May 11
May 11
✍️ مردن خلاقیت در یک مثال...
در مباحث علمی حوزه بحثی است به عنوان تقدیم اظهر بر ظاهر، یعنی اگر جایی تعارضی بود و به کمک قرائنی یک طرف اظهر بود، بر آن طرفی که ظاهر است مقدم میشود. این یک قاعده عقلایی در جمع عرفی بین تعارضهای اولیه در دو کلام است.
برخی برای ضابطهمند کردن این بحث، ملاکهایی دادهاند مثلا یکی از ملاکها که گفته شده است اظهر بودن عام نسبت به مطلق است. برای آن نیز مثال شایعی میزنند و میگویند «جمع محلی به الف و لام» عام است و «مفرد محلی به الف و لام» مطلق است یعنی مثلا العُلماء عام است و ظهور در همه علما دارد ولی الفاسق مطلق است و به کمک مقدمات حکمت ظهور آن در همه فاسقها ثابت میشود.
حالا اگر کسی گفت: «أکرم العُلماء» و بعد همان کس گفت: «لاتُکرم الفاسق» در مواردی که عالمی فاسق باشد این دو حکم تعارض بدوی میکنند و چون العلماء عام است، حکم آن، بر حکم مربوط به الفاسق مقدم میشود چون عام اظهر از مطلق در شمولیت است.
این مثال را مکرر در متون آموزشی برای تقدیم عام بر مطلق میزنند اما خب نتیجه این تقدیم و مثال چیست؟ «اکرم العلماء» را در مورد عالم فاسق بر «لا تکرم الفاسق» مقدم کن. یعنی اینکه عالم فاسق را اکرام کن!
خب ما که میدانیم در مورد عالم فاسق ادله خارجی میگوید علم او کمال او نیست بلکه منقصت اوست و او از بدترین مخلوقات عالم است و دیگر وجهی برای اکرام او نیست، پس این چه مثالی است؟ چرا تعصب داریم حتی از مثال هم دست نکشیم و تغییری انجام ندهیم.
کافی بود در مثال میگفتیم: «الفُساق» و «العالم» یعنی برای فاسق مثال عام میآوردیم و برای عالم مثال مطلق تا نتیجه شود که عالم فاسق را اکرام نکن و این در ذهن طلبه بماند.
من در اوایل طلبگی همیشه اینجا هنگ میکردم که الان نتیجه این بحث یعنی ما عالم فاسق را اکرام کنیم؟ اینکه نشد و خلاصه مطلب به خاطر همین اشتباه در مثال، برایم جا نمیافتاد، زمان میگذرد و متاسفانه عزیزان همیشه همین مثال را باز برای طلاب تکرار میکنند و کسی جرأت نمیکند یک مثال ساده را اندکی تغییر دهد تا مطلب حل شود.
این مثال خودش یک مصداق خوب است که ما در دوران حفظ تراث و اصلاح هرچه بهتر متون کاملا بر یک طرف غش کردهایم و جرات حرف زدن و خلاقیت نشان دادن از ما گرفته شده است.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
May 11
هدایت شده از سلمان رئوفی
پاسخی درباره عمل لیلة الرغائب. استاد وکیلی.pdf
287.2K
🔆پاسخ صدیق ارجمند، فاضل مکرّم، حجت الاسلام و المسلمین استاد وکیلی به سوالی در باب سند اعمال لیلة الرغائب
🔆آیا ثواب های وارد شده در روایت فضیلت اعمال لیلة الرغائب، خلاف قرآن یا اصول مذهب است؟
🔆جواب شبهات بعضی معاصرین درباره جعلی بودن روایت
🔆کانال دروس حوزوی استاد وکیلی
@taraef110
کانال شخصی حجت الاسلام و المسلمین وکیلی
@mhva_ir
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoufi
گزارش راهبردی امتحان شفاهی.pdf
330.2K
متن گزارشی که در آن وضعیت امتحانات شفاهی حوزه را بررسی کردیم و بدست مسئولان محترم حوزه هم رساندیم و دو جلسه هم به صورت حضوری با مسئولان، در مورد پیشنهادها توضیحاتی داده شد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
گزارش راهبردی امتحان شفاهی.docx
48.9K
متن گزارشی که در آن وضعیت امتحانات شفاهی حوزه را بررسی کردیم و بدست مسئولان محترم حوزه هم رساندیم و دو جلسه هم به صورت حضوری با مسئولان، در مورد پیشنهادها توضیحاتی داده شد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
https://www.aparat.com/noorsoft
از کارهای بسیار خوبی که در حوزه رخ داده است تولید نرم افزارهای مختلف مرکز تحقیقات کامپیوتری نور است.
در لینک بالا آموزش نرم افزارهای مختلف نور موجود است که قابلیت استفاده بیشتر از نرم افزارها را فراهم می کند.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍️ اصل عدم قرینه (قسمت اول: اهمیت) ...
✅ اصلیترین ابزار ارتباط بین انسانها در طول تاریخ، سخن و نوشته بوده و هست.
برای استفاده درست از این دو ابزار به مرور زمان در طول تاریخ، یک ضوابطی بین انسانها شکل گرفته است که بر اساس این ضوابط، مشخص میشود معنای یک سخن و یا نوشتهای چیست؟ و آیا اصلا آن سخن و یا نوشته قابل فهم است یا خیر؟
✅ یکی از جاهایی که این ضوابط اهمیت خود را خیلی خوب نشان میدهد وقتی است که بین چند نفر در استفاده از یک متن اختلاف شود، مثلا در وصیت نامهای یا قانونی افراد مختلف برداشتهای مختلفی از متن داشته باشند.
فرض کنید یک وصیتنامه به دست فرزندان رسیده است که نیمی از پایین آن سوخته است و در ابتدای آن گفته شده است با فلان پول یک خانه بخرید. شاید منظور خانهای برای مدرسه یا فلان فقیر بوده و یا شاید منظور برای فلان فرزند وصیت کننده که خانه ندارد بوده؟ کیفیت خانه چطور باشد؟ و...
وصیت کننده پاسخ برخی را ممکن است در ادامه متن که سوخته است گفته باشد، برخی را هم ممکن است اصلا مد نظر وصیت کننده نبوده و به اختیار خود فرزندان سپرده است.
آیا قرینهای خارجی وجود دارد که مشخص کند منظور چیست؟ آیا میشود به این قرینه یا متن تمسک کرد؟ چهکنیم؟
✅ پاسخ همه این سوالات بر اساس ضوابط عمومی فهم کلام و متن مشخص میشود.
✅ مانند همین بحث نیز در استفاده از آیات قرآن و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان ابزار اصلی فهم متن و سخن در علوم حوزوی وجود دارد و به همین جهت بخش عمدهای از مباحث علم اصول فقه و مباحثات طلبگی به چگونگی ضوابط حاکم بر فهم صحیح یک سخن و متن میپردازد.
📌 مهمترین این ضوابط «اصالة الظهور» و به تعبیری دیگر «اصالة عدم قرینه» است.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍️ اصل عدم قرینه (قسمت دوم: مبنای مرحوم شیخ انصاری، آخوند و مظفر) ...
✅ برای فهم معنای مراد در یک کلام یا نوشته چند حالت متصور است:
👈 یا فقط یک معنا برای کلام متعین (قطعی یا اطمینانی) است و هیچ احتمال خلافی عقلا مقابل آن نیست، (حال این معنا چه معنای حقیقی باشد و چه مجازی و یا چه به واسطه قرائنی عام مخصص مراد باشد یا عام مطلق و یا چه اطلاق مقید باشد یا بیقید) و به این حالت میگوییم کلام نص در فلان معنا است.
👈 یا چند معنا عقلا برای کلام محتمل است و احتمال مراد بودن هرکدام از آن معانی، به مقداری قابل اعتنا هستند و به این حالت میگوییم کلام مبهم (و به تعبیر غیر صحیح و مصطلح، مجمل) است.
👈 یا عقلا چند معنا محتمل است اما احتمال یک معنا قوی است و احتمال مراد بودن دیگر معانی آنقدر کم است که عقلاء به آن احتمالات توجه نمیکنند و به این حالت میگوییم کلام ظاهر در فلان معنا است.
این ظهور گاهی به واسطه قرائنی خارج از کلام یا داخل در کلام است و گاهی قرائنی وجود ندارد اما بر اساس ضوابط عقلائی فهم کلام ظهور شکل میگیرد.
✅ در حالتی که کلام نص نیست، مبهم نیز نیست و قرینهای خارجی یا داخلی که ظهور ساز باشد نیز وجود ندارد و باید از ضوابط عقلائی فهم کلام استفاده کرد، برای کشف معنای ظاهر از طریق این ظوابط، اصول مختلفی تعریف شده است:
👈 اصالة الحقیقة، اصالة العموم، اصالة الاطلاق، اصالة عدم التقدیر و اصالة الظاهر و اصالة عدم قرینه.
بر اساس این اصول، اگر در یک کلام احتمال دارد مراد متکلم معنای حقیقی باشد یا معنای مجازی! عقلاء به احتمال مجازی بودن توجه نمیکنند و ظهور کلام را در معنای حقیقی قرار میدهند و همینطور در جایی که احتمال عام یا مطلق بودن در مقابل عام مخصص بودن و یا اطلاق مقید بودن، مطرح باشد، عقلاء احتمال تخصیص خوردن عام و تقیید خوردن مطلق را ملغی میکنند و باز همینطور در جایی که احتمال در تقدیر بودن چیزی در کلام و نبودن آن مطرح است، عقلاء احتمال بودن چیزی در تقدیر را ملغی میکنند.
✅ مرحوم شیخ انصاری ادعا میکنند: تمام این اصول لفظیه، همگی به اصالة الظهور بازمیگردند یعنی در همه موارد گذشته ظهور امر در حقیقت، عموم، مطلق و عدم تقدیر است و این اصالة الظهور نیز به اصل عدم قرینه باز میگردد.
✅ شاگرد شیخ، مرحوم آخوند برخلاف ایشان ادعا میکنند بازگشت همه اصلها حتی اصالة عدم القرینة، به اصالة الظهور است، ما فقط یک اصل داریم که اصالة الظهور باشد و در همه اصول گفته شده ظاهر و طبیعت امور بر حقیقی بودن، عام بودن عام، مطلق بودن مطلق، جدی بودن متکلم، در تقدیر نبودن کلمهای در کلام، جدی بودن متکلم و... است.
✅ مرحوم مظفر هر دو نظر را نقد و رد کرده و میفرمایند:
وقتی کلام نص نیست و احتمال معنای خلاف ظاهر نیز وجود دارد، دو حالت متصور است:
👈حالت اول: علم داریم واقعا قرینهای بر خلاف معنای ظاهر وجود ندارد، اما پس چرا احتمال معنایی خلاف ظاهر وجود دارد؟ چون مثلا احتمال شوخی بودن کلام، احتمال غفلت متکلم یا ناقل از ذکر قرینه بر خلاف معنای ظاهر، احتمال خطاء و... میرود و اگر واقعا این احتمال محقق بوده باشد کلام دیگر معنای ظاهر را ندارد.
در این موارد اصل عدم شوخی (جدی بودن)، عدم خطاء، عدم غفلت و... جاری میشود نه اصل عدم قرینه، چراکه علم داریم قرینهای نیست و اصلا اصل عدم قرینه محلی برای جریان ندارد.
👈حالت دوم: احتمال معنای خلاف ظاهر میرود چراکه احتمال دارد، قرینهای بوده است و متکلم یا ناقل آن را ذکر کردهاند اما بدست ما نرسیده است، مثلا یک نامه که ابتدا تا آخر آن نزد ماست و میدانیم قرینهای در آن نیامده و نامهای که صفحه دوم آن گم شده و احتمال دارد قرینهای بوده که بدست ما نرسیده.
در اینجا یعنی حالت دوم، اصل عدم قرینه به معنای الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر، جاری است و عقلاء در چنین فرضی اصل را بر عدم وجود قرینه واقعا میگذارند.
اما در هر دو این حالات فقط یک اصل عقلائی وجود دارد: «اصالة الظهور» و آن یعنی همان بنای عقلاء بر الغای احتمالات خلاف معنای ظاهر نه صرفا الغای احتمال وجود قرینه بر خلاف معنای ظاهر.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍ قیاس (قسمت اول: موارد قیاس حجت)
✅ قیاس از نظر لغت یعنی «تقدير الشيء بشيء» به معنای سنجش یک چیز با چیز دیگر و معانی دیگری هم که برای آن گفته شده است، به همین معنا بر میگردد.
✅ از نظر اصطلاح فقهی، قیاس اقسام مختلفی دارد: قیاس منصوص العلة – قیاس اولویت – تنقیح مناط (طبق نظر شیعه و سنی همگی حجت هستند) – قیاس مستنبط العلة – قیاس الخفی - قیاس الدلالة – قیاس الشبه (در مبنای شیعه باطل و فی الجمله بر مبنای برخی از اهل سنت حجت است.)
✅ در مبنای شیعه ما هیچ وقت نمیتوانیم علت احکام را خودمان استنباط کنیم، فقط جایی که علت توسط شارع گفته شده باشد، ما میتوانیم این علت را در هر موضوع دیگری بود، حکم که معلول آن علت است را برای آن موضوع ثابت کنیم.
به این کار میگویند قیاس منصوص العلة. مثلا در روایت گفته شده است: «الْخَمْرُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ وَ الْمُسْكِرُ مِنْ كُلِّ شَرَاب» تصریح شده است که موضوع برای حرمت اسکار(مست کنندگی) است پس در هر آشامیدنی دیگری که این ویژگی بود حکم حرمت هم میآید مثل آبجو یا الکلهای خوردنی.
حکم: حرمت
علت: اسکار
موضوع: شرب نبیذ، الکل، شراب و...
✅ شیعه تنقیح مناط به معنای کشف موضوع حکم را هم قبول دارد. مثلا در روایت بالا گفته شده است «من کل شراب» ولی ممکن است کسی بگوید آشامیدنی بودن، برای حکم حرمت موضوعیت ندارد و خوردن هم باشد همان حکم را دارد مثلا اگر قرص جامد مست کننده هم بود، همین حکم حرمت را دارد. و یا حتی خوردن هم موضوعیت ندارد ممکن است شما آمپولی تزریق کنی و مست شوی و این هم موضوع حکم است.
حکم: حرمت
علت: اسکار
موضوع: هرگونه استفاده از وسیله مست کننده چه زدن آمپول مست کننده، چه خوردن قرص مست کننده، آشامیدن مایع مست کننده و...
نکته ۱: این القاء خصوصیت در موضوع باید قطعی باشد نه احتمالی وگرنه حجیت ندارد.
نکته ۲: فرض کنید اهل لغت گفتند اسکار یعنی جنون همراه با طرب انگیزی، حال اگر مثلا گفتیم علت حالت طرب انگیزی نیست و فقط جنون در اسکار است این میشود استنباط ظنی و قیاس مستنبط العلة که حجت نیست.
اما اگر کاری به علت نداشتیم و در مورد موضوع صحبت کردیم که مثلا اسکار به عنوان علت با همه ویژگیهایش که شرع یا عرف مشخص کردهاند حتما باید باشد اما موضوع که محل تحقق علت است فقط شرب نیست، آشامیدن موضوعیت ندارد و اکل و تزریق هم موضوع تحقق اسکار است و حرام، میشود تنقیح مناط.
✅ نوع سوم از قیاس صحیح و حجت، قیاس اولویت است: اگر ملاک حکم در موضوع دوم شدیدتر باشد به آن می گوییم قیاس اولویت.
مثلا در آیه گفته شده است: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُف» به پدر و مادر نباید اف گفت، تنقیح مناط میگوید: گفتن کلمه اف موضوعیت ندارد، بلکه آزردن با گفتن این کلمه مد نظر است و قیاس اولویت میگوید: اموری که آزردن در آنها شدیدتر از گفتن کلمه اف است، به طریق اولی ملاک حرمت را دارند.
حکم: حرمت
علت: آزردن
موضوع معلوم الحکم: آزردن با کلام.
موضوع مجهول الحکم که حکم به قیاس اولویت به آن تسری مییابد: آزردن با زدن.
نکته: قیاس اولویت حکم قطعی عقل است و اگر اشکالی بخواهد باشد، در تنقیح مناط است. مثلا در مثال معروف «لاتفل لهما اف» که برای قیاس اولویت میزنند ممکن است کسی اشکال کند اینکه آزردن پدر و مادر حرام است از دلیل خارجی فهمیده میشود و اینکه شما در حکم استنباط شده از آیه علت حرمت را اف گفتن نمیگیرید و میگویید علت حرمت، آزردن است، اگر از همین دلیل باشد، خودش قیاس مستنبط العلة است!
مثال دیگری که برای قیاس اولویت میزنند مانعیت خون استحاضه قلیله برای نماز است و میگویند وقتی این خون مانع باشد به طریق اولی خون استحاضه متوسطه و کثیرة به علت اقوی بودن ملاک مانعیت دارد.
حکم: مانعیت برای نماز
علت: نامعلوم (خباثت خون یا هرچه باشد.)
موضوع معلوم الحکم: خون اسحاضه قلیقه.
موضوع مجهول الحکم که حکم موضوع معلوم الحکم به آن تسری پیدا میکند: خون استحاضه متوسطه و کثیرة.
وجه اولویت: خون استحاضه متوسطه و کثیره هر آنچه در خون استحاضه قلیقه است را قطعا بیشتر با خود دارد.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
✍ قیاس (قسمت دوم: موارد قیاس باطل)
✅ مواردی از قیاس هم هست که از نظر شیعه باطل است، دو مورد از آن در زمان اهل بیت(علیهم السلام) شایع بوده است و مورد نهی حضرات قرار گرفته است و دو مورد آن هم روش مستحدث برخی از اهل سنت است و از باب نداشتن ملاکات حجیت باطل هستند.
✅ مورد اولی که در روایات ذکر شده است، «قیاس مستنبط العلة» است و حتی گاهی شیعیان هم به آن دچار میشدند:
اگر ما خواستیم بر اساس فکر و حساب علت را کشف کنیم، این میشود «قیاس مستنبط العلة» و دو مثال معروف دارد:
👈 یکی قیاس شیطان است که وقتی خداوند به او گفت بر انسان سجده کن، گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ، خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» من از آتش هستم و انسان از گل و آتش از گل برتر است. استنباط کرد علت سجده کردن برتری عنصری است پس چون من برتر از انسان هستم نباید بر او سجده کنم، درحالی که علت در سجده کردن میتوانست برتری روحی یا امتحان الهی باشد.
👈 مثال دیگرش حدیث معروف ابان است که امام صادق (علیه السلام) به او گفت: دیه یک انگشت زن مثل مرد ۱۰ شتر است و دیه دو انگشت زن مثل مرد ۲۰ شتر است و دیه ۳ انگشت او هم مثل مرد ۳۰ شتر است اما دیه ۴ انگشت او میشود ۲۰ شتر و نصف دیه مرد است! ابان تعجب کرد و گفت: «سبحان الله، نحن بالعراق فنبرأ ممّن قاله و نقول: الذى جاء به شيطان.» امام به او گفت آرام باش دین اگر بخواهد قیاس بشود نابود میشود و قانون خداوند چنین است که دیه زن تا یک سوم دیه مرد (۳۰ شتر) با او برابری میکند از آن به بعد دیه زن نصف دیه مرد میشود.
✅ فرق قیاس «مستنبط العله» با «تنقیح مناط» این است که آنجا کشف موضوع حکم میشود ولی اینجا کشف علت حکم میشود و اهل بیت از این علتتراشی نهی کردهاند برخلاف کشف موضوع.
✅ مورد دومی که در روایات آمده است «قیاس الشبه» است که برخی از اهل سنت چون دستشان از منبع شرع کوتاه بود و پاسخی برای مسائل مبتلی به خود نداشتند، مکرر به آن تمسک میکردند و عمده روایات نهی شده از قیاس مربوط به این مورد است.
در قیاس شبه، بدون کشف موضوع حکم، به صرف شباهت یک موضوع با موضوع دیگر، حکم آن موضوع را به این موضوع مجهول الحکم تسری میدهند و سر رشته فقهای اهل سنت که از این روش استفاده میکرد «ابوحنیفه» است و به پیروان او حنفی میگویند.
✅ در مذهب فقهی حنفیه به شکل افراطی به استدلال ظنی عقلی تکیه شده است و چندان به اخبار و احادیث استناد نمیشود چرا که تعداد احادیثی که در نظر آنها حجیت دارد بسیار بسیار اندک است.
ابوحنیفه و مالک بن انس در زمان امام صادق(ع) بودند و هردو هم مدتی نزد حضرت شاگردی کردند، با این تفاوت که مالک، فقیه مالکیها در مدینه نزدیک به امام صادق (علیه السلام) ماند و برای حضرت احترام زیادی قائل بود و خدمت ایشان میرسید و چندان به قیاس اعتقاد نداشت ولی ابوحنیفه به کوفه مرکز شیعیان رفت و برای خود دکانی باز کرد و میگفت: علی چنین گفت و من هم چنین میگویم!
ابن ادریس شافعی فقیه دیگر اهل سنت و امام شافعیها، شاگرد ابوحنیفه و مالک است و حد وسط تمسک به قیاس را دارد.
احمد بن حنبل هم که متاخر از ابن ادریس و امام حنبلیها (وهابیها پیرو او هستند)، چندان اعتقادی به قیاس ندارد و از مالک، در تمسک به روایات و ظواهر متعصبتر است.
✅ اما مواردی از قیاس مصطلح که در روایات به آن اشاره نشده است ولی ملاک حجیت را از نظر شیعه ندارند و البته در اهل سنت هم در حجیت تمسک به آن اختلافی است، قیاس الخفی و قیاس الدلالة است.
✅ قیاس خفی، یعنی چیزی که علت بودنش محتمل است اما نص هم نیست، را به عنوان دلیل بگیرید، یک مثال آن همان موارد قیاس مستنبط العلة است که محتمل بودن به خاطر تفکر در نسبتها و علتهای دیگر احکام است و یک مثال آن جایی است که محتمل بودن به خاطر مبهم بودن لغت است، مثلا روایت گفته باشد «لاتبیعوا الطعام بالطعام» و اگر منظور از طعام خوردنی باشد، یک ملاک حرمت ربای معاوضی میشود خوردنی بودن و مثلا به برنج هم تسری پیدا میکند اما اگر منظور از طعام گندم باشد، حکم در خصوص گندم آمده است و نمیشود حکم آن را به دیگر خوردنیها تسری داد. و خلاصه در اینجا اجمال وجود دارد که منظور کدام است.
✅ مورد دوم از روش قیاسی مستحدث یعنی «قیاس دلالت» وقتی است که میدانی علت چیست، اما در موضوع مجهول الحکم خود علت نیست بلکه جزء یا لوازم آن است مثلا علت برای جواز سجده نکردن، نماز مستحب در حال حرکت است و شما بخشی از آن که نماز مستحب بودن است را کنار بگذاری و در حرکت بودن را بگیری و بگویی جایی که در حرکت هستی اگر آیه سجدهدار خوانده شد، مثل نماز مستحب در حال حرکت، جایز است سجده نکنی!
✅ هر دو این موارد نیز چون صرفا ظن و گمانی است و در آیات و روایات از پیروی از ظن و گمان به ویژه در استنباط احکام نهی شده است، این موارد از حجیت ساقط هستند.
https://eitaa.com/joinchat/133890353Cd3c93c899d
اگر نیازمند یک لغتنامه عربی به عربی و عربی به فارسی، سریع و جامع در کارهایتان هستید لغت نامه آنلاین قاموس نور خیلی خوب است.
البته نسخه آفلاین نرم افزار ویندوزی آن خیلی کارآمدتر است ولی مزیت در دسترس بودن این موتور جستجو برای لغت کارآمدی خود را دارد.👇
لغت نامه قاموس نور
https://qamus.inoor.ir/fa/search
......
https://eitaa.com/sharhehal_hoze
base.apk
42.72M
📀نرم افزار آثار علامه سید محمد حسین طباطبائی (#علامه_طباطبائی )
#المیزان
#حاشیه_کفایه
#بدایة_الحکمة
#نهایة_الحکمة (با حواشی #فیاضی)
و ... .
🌐کانال فلسفه وعرفان