ علـــــوم نشــأتیـــن گشت از لطف خــدا آن نـور عیـــن خوشـه‌چین مکتب‌اش سقــراطهــا خــاکـســار درگـهـــش بقــــراطهــا هرچه دارد شیعه از فقـــه و کــلام هسـت از انـدیـشــه‌هـــای آن امــام گرچه احمــد آن رســول بی قـریـن هسـت اول شـــارح شـــرع مُبـــین بعـد از او هم حضرت مــولا عــلی کــه محمّـــد گشـت در او منجــلی کرد قـــرآن را بیـــان بـر شیعیـــان تــا بمــانـد دیــن احمـــد جـــاودان زآن سپس هــم اولیــای دیـن حــق کــرده‌انــد از ابتـــدا تبــیــین حــق بعد از ایشان حضرت صادق به جُد گشت در تبـیــین قــــرآن مُسـتعـِــد کـــرد بنـــیان ، مکـتـب اســــلام را تــا شــود بــر شیعیـــانـش رهنمـــا هست فقـــه جعفـــری تـأسیـس او درس این مکـتـب بـوَد تــدریس او آنچـه گفتــه حــق به قـــرآن مُبــین کــرده تبــیــین آن امــام مســلمیـن هست قـــرآن ، رهنمـــای زنـــدگــی درس انســانـیـت است و بنــدگــی می‌تــوانـی دیـــد بـا عـین الیقیــن هــر علـــومــی را به قـــرآن مُبــین حضرت صــادق به تــرویـج علــوم گشـت راســخ در تعـــالیــم عمــوم تا که شاگردان وی در علـم و دیــن هر یکـی گشـتـنـد اســتادی وزیــن جـابـر و لِیث و جمیل و هـم هُشام جملگــی بــودنــد شــاگــرد امــــام غیـر از این‌ها هم هـزاران نکته‌دان شهــره می‌باشند جمـله در جهـــان که همـه از خوشـه‌چیــنان وی‌انــد جمـــله دارای مقـــــامــی ارجمنــد شیعیــان را درس فقـــه آموختــند نـور حق را بر جهـــان افــروختــند زین جهــت امــروزه فقــه جعفــری می‌کنـــد بــر عــالَمــی روشـنـگــری حــال گــویـم تهنـیـت بر مسلمیــن روز میـــــلاد امـــــامُ المـتــقـــیــن (ساقی) اکنون در مقـــام آن امــام داد شـرحـی مختصــر را والســلام سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖيِكَ الْفَرَج) شـبی که مـاهِ جمــالـت مرا مشوّش کرد دلِ غــریق غمــم را ، قـــریــنِ آتـش کرد شراره‌های جنــون سوخت پیکـرم یکسر هرآنکه دید مرا ، یـادی از ســیاوش کرد اگرچه طـالـعِ ما جبـر و اختـیارات است ولی بــلای زمــانــه ، مــرا بــلاکــش کرد ســتاره‌سوختــه‌ی ســاحـــر قضــایم که به لـوحِ خــاطــرِ گــردون مرا مُنقّش کرد دلی ‌که در طلبِ یار سوخت؛ از دم غیب دلالتـی بـشـنــــید و نــوای دل‌کــش کرد پـرنـده‌ی دلِ من در هــوایِ دولـتِ عشـق پــری ز مِهــر گـرفت و مرا پَـریـوَش کرد کمانِ وصل که از جان کشیده‌ام یک عمر بـه عشـقِ یــار ، مـرا هــم‌تــراز آرش کرد پلنـگِ مـرگ که می‌تــازد از پِـی‌ام هر دم غــزالِ عمـــرِ مرا بی‌قــرار و سرکش کرد شراب عشق ، طلب کن ز (ساقی) کـوثـر که مستِ عشق مرا با شرابِ بی‌غش کرد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1391 eitaa.com/shamssaghi
گفتـم به خــرد کـدام انسان، نیکوست؟ گفتا که حذر کن از کسی که بدخوست گفتـم که ز خـوب و بــد بگـو و، گفتــا: "ازکوزه همان برون تراود که دراوست" سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamseqomi
مسـتی مــا مستی از هر جــام نیست مسـت گشـتن کــار هر بـدنــام نیست مــا ز جــام عشـق ، مسـتی می‌کنــیم خـویـش را فـارغ ز هسـتی می‌کنــیم مـی ، پلیــدی را ز سـر بیـــرون کنــد عشـق را در جـــام دل ، افــزون کنــد چون‌که مـا مستـیم و از هسـتی تهـی کِـی؟ شـود هسـتی به مسـتی منتهـی مسـت یعنی عـاشقی بـی‌قیـد و بنــد فـارغ از بود و نبـود و چـون و چنــد چــون و چنــد از ابـلهــی آیــد میــان در طـریـق عــاشـقی کـی؟ مـی‌تــوان مسـت بــود و فکـــر هسـتی داشــتن کـــوهِ غــــم را از میـــان بــرداشــتن کـی؟ بـــوَد کـــار حسـاب و هنــدسـه کـی؟ چنـین درسی بــوَد در مــدرسـه عـاشـقی را خود جهــانِ دیگــری‌ست منطق عـاشـق، همــان پیغمبــری‌ست عشـق بــر عــاشــق دهـــد دسـتور را عقــل کِـی؟ فهمــد چنـین منظــور را تــا نگـــردی عـــاشــقی بــی ادعــــــا کِـی؟ تــوانــی کـــرد درک نکتـــه‌هـــا فهـم عـاقـل را به عـاشـق، راه نیست هرچـه گویم بـاز میگویی که چیست بـــایــد اول ، تــرکِ هـشــیـاری کنــی عشـق را در خویشـتن جــــاری کنــی هر زمان گشتی چو مست جـام عشق خــویـش را انـــداختـی در دام عشق آن زمـان شاید بـدانــی عشق چیست چـون کنــی درکِ یکــی را از دویست گــر بـه راه عشـق ، همـــراهــم شـوی رهســپار قـلــبِ پــــر آهـــــم ، شـوی خود ببینی فرق عقل و عشق چیست عقـــل، همــراه و رفیــق عشق نیست عقـــل، اوّل بـیــــنـد و بـــــاور کنـــد عشـق، نــادیــده همـــه از بــــر کنـــد عشـق چـون از عقـــل میگـردد جــدا آن زمـــان بـیــــنـد بـــــزرگـــی خــدا چـون خـــدا را دیــد پـابستـش شـود از مــی دیـــــدار ، ســرمستـش شـود (سـاقـی) و جـــام مـی و روی نگـــار هسـت در دیــــوانـگـــی‌هـــا آشکـــار گرچه عشق و عـاشقی کــار دل است پـا نهــادن در چنــین ره، مشکل است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1391 eitaa.com/shamssaghi