✍️ مردن خلاقیت در یک مثال...
در مباحث علمی حوزه بحثی است به عنوان تقدیم اظهر بر ظاهر، یعنی اگر جایی تعارضی بود و به کمک قرائنی یک طرف اظهر بود، بر آن طرفی که ظاهر است مقدم میشود. این یک قاعده عقلایی در جمع عرفی بین تعارضهای اولیه در دو کلام است.
برخی برای ضابطهمند کردن این بحث، ملاکهایی دادهاند مثلا یکی از ملاکها که گفته شده است اظهر بودن عام نسبت به مطلق است. برای آن نیز مثال شایعی میزنند و میگویند «جمع محلی به الف و لام» عام است و «مفرد محلی به الف و لام» مطلق است یعنی مثلا العُلماء عام است و ظهور در همه علما دارد ولی الفاسق مطلق است و به کمک مقدمات حکمت ظهور آن در همه فاسقها ثابت میشود.
حالا اگر کسی گفت: «أکرم العُلماء» و بعد همان کس گفت: «لاتُکرم الفاسق» در مواردی که عالمی فاسق باشد این دو حکم تعارض بدوی میکنند و چون العلماء عام است، حکم آن، بر حکم مربوط به الفاسق مقدم میشود چون عام اظهر از مطلق در شمولیت است.
این مثال را مکرر در متون آموزشی برای تقدیم عام بر مطلق میزنند اما خب نتیجه این تقدیم و مثال چیست؟ «اکرم العلماء» را در مورد عالم فاسق بر «لا تکرم الفاسق» مقدم کن. یعنی اینکه عالم فاسق را اکرام کن!
خب ما که میدانیم در مورد عالم فاسق ادله خارجی میگوید علم او کمال او نیست بلکه منقصت اوست و او از بدترین مخلوقات عالم است و دیگر وجهی برای اکرام او نیست، پس این چه مثالی است؟ چرا تعصب داریم حتی از مثال هم دست نکشیم و تغییری انجام ندهیم.
کافی بود در مثال میگفتیم: «الفُساق» و «العالم» یعنی برای فاسق مثال عام میآوردیم و برای عالم مثال مطلق تا نتیجه شود که عالم فاسق را اکرام نکن و این در ذهن طلبه بماند.
من در اوایل طلبگی همیشه اینجا هنگ میکردم که الان نتیجه این بحث یعنی ما عالم فاسق را اکرام کنیم؟ اینکه نشد و خلاصه مطلب به خاطر همین اشتباه در مثال، برایم جا نمیافتاد، زمان میگذرد و متاسفانه عزیزان همیشه همین مثال را باز برای طلاب تکرار میکنند و کسی جرأت نمیکند یک مثال ساده را اندکی تغییر دهد تا مطلب حل شود.
این مثال خودش یک مصداق خوب است که ما در دوران حفظ تراث و اصلاح هرچه بهتر متون کاملا بر یک طرف غش کردهایم و جرات حرف زدن و خلاقیت نشان دادن از ما گرفته شده است.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
هدایت شده از سلمان رئوفی
پاسخی درباره عمل لیلة الرغائب. استاد وکیلی.pdf
287.2K
🔆پاسخ صدیق ارجمند، فاضل مکرّم، حجت الاسلام و المسلمین استاد وکیلی به سوالی در باب سند اعمال لیلة الرغائب
🔆آیا ثواب های وارد شده در روایت فضیلت اعمال لیلة الرغائب، خلاف قرآن یا اصول مذهب است؟
🔆جواب شبهات بعضی معاصرین درباره جعلی بودن روایت
🔆کانال دروس حوزوی استاد وکیلی
@taraef110
کانال شخصی حجت الاسلام و المسلمین وکیلی
@mhva_ir
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoufi
گزارش راهبردی امتحان شفاهی.pdf
330.2K
متن گزارشی که در آن وضعیت امتحانات شفاهی حوزه را بررسی کردیم و بدست مسئولان محترم حوزه هم رساندیم و دو جلسه هم به صورت حضوری با مسئولان، در مورد پیشنهادها توضیحاتی داده شد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
گزارش راهبردی امتحان شفاهی.docx
48.9K
متن گزارشی که در آن وضعیت امتحانات شفاهی حوزه را بررسی کردیم و بدست مسئولان محترم حوزه هم رساندیم و دو جلسه هم به صورت حضوری با مسئولان، در مورد پیشنهادها توضیحاتی داده شد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
https://www.aparat.com/noorsoft
از کارهای بسیار خوبی که در حوزه رخ داده است تولید نرم افزارهای مختلف مرکز تحقیقات کامپیوتری نور است.
در لینک بالا آموزش نرم افزارهای مختلف نور موجود است که قابلیت استفاده بیشتر از نرم افزارها را فراهم می کند.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍️ اصل عدم قرینه (قسمت اول: اهمیت) ...
✅ اصلیترین ابزار ارتباط بین انسانها در طول تاریخ، سخن و نوشته بوده و هست.
برای استفاده درست از این دو ابزار به مرور زمان در طول تاریخ، یک ضوابطی بین انسانها شکل گرفته است که بر اساس این ضوابط، مشخص میشود معنای یک سخن و یا نوشتهای چیست؟ و آیا اصلا آن سخن و یا نوشته قابل فهم است یا خیر؟
✅ یکی از جاهایی که این ضوابط اهمیت خود را خیلی خوب نشان میدهد وقتی است که بین چند نفر در استفاده از یک متن اختلاف شود، مثلا در وصیت نامهای یا قانونی افراد مختلف برداشتهای مختلفی از متن داشته باشند.
فرض کنید یک وصیتنامه به دست فرزندان رسیده است که نیمی از پایین آن سوخته است و در ابتدای آن گفته شده است با فلان پول یک خانه بخرید. شاید منظور خانهای برای مدرسه یا فلان فقیر بوده و یا شاید منظور برای فلان فرزند وصیت کننده که خانه ندارد بوده؟ کیفیت خانه چطور باشد؟ و...
وصیت کننده پاسخ برخی را ممکن است در ادامه متن که سوخته است گفته باشد، برخی را هم ممکن است اصلا مد نظر وصیت کننده نبوده و به اختیار خود فرزندان سپرده است.
آیا قرینهای خارجی وجود دارد که مشخص کند منظور چیست؟ آیا میشود به این قرینه یا متن تمسک کرد؟ چهکنیم؟
✅ پاسخ همه این سوالات بر اساس ضوابط عمومی فهم کلام و متن مشخص میشود.
✅ مانند همین بحث نیز در استفاده از آیات قرآن و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان ابزار اصلی فهم متن و سخن در علوم حوزوی وجود دارد و به همین جهت بخش عمدهای از مباحث علم اصول فقه و مباحثات طلبگی به چگونگی ضوابط حاکم بر فهم صحیح یک سخن و متن میپردازد.
📌 مهمترین این ضوابط «اصالة الظهور» و به تعبیری دیگر «اصالة عدم قرینه» است.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍️ اصل عدم قرینه (قسمت دوم: مبنای مرحوم شیخ انصاری، آخوند و مظفر) ...
✅ برای فهم معنای مراد در یک کلام یا نوشته چند حالت متصور است:
👈 یا فقط یک معنا برای کلام متعین (قطعی یا اطمینانی) است و هیچ احتمال خلافی عقلا مقابل آن نیست، (حال این معنا چه معنای حقیقی باشد و چه مجازی و یا چه به واسطه قرائنی عام مخصص مراد باشد یا عام مطلق و یا چه اطلاق مقید باشد یا بیقید) و به این حالت میگوییم کلام نص در فلان معنا است.
👈 یا چند معنا عقلا برای کلام محتمل است و احتمال مراد بودن هرکدام از آن معانی، به مقداری قابل اعتنا هستند و به این حالت میگوییم کلام مبهم (و به تعبیر غیر صحیح و مصطلح، مجمل) است.
👈 یا عقلا چند معنا محتمل است اما احتمال یک معنا قوی است و احتمال مراد بودن دیگر معانی آنقدر کم است که عقلاء به آن احتمالات توجه نمیکنند و به این حالت میگوییم کلام ظاهر در فلان معنا است.
این ظهور گاهی به واسطه قرائنی خارج از کلام یا داخل در کلام است و گاهی قرائنی وجود ندارد اما بر اساس ضوابط عقلائی فهم کلام ظهور شکل میگیرد.
✅ در حالتی که کلام نص نیست، مبهم نیز نیست و قرینهای خارجی یا داخلی که ظهور ساز باشد نیز وجود ندارد و باید از ضوابط عقلائی فهم کلام استفاده کرد، برای کشف معنای ظاهر از طریق این ظوابط، اصول مختلفی تعریف شده است:
👈 اصالة الحقیقة، اصالة العموم، اصالة الاطلاق، اصالة عدم التقدیر و اصالة الظاهر و اصالة عدم قرینه.
بر اساس این اصول، اگر در یک کلام احتمال دارد مراد متکلم معنای حقیقی باشد یا معنای مجازی! عقلاء به احتمال مجازی بودن توجه نمیکنند و ظهور کلام را در معنای حقیقی قرار میدهند و همینطور در جایی که احتمال عام یا مطلق بودن در مقابل عام مخصص بودن و یا اطلاق مقید بودن، مطرح باشد، عقلاء احتمال تخصیص خوردن عام و تقیید خوردن مطلق را ملغی میکنند و باز همینطور در جایی که احتمال در تقدیر بودن چیزی در کلام و نبودن آن مطرح است، عقلاء احتمال بودن چیزی در تقدیر را ملغی میکنند.
✅ مرحوم شیخ انصاری ادعا میکنند: تمام این اصول لفظیه، همگی به اصالة الظهور بازمیگردند یعنی در همه موارد گذشته ظهور امر در حقیقت، عموم، مطلق و عدم تقدیر است و این اصالة الظهور نیز به اصل عدم قرینه باز میگردد.
✅ شاگرد شیخ، مرحوم آخوند برخلاف ایشان ادعا میکنند بازگشت همه اصلها حتی اصالة عدم القرینة، به اصالة الظهور است، ما فقط یک اصل داریم که اصالة الظهور باشد و در همه اصول گفته شده ظاهر و طبیعت امور بر حقیقی بودن، عام بودن عام، مطلق بودن مطلق، جدی بودن متکلم، در تقدیر نبودن کلمهای در کلام، جدی بودن متکلم و... است.
✅ مرحوم مظفر هر دو نظر را نقد و رد کرده و میفرمایند:
وقتی کلام نص نیست و احتمال معنای خلاف ظاهر نیز وجود دارد، دو حالت متصور است:
👈حالت اول: علم داریم واقعا قرینهای بر خلاف معنای ظاهر وجود ندارد، اما پس چرا احتمال معنایی خلاف ظاهر وجود دارد؟ چون مثلا احتمال شوخی بودن کلام، احتمال غفلت متکلم یا ناقل از ذکر قرینه بر خلاف معنای ظاهر، احتمال خطاء و... میرود و اگر واقعا این احتمال محقق بوده باشد کلام دیگر معنای ظاهر را ندارد.
در این موارد اصل عدم شوخی (جدی بودن)، عدم خطاء، عدم غفلت و... جاری میشود نه اصل عدم قرینه، چراکه علم داریم قرینهای نیست و اصلا اصل عدم قرینه محلی برای جریان ندارد.
👈حالت دوم: احتمال معنای خلاف ظاهر میرود چراکه احتمال دارد، قرینهای بوده است و متکلم یا ناقل آن را ذکر کردهاند اما بدست ما نرسیده است، مثلا یک نامه که ابتدا تا آخر آن نزد ماست و میدانیم قرینهای در آن نیامده و نامهای که صفحه دوم آن گم شده و احتمال دارد قرینهای بوده که بدست ما نرسیده.
در اینجا یعنی حالت دوم، اصل عدم قرینه به معنای الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر، جاری است و عقلاء در چنین فرضی اصل را بر عدم وجود قرینه واقعا میگذارند.
اما در هر دو این حالات فقط یک اصل عقلائی وجود دارد: «اصالة الظهور» و آن یعنی همان بنای عقلاء بر الغای احتمالات خلاف معنای ظاهر نه صرفا الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍ قیاس (قسمت اول: موارد قیاس حجت)
✅ قیاس از نظر لغت یعنی «تقدير الشيء بشيء» به معنای سنجش یک چیز با چیز دیگر و معانی دیگری هم که برای آن گفته شده است، به همین معنا بر میگردد.
✅ از نظر اصطلاح فقهی، قیاس اقسام مختلفی دارد: قیاس منصوص العلة – قیاس اولویت – تنقیح مناط (طبق نظر شیعه و سنی همگی حجت هستند) – قیاس مستنبط العلة – قیاس الخفی - قیاس الدلالة – قیاس الشبه (در مبنای شیعه باطل و فی الجمله بر مبنای برخی از اهل سنت حجت است.)
✅ در مبنای شیعه ما هیچ وقت نمیتوانیم علت احکام را خودمان استنباط کنیم، فقط جایی که علت توسط شارع گفته شده باشد، ما میتوانیم این علت را در هر موضوع دیگری بود، حکم که معلول آن علت است را برای آن موضوع ثابت کنیم.
به این کار میگویند قیاس منصوص العلة. مثلا در روایت گفته شده است: «الْخَمْرُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ وَ الْمُسْكِرُ مِنْ كُلِّ شَرَاب» تصریح شده است که موضوع برای حرمت اسکار(مست کنندگی) است پس در هر آشامیدنی دیگری که این ویژگی بود حکم حرمت هم میآید مثل آبجو یا الکلهای خوردنی.
حکم: حرمت
علت: اسکار
موضوع: شرب نبیذ، الکل، شراب و...
✅ شیعه تنقیح مناط به معنای کشف موضوع حکم را هم قبول دارد. مثلا در روایت بالا گفته شده است «من کل شراب» ولی ممکن است کسی بگوید آشامیدنی بودن، برای حکم حرمت موضوعیت ندارد و خوردن هم باشد همان حکم را دارد مثلا اگر قرص جامد مست کننده هم بود، همین حکم حرمت را دارد. و یا حتی خوردن هم موضوعیت ندارد ممکن است شما آمپولی تزریق کنی و مست شوی و این هم موضوع حکم است.
حکم: حرمت
علت: اسکار
موضوع: هرگونه استفاده از وسیله مست کننده چه زدن آمپول مست کننده، چه خوردن قرص مست کننده، آشامیدن مایع مست کننده و...
نکته ۱: این القاء خصوصیت در موضوع باید قطعی باشد نه احتمالی وگرنه حجیت ندارد.
نکته ۲: فرض کنید اهل لغت گفتند اسکار یعنی جنون همراه با طرب انگیزی، حال اگر مثلا گفتیم علت حالت طرب انگیزی نیست و فقط جنون در اسکار است این میشود استنباط ظنی و قیاس مستنبط العلة که حجت نیست.
اما اگر کاری به علت نداشتیم و در مورد موضوع صحبت کردیم که مثلا اسکار به عنوان علت با همه ویژگیهایش که شرع یا عرف مشخص کردهاند حتما باید باشد اما موضوع که محل تحقق علت است فقط شرب نیست، آشامیدن موضوعیت ندارد و اکل و تزریق هم موضوع تحقق اسکار است و حرام، میشود تنقیح مناط.
✅ نوع سوم از قیاس صحیح و حجت، قیاس اولویت است: اگر ملاک حکم در موضوع دوم شدیدتر باشد به آن می گوییم قیاس اولویت.
مثلا در آیه گفته شده است: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُف» به پدر و مادر نباید اف گفت، تنقیح مناط میگوید: گفتن کلمه اف موضوعیت ندارد، بلکه آزردن با گفتن این کلمه مد نظر است و قیاس اولویت میگوید: اموری که آزردن در آنها شدیدتر از گفتن کلمه اف است، به طریق اولی ملاک حرمت را دارند.
حکم: حرمت
علت: آزردن
موضوع معلوم الحکم: آزردن با کلام.
موضوع مجهول الحکم که حکم به قیاس اولویت به آن تسری مییابد: آزردن با زدن.
نکته: قیاس اولویت حکم قطعی عقل است و اگر اشکالی بخواهد باشد، در تنقیح مناط است. مثلا در مثال معروف «لاتفل لهما اف» که برای قیاس اولویت میزنند ممکن است کسی اشکال کند اینکه آزردن پدر و مادر حرام است از دلیل خارجی فهمیده میشود و اینکه شما در حکم استنباط شده از آیه علت حرمت را اف گفتن نمیگیرید و میگویید علت حرمت، آزردن است، اگر از همین دلیل باشد، خودش قیاس مستنبط العلة است!
مثال دیگری که برای قیاس اولویت میزنند مانعیت خون استحاضه قلیله برای نماز است و میگویند وقتی این خون مانع باشد به طریق اولی خون استحاضه متوسطه و کثیرة به علت اقوی بودن ملاک مانعیت دارد.
حکم: مانعیت برای نماز
علت: نامعلوم (خباثت خون یا هرچه باشد.)
موضوع معلوم الحکم: خون اسحاضه قلیقه.
موضوع مجهول الحکم که حکم موضوع معلوم الحکم به آن تسری پیدا میکند: خون استحاضه متوسطه و کثیرة.
وجه اولویت: خون استحاضه متوسطه و کثیره هر آنچه در خون استحاضه قلیقه است را قطعا بیشتر با خود دارد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d