eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
37.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
اتفاقات عبرت آموز زندگیتون رو بگین اشتراک بزاریم👇🏻☺️ هر گونه کپی و ایده برداری از کانال وبنرها و ریپ ها حرام و پیگرد قانونی دارد .... تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e مدیر @setareh_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از اصلی ترین پایه های شخصیت سالم ، داشتن اصالت است.🌸🍂 این که تن به انجام هركاری نمیدی به این معنی نیست كه نمیتونی! بهش میگن "چهارچوب"! چهارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره...🌸🍂 كسی كه چهارچوب داره، "اصالت" داره... اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداشو درآورد و نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید! اصالت یعنی 🌸🍂 دلت نمیاد خیانت كنی، دلت نمیاد دل بشكنی، دلت نمیاد دورو باشی، دلت نمیاد آدما رو بازی بدی.... این بی عرضگی نیست! اسمش اصالت..🌸🍂 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💟 به خودت افتخار کن اگر: 🌸فرد حساسی هستی اما همیشه سعی میکنی احساساتت رو مدیریت کنی 🌸زود عصبانی میشی اما سعی میکنی خشمت رو کنترل کنی 🌸میدونی ممکنه به فردی نامناسب وابسته شی اما سعی میکنی از خودت مراقبت کنی 🌸فرد استرسی هستی اما همیشه سعی میکنی خودت رو آروم کنی 🌸افسردگی رو تجربه میکنی اما سعی میکنی درمانش کنی 🌸فرد خجالتی هستی اما همیشه سعی میکنی به افکار منفی غلبه کنی ❣به خودت افتخار کن که در مسیر آگاهی و رفع نقاط ضعفت هستی!🤗 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
"لوئيز هي" نویسنده کتاب «شفای زندگي اعتقاد دارد بیماری از افکار انسان نشات میگیرد: ▪️علت ریزش مو: وقتی فشار روی فرد زیاد است ريشه مو را در تنگنا قرار میگیرد. طوری که ریشه مو قادر به نفس کشيدن نبوده و میميرد که نتيجه آن ريزش مو است. ▪️علت گوش درد کودکان: دعوای بیش از حد پدر و مادر و حرفهای ناراحت کننده ای است که کودک میشنود. بنابراین بدن کودک در دفاع است خود واکنش نشان میدهد. ▪️علت تيروئيد: وجود بغضي در گلو، كه تركيده نميشود! حرف هایی که شخص نمیتواند بر زبان بیاورد! ▪️علت سرطان: نبخشیدن خود و دیگران است! ▪️علت ضعف چشمها: درد و تاري در چشم ها يعني فرد نميخواهد چيزي را درباره خود يا زندگي يا گذشته و حال و آينده خود ببيند. ▪️علت ام اس: عصبانیت طولانی مدت و کینه ورزی در بدن به شکل ام اس خود را نشان میدهد! ▪️علت درد مفاصل: نیاز به محبت و آغوش گرم است. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. قاضی وقتی سکوتمو دید گفت:دختر جان!جواب بده ،،من نمیتونم تا شب معطل تو بشم….کلی کار دارم…با من من گفتم:من اصلا نمیدونم مواد چیه؟؟؟قاضی گفت:کیف چی؟؟کیف که برای تو هست؟؟؟گفتم:بخدا برای من نیست….اصلا دعوای ما سر همین کیف لعنتی بود…قاضی متعجب نگاه کرد و گفت:چرا حقیقت رو نمیگی؟؟؟راستشو بگو هم مارو خلاص کن و هم خودتو…..با اون یارو رضا رابطه داشتی؟؟سرمو انداختم پایین و گفتم:بله…و بعدش همه چی رو تعریف کردم به جز فرار از خونه…قاضی بعداز شنیدن حرفهای من گفت:رای نهایی دادگاه بعدی…برگشتیم زندان…..هنوز منو داخل سلول نبرده بودند که سرپرست زندان منو خواست……با مامور رفتیم دفترش……سرپرست زندان تا منو دید گفت:حیف تو….چرا اینکار رو کردی؟؟؟الان باید بری برای اجرای حکم ۲۰ضربه شلاق…از ترس نمیدونستم چی بگم..؟؟زبونم بند اومده بود و قلبم بشدت میزد….همون لحظه منو بردند محل زدن شلاق….درد و رنج شلاق به کنار حس شرم و خجالت بیشتر عذابم میداد….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗قلبت را آرام کن... یک وقت هایی بنشین و خلوت کن با روح درونت… بیشتر لمس و تجربه اش كن... نگاه كن به نعمت هایت... نگاه کن به اطرافت… به خوشبختى هایت… به کسانی که میدانی دوستت دارند… به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند… و از همه مهم تر به حضور خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت… گاهی یک جای دنج انتخاب کن… گاهی یک جای شلوغ… آرامش در حضور خدا را در هر دو پیدا کن… هم درکنار شلوغی آدم ها… هم درکنج خلوت تنهایی … دل مشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن… باران را بی چتر بشناس… خوشحالی را فریاد بزن… و بدان که خدا همیشه با توست❤️ 💕 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
چقدر این جمله زیباست انسانهای ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند... حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد... اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛ مگر به " فهم و شعور " مگر به " درک و ادب " مگر به "تعبد و بندگی" آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند ! و این قدرت تو نیست ؛ این "انسانیت " است.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. یه خانم مامور میشمرد و یکی هم ضربه میزد….وقتی تموم شد ماموری که ضربه میزد اومد دم گوشم گفت:حیف تو…دختر به این قشنگی چرا باید خلاف کنه که الان شلاق بخوره؟ازخجالت آب شدم….خواستم بلند شم که سرم گیج رفت و افتادم.منو رسوندند سلول و مریم کمکم کرد و یه پماد زد تا زخم شلاقها بهتر بشه…..به پهلو دراز کشیدم و خوابیدم.دیگه حتی گریه هم نمیکردم چون درد جسمی و روحیم بقدری زیاد بود که داشتم دق میکردم…… یکهفته طول کشید تا زخم کمرم خوب بشه.در طول این یکهفته مریم هم کمکم کرد و هم همصحبتم شد تا حوصله ام سر نره..تمام سرگذشتم و رضا و خونشون و همه و همه رو برای مریم تعریف کردم…مریم خیلی از سادگیم و کارام تعجب کرد و گفت:بنظر من باید همه چی رو به قاضی بگی.باید رضا مجازات بشه،اصلا مگه چی میشد با اون اقای روستایی ازدواج میکردی؟،بنظر من زندگی توی روستا خیلی هم بد نیست….من میگم با اون اقا ازدواج کنی بهتر از بودن توی این زندانه…... ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
پسربچه اي پرنده زيبايي داشت،او به آن پرنده بسيار دلبسته بود حتي شبها هنگام خواب، قفس پرنده را كنار رختخوابش مي گذاشت و مي خوابيد.... اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگي او به پرنده باخبر شدند، از پسرك حسابي كار مي كشيدند... هر وقت پسرك از كار خسته مي شد و نمي خواست كاري را انجام دهد، او را تهديد مي كردند كه الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرك با التماس مي گفت: نه، كاري به پرنده ام نداشته باشيد. هر كاري گفتيد انجام مي دهم.... تا اينكه يك روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختي و كسالت گفت، خسته ام و خوابم مي آید... برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها مي كنم... پسرك آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم!!!!! با آزادي او خودم هم آزاد شدم... اين حكايت همه ما است... تنها فرق ما، در نوع پرنده اي است كه به آن دلبسته ايم،پرنده بسياري پولشان، بعضي قدرتشان، برخي موقعيتشان، زيبايي، عنوان آكادميك و مدرکشان است... خلاصه هر كسي خود را به چيزي بسته است...!👌✨💐 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
دوستان، دیدگاه عمیقتری داشته باشید، بدانید خداوند حامی شماست. هیچ چیز برای او غیر ممکن نیست. رها شوید از هر آنچه بر دوش شما سنگینی میکند، و بدون نگرانی، دلسردی یا ناامیدی و با علم به اینکه خداوند اوضاع را کامالً تحت کنترل دارد، آزادانه به زندگی خود ادامه دهید. وقتی زندگی سخت و دشوار میشود و اوضاع مطابق میل شما پیش نمیرود، مانند مرغ و کلاغ رفتار نکنید. همان عقابی باشید که خداوند در نهادتان قرار داده است. بالهایتان را بگسترانید و به سطحی اوج گیرید که خداوند در زندگی برایتان در نظر گرفته است. شما برای اوج گرفتن و بهتر شدن آفریده شده اید. 📚به خود بهترتان تبدیل شوید ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃شش درس مهم زندگی که لازم است هرروز به خودتان یادآوری کنید: شخصیت از سنگ ساخته نشده است. می توانید هرطور که میخواهید تغییر کنید هرگز والدینتان را رها نکنید. آنها دلیل اینجا بودن شما هستند هرگز بین عشق و دوستی هایتان دست به انتخاب نزنید. هردو نقش مهمی در زندگی شما دارند مردم می گویند: قلبت رو دنبال کند. در هر موقعیتی این توصیه درستی نیست. در عوض "به قلبت گوش کن و با مغزت حرکت کن" زمان تقریبا همه چیز را التیام می بخشد. زمان بدهید و تغییر را تجربه کنید افکار، احساسات را کنترل می کنند. احساسات، رفتارتان را کنترل می کنند. پس خوب فکر کنید تا خوب رفتار کنید و نتیجه خوب بگیرید.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. باور کن پدر و برادرات هم کاری بهت ندارند شاید یکی دو روز دعوا کنند اما حداقل خونه ی خودت و با تمام امکانات هستی…بهتر از اینجاست که هر شب و روز تنت بلرزه….حرفهای مریم همون حرفهایی بود که این چند ماه توی دلم تلنبار شده بود ولی جرأت روبرو شدن با واقعیت رو نداشتم…واقعا چرا منی که یه روزی آرزو داشتم درس بخونم و‌ دانشگاه برم حالا باید بین یه عده خانمهایی باشم که هر کدوم به نوعی مجرم بودند؟؟خانمهایی که میتونستند مادر یا همسر یا سرپرست یه خانواده باشند اما خواسته و‌ناخواسته اونجا بودند…مدام توی خودم بودم و فکر میکردم …۱۷روز از اجرای حکم شلاقم گذشته بود ولی از دادسرا خبری نبود….خیلی میترسیدم که جرم مواد رو توی پرونده ی من بزارند.آخه رضا کاربلد بود و من ناشی…یه روز یکی از زندانیها در مورد عموی قاچاقچیش حرف میزد و در حالیکه پزشو میداد ازش تعریف میکرد که زرنگه و غیره….یهو گفت:عموی من اگه بالای دار هم باشه پارتی جور میکنه و با احترام میارندش پایین تاا اینو شنیدم به مغزم شوک وارد شد و با خودم گفتم:ای دل غافل…!!نکنه رضا و دوستاش با پارتی خودشونو نجات دادند و من گرفتار موندم؟؟ ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✨﷽✨ 💖🌷 ✍️ عبادت به‌جز خدمت خلق نیست 🔹خانم و آقایی بە میدانی که کارگران در آن می‌ایستند تا کاری پیدا کنند، می‌روند و می‌گویند به سه کارگر نیاز دارند، ولی بیشتر از ۲۰هزار تومان برای یک روز کار به آن‌ها نمی‌دهند. 🔸خیلی‌ها عقب‌گرد می‌کنند و نمی‌روند، ولی از میان آن همه کارگر سه نفر که نیازمند بودند به ناچار برای ۲۰هزار تومان همراه آن زن‌ومرد می‌روند که کار کنند. 🔹وقتی به خانه آن زن‌ومرد می‌رسند حسابی مورد پذیرایی قرار می‌گیرند. 🔸سپس یکی از کارگران می‌گوید: کار ما را بگویید تا کارمان را شروع کنیم. 🔹صاحب‌کار می‌گوید: ما کاری نداریم که انجام بدهید. فقط چند لحظه صبر کنید تا دستمزدتان را بیاورم. 🔸پس از دقایقی صاحب‌خانه با ۶میلیون تومان پول نقد وارد اتاق می‌شود و به هر نفر از کارگران ۲میلیون تومان می‌دهد. 🔹و می‌گوید: این ۶میلیون پول حج‌مان بود که انصراف دادیم. شما که به‌خاطر ۲۰هزار تومان مجبور شدید بیایید کار کنید حتما خیلی نیازمندید و این پول را به شما می‌دهیم که شاید خدا هم از ما راضی باشد. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود... پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت: از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی. تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت... سپس تاجر به معاونش سپرد که آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد آن مرد تعجب کرد وگفت ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی؟ تاجر جواب داد : ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم... پروردگارا🙏 کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم.... آرزوهايتان را به دستان خدا بسپاريد ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💥 سالها پیش حاکمی به یکی از فرماندهانش گفت: مقدار سرزمین هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد و با سرعت شروع کرد و به تاختن با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت... حتی وقتی گرسنه و خسته بود متوقف نمی شد، چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند... وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود و به نقطه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشار های ناشی از سفر طولانی مدت داشت می مرد، از خودش پرسید: «چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را به پیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم...» این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش می کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود غفلت می کنیم تا با زیبایی ها و سرگرمی های اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم. وقتی به گذشته نگاه می کنیم متوجه می شویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمی توان آب رفته را به جوی باز گرداند. 💥زندگی تنها پول در آوردن نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیبایی ها و لذت های زندگی بهره مند شد و استفاده کرد..🥀 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟ سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده. چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان! ✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال قم زیبا📚✍🏻 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  ✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ صبح تون به زیبایی برگهای پابیـزی یک صبح با طراوت یک دل آرام یک نور از جنس امید یک لب خندون و روزی پر از خیر و برکت و آرامشی عمیق و هزار آرزوی زیبا براتون خواهانم سلام صبح تون بخیر و نیکی❤️🌿 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷غم مخور جانا در اين عالم 🌿كه عالم هيچ نيست 🌷نيست هستي جز دمي ناچيز 🌿و آن دم هيچ نيست 🌸سـلام 🌿صبحتون پرخیر و برکت ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💬 خودتو که باور داشته باشی! اگه یه لشکر جلوتر از تو باشه بازم دچار تردید نمیشی... میدونی شاید دیر تر، ولی توام میرسی! باور کن تو واسه موفقیت نه به نفر دوم نیاز داری و نه کسی که ساپورتت کنه از هر نظر، تو نیازت ایمانه! ایمان به تواناییات... تو فقط کافیه خودتو پیدا کنی وقتی خودتو پیدا کنی، تمام بهانه هاتو گم میکنی دیگه کسی رو قوی تر از خودت نمیبینی. یادت باشه رویا‌ و هدف‌؛ مثل‌ پرنده میمونه! میتونی تو قفس‌ بزاریش‌ و‌ فقط‌ بھش‌ نگاه کنی یا‌ میتونی پروازش‌ بدی و بھش‌ برسی! پس‌ رویاهاتو‌ پرواز بده... قول بده همراه رویاهات پرواز کنی و رهاشون نکنی💚 ☀️ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
همه ى ما یك عذرخواهى به خود بدهكاریم. زمانى كه براى نگه داشتن آدمهاى اشتباه پافشارى كردیم! آن زمان كه دروغ شنیدیم و سكوت كردیم، جایى كه باید میرفتیم اما ایستادیم! از هیچ و پوچ رویا ساختیم و ذوق كردیم! براى فرار از حقیقت لج كردیم و لج كردیم و لج كردیم..... خاموش كن فانوس وابستگى ات را... چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان به آدمها! معرفتهاى بیجایمان. مهربانى هاى الكى مان. بى مورد براى حفظ رابطه هامان. وقتى بعضی آدم هاى امروزى خوبى و بدى یكسان است. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. رضا حتما و صددرصد دلش قرصه که از این شهر به اون شهر راحت قاچاق میکنه،.با مریم مشورت کردم و رفتم برای اعتراف..درسته یه چیزایی رو قبلا گفته بودم اما فرار کردن و دوستی با رضا رو هنوز نگفته بودم…وارد دفتر شدم خانم سرپرست با دیدنم لبخند زد و گفت:در خدمتم،از لحن کلامش دل و جرأت پیدا کردم و نشستم و از خودسوزی مامان تا دوستی با رضا و فرار و غیره رو براش تعریف کردم…بشدت داشتم با یادآوری خاطرات گریه میکردم که خانم سرپرست اومد کنارم و نوازشم کرد و گفت :نفس عمیق بکش و آروم باش…..اگه زودتر میگفتی الان پیش خانواده ات بودی…اما باز هم دیر نیست…اون شب با وجدان راحت خوابیدم و فردا منو بردند پیش قاضی،قاضی ازم آدرس خونه ی رضا رو خواست…گفتم:آدرس بلد نیستم اما اگه منو ببرید همون خیابونی که دستگیر شدم شاید بتونم بهتون نشون بدم…قاضی منو با چند تا مامور فرستاد به اون محل و من تونستم خونه ی رضا رو بهشون نشون بدم ،،بعدش منو بخاطر اینکه درگیری نشه برگردونند دادسرا ... ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔴مجادله ممنوع حتی اگر حق با شما باشد 📝 بدلیل اینکه در هنگام عصبانیت و خشم، موضوعی حل نمی شود حریم بین شما شکسته می شود فرزندان آسیب می بینند آتش کنیه و انتقام شعله ور می شود عیبهای شما آشکار می شود هر وقت از رفتار همسرتان ناراحت شدید در اولین قدم خودتان را آرام کنید هیچ اقدام عجولانه نکنید. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨ چندتا نکته برای داشتن یه زندگی بهتر: 🍃-بهترین راه برای رها شدن از زیاد فکر کردن ،تمرکز کردن روی یک هدفه 🍃-برای زندگی کردن به سبک خودت تاجایی که به خودت و دیگران آسیب نزنی به تایید کسی نیاز نداری پس کاری که دوست داری رو انجام بده 🍃-شجاعت و جسارتت وقتی شروع به رشد می کنه که بفهمی هیچکس جز خودت قرار نیست تورو نجات بده و به اهدافت برسونتت 🍃-وقتی که عصبانی میشی یکی از راهکار ها و تکنیک ها اینه که هیچ واکنشی نشون ندی 🍃-پولتو خرج چیزایی کن که برات نشاط آور و مفید باشه 🍃-برای تموم کردن کارات یه مهلتی تعیین کن ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران….. مامورا رفتند برای دستگیری اعضای اون خونه…در نهایت قاضی ازم آدرس و شماره ی خونه رو گرفت تا به بابا خبر بده که بیاند دنبالم…دیگه استرس و‌ترس نداشتم .آدرس و شماره رو دادم …قاضی گفت:حکم شلاق که اجرا شد فقط میمونه قضیه ی مواد که با دستگیری اونا اگه ثبت بشه تو بیگاهی دیگه آزاد میشی و پیش ما میمونی تا پدرت بیاد….هر وقت تحویل خانواده ات بدیم ،، پرونده ات بسته میشه…سرم پایین بود و حرفی نمیزدم….مامورا منو دوباره بردند زندان تا تکلیف مواد مشخص بشه….فردای همون روز از بلندگو اسممو صدا کردند برای ملاقات.بقدری استرس داشتم که تا اتاق ملاقات دست و پام بشدت میلرزیدهیچ وقت اون حالت نشده بودم…میدونستم خانواده ام هست و توان روبرو شدن باهاشونو نداشتم…رسیدم اتاق ملاقات….بابا اومده بود.وقتی دیدمش به معنای واقعی لال شدم.سرمو انداختم پایین و دیگه نتونستم بلند کنم و چهره ی ناز و غمدیده ی بابا رو ببینم….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 💎 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه... ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👌جملاتی قابل تامل : 🌿سخت است برای ڪسی ڪه اتش گرفته توضیح بدهی ڪه نباید بدود. 🌿دنیا ،به شایستگی هایت پاسخ میدهد نه به ارزوهایت، پس شایسته ی ارزوهایت باش. 🌿چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبود و چه بسیار لباسها دیدم ڪه درونش انسانی نبود 🌿هر فردی بهترین هم ڪه باشد ، اگر زمانی ڪه باید باشد ، نباشد همان بهتر ڪه نباشد... 🌿هرگز منتظر فردای خیالی نباش، سهمت را از شادیهای زندگی، همین امروز بگیر... 🌿 زندگی پانتومیم است، حرف دلت را به زبان اوری باخته ای... 🌿سڪوت دوستی است ڪه هرگز خیانت نمیڪند... به هر ڪس نیڪی ڪنی او را ساخته ای، و 🌿به هر ڪس بدی ڪنی به او باخته ای، پس بیا بسازیم و نبازیم...ً ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈