#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#مثنوی
ديد زينب چو برادر تنهاست
بهر ياري ز برادر بر خواست
دو جگر گوشه ي خود را طلبيد
بر موي هر دو پسر شانه کشيد
روي بر حجت داور آورد
هر دو را نزد برادر آورد
از تو سر در ره حق باختن است
سهم من سوختن و ساختن است
دو جگر گوشه ي من منتظرند
خبر از ما سوي مادر ببرند
اي برادر تو جواب ده دردم
به چه روئي به حرم برگردم
اين دو گل هست به دوران ثمرم
هديه بفرست به سوي پدرم
گر چه از سوز تو جانم بر لب است
اين دو گل هم برگ سبز زينب است
اي فداي هستي تو هست من
گر بگيري اين دو گل از دست من
تا ابد مديون تو خواهر شود
مفتخر در نزد پيغمبر شود
چشم مولا تا که بر گلها فتاد
سر به روي شانه ي خواهر نهاد
باغبان گيسوي گلها تاب داد
لاله ها را از سرشکش آب داد
گفت اي خواهر غمپرور من
بس بود داغ علي اکبر من
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#مثنوی
ما فدائيهاي دين و مذهبيم
آبروي خواهر تو زينبيم
خواهرت موهاي ما را شانه کرد
هر دومان را سائل اين خانه کرد
جام عشقت را به ما نوشانده است
جوشني بر جسم ما پوشانده است
دست ما در دست يکديگر نهاد
بهر ما يک جام کوثر وعده داد
گفت اکنون موقع رزم شماست
کربلا ميخانه ي بزم شماست
زود برخيزيد اي مه پاره ها
بهر ياري غريب کربلا
مادر ما گفت با ياريتان
دائي خود را نمائيد شادمان
هر دويِ ما شير زينب خورده ايم
اين شهامت ارث از او برده ايم
خون ما رنگين تر از اکبر که نيست
سنّ ما کوچکتر از اصغر که نيست
جان آن مردي که در خانه نشست
جان آن مادر که پهلويش شکست
جان زلف پر ز پيچ اکبرت
جان گيسوي سپيد خواهرت
يک نظر کن بر دو خواهر زاده ات
بر دو خواهر زاده ي آماده ات
بر تن بي تاب ما جاني بده
خيز بر ما اذن ميداني بده
ما دو هديه بهر تو از مادريم
تشنه ي روي تو همچون اکبريم
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
اي فداي دل منورتان
اي بقربان چشم کوثرتان
واي بر حال جبرئيل او را
گر برانيد روزي از درتان
تو سليمان و موري آمده است
تا مشرف شود به محضرتان
کودکانم چه ارزشي دارند؟
جان عالم تصدق سرتان
کرده ام پيش تو دو آئينه
نذر چشم علي اصغرتان
ظهر ديدي چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به اميدي بزرگشان کردم
تا که روزي شوند پرپرتان
گر بگويي بمير مي ميرند
دست در سينه اند و نوکرتان
تا که راضي شوي و اذن دهي
پر بگيرند در برابرتان
يادشان داده ام قسم بدهند
به دو چشم کبود مادرتان
بگذار اينکه ذبحشان سازم
پاي رگهاي سرخ حنجرتان
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
گيرم كه رد كني دل ما را خدا كه هست
باشد محل نده قسم مرتضي كه هست
وقتي قسم به معجر زينب قبول نيست
چادر نماز حضرت خير النسا كه هست
يك گوشه مي نشينم و حرفي نمي زنم
بيرون مكن مرا تو از اين خانه جا كه هست
از درد گريه تكيه نده سر به نيزه ات
زينب نمرده شانه دارالشفا كه هست
قربانيان خواهر خود را قبول كن
گيرم كه نيست اكبر تو طفل ما كه هست
گفتي كه زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بيا كه هست
خون را بيا به دست دو قرباني ام بكش
تو خون مكش به دست عزيزم حنا كه هست
گفتي مجال خدمتشان بعد از اين دهم
از سر مرا تو باز مكن كربلا كه هست
گفتي كه بي تو سر نكنم خوب! نمي كنم
بعد از تو راه كوفه و شام بلا كه هست
#محمد_سهرابی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#چهارپاره
چه وداعي، چقدر جانسوز است!
کربلا؛ «کربِ وَ البُکاء» شده است
مادري پشت پرده ي خيمه
دست بر دامن دعا شده است
*****
گريه هاي حرم سوالي شد
راستي بانوي قبيله کجاست!؟
شيرمردان زينب کبري
کمي آهسته، پس عقيله کجاست!؟
*****
سخت از پير خيمه دل کنديد
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
*****
گرگ هاي گرسنه ي اين دشت
در کمينند، با خبر باشيد
اين خليفه پرست هاي حسود
لاله چينند، با خبر باشيد
*****
نوه ي مرتضي شدن جرم است
خون تان را حلال مي بينند
تازه! اسلام نابتان را هم
زير تيغ سئوال مي بينند
*****
شعله هاي نفاق اين مردم
از سقيفه زبانه مي گيرد
جان زهرا به فکر خود باشيد
پهلوها را نشانه مي گيرند
*****
خونِ دل روزيِ علي کردند
پشت پا مي زنند اين مردم
کوفه را با مدينه فرقي نيست
بي هوا مي زنند اين مردم
*****
کوچه وا مي کنند با حيله
کينه فتواي لاله کوبي داد
تجربه گفت اولين کوچه
در مدينه جواب خوبي داد
*****
اصل اين جنگ بر سر فدک است
کوچه راهي به کربلا دارد
بيشتر فکر دستتان باشيد
شمر نقش مغيره را دارد
*****
راستي سمتِ حرمله نرويد
شرح اين درد مو به مو مانده
به خدا حيفِ چشم هاي شماست
چند تيري براي او مانده
*****
کاش مي شد که از دلِ زينب
هجرتان مِهر مادري ببرد
چشم خولي به دست تقدير است
منتظر مانده تا سري ببرد
*****
#وحید_قاسمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مدح_مرثیه
#غزل
به گَرد پای من امروز لشگری نرسد
به اوج بال و پرم هیچ شهپری نرسد
سوار مرکب عشقم، رکاب یعنی چه؟
به این سواره، پیاده تکاوری نرسد
به خویش گفتم: از این پس تو را نمی بخشم
اگر ارادت تو داد دلبری نرسد
منم که رهبر میدان نوجوانانم
به این حضور حکیمانه رهبری نرسد
میان مقتل مظلوم، یاری اش کردم
به این مقام شریفم پیمبری نرسد
به هیبت غضب مجتبایی ام سوگند
سپاه کوفه به این رزم حیدری نرسد
مرا بلندی شمشیر «خصم» مانع نیست
به ضربه گیری دستم دلاوری نرسد
مرا ز هول قیامت دگر نترسانید
به این قیامت دشوار، محشری نرسد
کمان حرمله با گودی گلویم گفت:
به جز تو و علی اصغر به حنجری نرسد
سر مرا به روی سینه ی عمو کندند
مقام ذبح مرا در منا، سری نرسد
تمام صورت من زیر دست و پا له شد
به این کتاب زبان بسته دفتری نرسد
منم که با تنم اندازه کرده ام لطفت
به وسعت بدنم هیچ پیکری نرسد.
به جان عمّه دعای عمو به گوشم گفت:
که دست غارت دشمن به معجری نرسد
منم که غوطه به دریای خون زدم، سر مست
چنین به گودی مقتل شناوری نرسد
شوند اهل یقین در بهشت مهمانم
به سفره خانه ی من طول کشوری نرسد
چراغ باغ جنان گوهر جمال من است
به پرتو افکنی ام هیچ اختری نرسد
ز عشق، سلطنت دهر، می رسد امّا
به طعم ملک ری ما، ستمگری نرسد.
#محمد_ژولیده
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
تا که عمامه از سرت افتاد
تیر خوردی و پیکرت افتاد
یک سه شعبه دوباره حرمله زد
تپش قلب اطهرت افتاد
ای عمو جان تو رفتی از حال و
بر سرم اشک خواهرت افتاد
مثل اصغر سرت که بالا رفت
نیزه ای زیر حنجرت افتاد
نفست را گرفته این نیزه
آه آهِ مکررت افتاد
صورتت تا به روی خاک آمد
فاطمه در برابرت افتاد
آمده مادری کند زهرا
بر سر دامنش سرت افتاد
در کنار نگاه تو دستِ
یادگار برادرت افتاد
با صدای شکستن دستم
عمه ام یاد مادرت افتاد
حنجر من شبیه اصغر شد
سر من مثل اصغرت افتاد
جان بابا قبول کن از من
هدیه ای که به محضرت افتاد
#مجتبی_شکریان_همدانی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
در سرش طرح معما می کرد
با دل عمه مدارا می کرد
فکر آن بود که می شد ای کاش
رفع آزار از آقا می کرد
به عمویش که نظر می انداخت
یاد تنهایی بابا می کرد
دم خیمه همه ی واقعه را
داشت از دور تماشا می کرد
چشم در چشم عزیز زهرا
زیر لب داشت خدایا می کرد
ناگهان دید عمو تا افتاد
هر کسی نیزه مهیا می کرد
نیزه ها بود که بالا می رفت
سینه ای بود که جا وا می کرد
کاش با نیزه زدن حل می شد
نیزه را در بدنش تا می کرد
لب گودال هجوم خنجر
داشت عضوی ز تنش وا می کرد
هر که نزدیک ترش می آمد
نیزه ای در گلویش جا می کرد
زود می آمد و می زد به حسین
هر کسی هر چه که پیدا می کرد
آن طرف هلهله بود و این سو
ناله ها زینب کبری می کرد
گفت ای کاش نمی دیدم من
زخم هایت همه سر وا می کرد
دست من باد بلا گردانت
ذبح گشتم به روی دامانت
#احسان_محسنی_فر
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
#علیرضا_لک
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مدح_مرثیه
#مربع_ترکیب
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است
پس حسینیه ما صحن و سرای حسن است
نهضت کرب و بلا تحت لوای حسن است
گریهی این دهه روزیش به پای حسن است
کربلا آمده اند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قربان پسرهای حسن
نوبت نوکری ساحت عبدالله است
رحمت الله همان رحمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است
ذکر لبها مددی حضرت عبدالله است
یازده ساله، ولی حافظ قرآن است این
به سکوتش منگر غرش طوفان است این
کربلایی مدنی بوده از اول نسبش
این حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش
نوجوانی علی زنده شده از ادبش
این چه شانیست که هنگام بیانش شده است
جان ناموس خدا حافظ جانش شده است
باز انگار حسن دست به دست زهراست
تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست
ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست
کوچهی سنگی و گودال به هم پیوستند
قنفذ و شمر در این فاجعهها هم دستند
روی تل بود دلش در وسط میدان بود
به رویش گرچه نیاورد، ولی گریان بود
عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود
همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود
ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد
آمد و دید که غوغا شده دور پدرش
یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش
یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش
یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش
ولی الله تنش زیر لگدها مانده
نیزه بدقلقی در دهنش جا مانده
حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و
زینت دوش نبی زینت گودال شد و
آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد و
تن پاکش وسط هلهله پامال شد و
یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت
دست خود را سپر بی کسی آقا کرد
زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد
وخودش را بغل زخم عمویش جا کرد
گفت: هرچند عمو زخمی و درهم شده ام
باز صد شکر فدایی امامم شده ام
#سید_پوریا_هاشمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
میخواستم به جای پدر یاورت شوم
جای عمو به اشک غم آب آورت شوم
احلی من العسل نه فقط سهم قاسم است
بگذار تا عمو غزل دیگرت شوم
با بغض کوچهها به هواخواهی آمدم
میخواهم از خدا سپر حنجرت شوم
گودال مثل کوچه و شمشیر آتش است
وقتش شده فدای تو و مادرت شوم
دیدم که نیزهها نفست را بریده اند
دیگر نشد به خیمه تماشاگرت شوم
هرگز مخواه بعد تو با چشمهای خیس
من شاهد اسارت این خواهرت شوم
آغوش وا کنای گل صد چاک زیر تیغ
تا زائر ضریح تن اطهرت شوم
دستم شکست و حرمله چشم انتظار من
بگذار تا شبیه علی اصغرت شوم
#حسن_کردی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#مثلث_ترکیب
در خیمه دیگر طاقت ماندن ندارم
فرصت برای حرز گرداندن ندارم
حتی دگر وقت رجز خواندن ندارم
دست مرا در دستهایش داشت عمه
هر قدر گفتم میروم نگذاشت عمه
بغض زیادی از مدینه جمع کردم
اندازه ده سال کینه جمع کردم
هر چه نفس میشد به سینه جمع کردم
سر میدهم امروز نام مادرم را
میگیرم امروز انتقام مادرم را
از دستهای عمه دستم را کشیدم
هرجور میشد از حرم بیرون دویدم
شکر خدا انگار به موقع رسیدم
چیزی نمانده بود جانت را بگیرد
میخواست خیلی زود جانت را بگیرد
از این طرف عمه صدایم کرد برگرد
از آن طرف دشمن تو را از پا درآورد
گفتم عمویم را نزن با نیزه نامرد
من آخرین یار عمو در کربلایم
دورت بگردمای عمو دارم میآیم
دشمن برای غارت خلخال رفته
هرکس رسیده داخل گودال رفته
آنقدر نیزه خورده که از حال رفته
گفتم عمویم را رها کن
دست از سرش بردار دستم را جدا کن
گودال گیر انداخت در خود شیرها را
با سینه میگیرم جلوی تیرها را
پس میزنم با دست این شمشیرها را
این جان ناقابل به جان دوست بند است
حالا دو تا دستم به یک مو پوست بند است
تنگ است این گودال جای دو بدن نیست
جا نیست اینجا جای دست و پا زدن نیست
من پیش تو هستم اگر اینجا حسن نیست
آرام سر بگذار روی دامن من
شمشیر و تیر و سنگ و نیزه گردن من
تیر سه شعبه قطع کرده گردنم را
بردند مثل تو عمو پیراهنم را
سمهای مرکبها لگد کرده تنم را
این نعلها من را در آغوش تو جا کرد
شمر آمد و ما را ز یکدیگر جدا کرد
#آرش_براری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#مخمس
آی لشگر منم آن یار اباعبدا…
عاشق و تشنه ی دیدار اباعبدا…
بس که میسوزم و تبدار اباعبدا…
یوسفم لیک خریدار اباعبدا…
باکلافی سر بازار اباعبدا…
ره گشایید که ظرف عسلی می آید
عاشق و تشنه ی خیر العملی می آید
پسر کوچک شیر جملی می آید
نوه ی حیدر کرار، علی می آید
هستم امروز سپه دار اباعبدا…
باد ها سوی مدینه خبرش را بردند
بر مشام همه بوی جگرش را بردند
هم کلاخود سرش هم سپرش را بردند
دیدم ای وای که شال کمرش را بردند
که کشیده ست کجا کار اباعبدا…
شده دعوا سرسکه، سر لقمه، سر نان
شده دعوا به سر غارت گل پیرهنان
به نیایش چوگشود آن شه مظلوم زبان
حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان
نیزه شد پاسخ هربار اباعبدا…
گرگها! پاره تن یوسف زهرا نکنید
اینقدر نیزه به پهلوی عمو جا نکنید
اینقدرحفره در این موم عسل وا نکنید
لااقل نیزه ی خود در تن او تا نکنید
مادرش آمده دیدار اباعبدا…
همه ی دشت شده ناله ی وا حزن و محن
مادرش آمده و عمه و بابام حسن
هی از این فاصله ی کم به لبش تیر نزن
دست من هست، نگو از سر معشوق سخن
دست من هست جلودار اباعبدا…
عاقبت ناله شدم در همه جا پیچیدم
بغل حضرت معشوق کمی خندیدم
یک کسی نیزه زد و من به عمو چسبیدم
دست من قطع که شد هیبت سقا دیدم
ای به قربان علمدار اباعبدا…
#سید_علی_رکن_الدین
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_بن_الحسن
#مرثیه
#غزل
طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی
من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی
فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!
قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی
آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی
بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی
لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی
با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی
#حسین_ایزدی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است
که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است
"ما همه بنده و این قوم خداوندانند"
ما همه خاک ولی عرشِ مُعلا حسن است
عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدیم که
سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است
او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم
چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است
نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند
نسبت هشت امامم همگی تا حسن است
من از این بندگی و زندگی اش فهمیدم
به خداوند خداوندِ دو دنیا حسن است
دَمِ ما هست حسن بازدمِ ماست حسین
دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است
هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده
به حسن کار محرم همهاش با حسن است
گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها
تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است
بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است
نقشِ حکاکیِ فیروزهی زهرا حسن است
پسرانش همه در کرببلا میگفتند
آی فرزندِ حسن نیز سرا پا حسن است
از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است
میهمانِ حَسنیم و شبِ عبدالله است
#حسن_لطفی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_الحسن
#ماه_محرم
#مرثیه
#غزل
من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم
امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم
غم نیست اگر در قدمت دست من افتد
شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم
از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت
خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم
ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید
تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم
این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند
آماده شدم تا که به جای تو بمیرم
بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم
بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم
کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم
زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم
از قول من خسته جگر گفت «وفائی»
ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم
#سیدهاشم_وفائی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#ماه_محرم
#مناجات_با_امام_زمان_عج
من را برای هر چه خطا کرده ام ببخش
ای مهربان که بر تو جفا کرده ام ببخش
پشت و پناه من شده ای هر زمان ولی
پشت تو را ز غصه دو تا کرده ام ببخش
بعد از چندی سال که در می زنم ببین
در را به روی غیر تو وا کرده ام ببخش
من گم شدم در ازدحام هوس های نفسی ام
دست تو را دوباره رها کرده ام ببخش
آقا برای گرمیِ بازار تو فقط
بر چشم های یخ زده ها کرده ام ببخش
من را فدای جان خودت خواستی و من
خود را بلای جان شما کرده ام ببخش
من وام دارِ چشم تو هستم که ذاکرم
این قرض را چگونه ادا کرده ام ببخش
#مهدی_فراهانی
#صلوات
🔹 #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
تا لالهگون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسَنم بیشتر زدند
این ضربهها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشکنم بیشتر زدند
میخواستند از نظر عمق زخمها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی درآورند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک میکشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدندن
#عباس_احمدی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_الحسن_ع
#مرثیه
#غزل
ای حسن زاده حسن در حسنت می بینم
روح توحید میان سخنت می بینم
گفته بودم که بپوشان سر گیسویت را
چون به هم ریخته وضع چمنت می بینم
روی لب های تو با نیزه نوشتند حسن
خط کوفی به عقیق یمنت می بینم
پدری کرده ام و بوسه ز تو حق من است
اثر نعل به روی دهنت می بینم
پسرم! یوسف نجمه چه سرت آوردند؟!
پنجه ی گرگ بر این پیرهنت می بینم
ماندم از اسب چگونه به زمین افتادی
جای نیزه ز دو سو بر بدنت می بینم
زیر پای تو زمین گود شد قاسم بس کن
مرگ خود لحظه ی پر پر زدنت میبینم
هر چه بالا بکشم شانه پیچیده به هم
باز بر خاک بیابان بدنت می بینم
قدری آرام بگیری، بغلت می گیرم
این چه وضعی ست که بر حال تنت می بینم
#قاسم_نعمتی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است
نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
#قاسم_نعمتی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_ع
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#مدح
نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
کافر اگر دلبسته ات شد جای حیرت نیست
عشق تو چیزی ماورای دین و آیین است
ما را بخواهی یا نخواهی ، نوکرت هستیم
جای تعجب نیست...رسم نوکری این است
با گریه از روی ضریحت بوسه می چینم
افسوس در خواب است...اما باز شیرین است
روضه نمی خوانم... فقط یک جمله می گویم
زهرا کجا و دستِ نامردی که سنگین است
#احسان_نرگسی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
#مدح
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
چشم امید من به دوتا قطره اشک بود
این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن
هرشب بساط ساز من آماده بوده است
امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن
فرزند هیاتی مرا زیر پرچمت
از چشم شور مردم بی روضه دور کن
ما مُرده ایم بی تو و بی کربلای تو
فکری به حال مردم اهل قبور کن
کردی سفارش آن دو ملک را ولی حسین
گاهی هم از کنار مزارم عبور کن
پرونده ام پُر است از اعمال بد ولی
تو صفحه های نوکریم را مرور کن
#محسن_ناصحی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
نوعروست که نشد موی تو را شانه کند
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری
تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی
دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
برای پرزدنت حجم آسمان كم بود
ولی به بال وپر خسته ات،توان كم بود
شتاب كردی و واماند بند نعلینت
چقدر شوق شهادت! مگر زمان كم بود؟
چرا تو را همه ی كوفه سنگ باران كرد؟
درون لشگر آنها مگر سنان كم بود؟
جمل بهانه ی خوبی به دستشان می داد
برای كشتن تو بغض نهروان كم بود
به فكر جایزه ی بردن سرت بودند
شراب خون تو در سفره هایشان كم بود
نفس كشیدنتان رنگ وبوی زهرا داشت
میان سینه ی تو چند استخوان كم بود
#وحید_قاسمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
زمان چيدن لاله عتاب لازم نيست
سرور و همهمهی شيخ و شاب لازم نيست
زمان چيدن يك گل هجوم كي آرند
براي كندن غنچه شتاب لازم نيست
قتيل ديدهی پر آب و تيغ ابروتم
زمان ذبح مگر تيغ و آب لازم نيست
سلام آخر قاسم به زحمتت انداخت
مرا كه طفل يتيمم، جواب لازم نيست
بگو به لشگريان سوارهی دشمن
زمان كشتن طفلان عذاب لازم نيست
عدو ز پيكر اين گل، گلاب ميخواهد
براي مجلس ختمم گلاب لازم نيست
ز سوز تشنگي عالم به ديدهام تار است
گل خزان زده را آفتاب لازم نيست
دلم خراب دو چشمت شد از همان آغاز
به كوي عشق بناي خراب لازم نيست
#سید_محمد_میرهاشمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
گفتي كه سرنوشت همين از قديم بود
گفتي مرا نصيب بلاي عظيم بود
دست ركاب بر سر پايم نميرسيد
آن اسب هم مخالف جنگ يتيم بود
وقتي كه روي دامن تو سر گذاشتم
ديدم تو را چقدر نگاهت رحيم بود
حتي حضور زود تو هم فايده نداشت
آن لحظه آمدي تو كه حالم وخيم بود
از نعل واسب و دشنه و شمشير و سنگ و خاك
هر چيز در بلندي قدم سهيم بود
وقتي كه بالبال زدم بين دست تو
زيباترين پريدن اين يا كريم بود
ميخواست شعر گفته شود با قياس او
اين شكل هم نتيجه نداد و عقيم بود
#سید_رضا_جعفری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
لالهی خشکی و از خون خودت تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
یک تنه باغی از آلالهی پرپر شدهای
تنش تیغ و تنم کرببلا را لرزاند
زخمی صاعقهی خنجر و حنجر شدهای
چه کنم با غم این سینه پامال شده
به خدا آینهی پهلوی مادر شدهای
سنگ برآینهات خورده و تکثیر شده
مثل غمهای دلم چند برابر شدهای
این جماعت همه دنبال سرت آمدهاند
چشم بر هم بزنی پیکر بیسر شدهای
دست و پا می زنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شده ای
#مصطفی_متولی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
رسید عصر و غزل های آب ماند و رباب
و سینه ای که شد از غم کباب ماند و رباب
چه شد که تیر سه شعبه؟ چرا علی؟ باران؟!
سؤال های بدون جواب ماند و رباب
امید مادر دریا که گشت نقش بر آب
کنار علقمه تنها سراب ماند و رباب
ندید آخر کار التیام را این زخم
که در فراق پسر التهاب ماند و رباب
گذشت حرمله هر بار با لبی خندان
از این تقابل و خنده عذاب ماند و رباب
به ترس هر قدم از رقص نیزه ي دشمن
در ارتفاع سرش اضطراب ماند و رباب
وداع لحظه ي آخر که سِرّ اعظم بود
به قلب سوخته آفتاب ماند و رباب
چه خواب های قشنگی ندید گهواره
که از تمامی گهواره تاب ماند و رباب
از آن سفر که تمامش جلال بود و شکوه
در انتهای مسیرش طناب ماند و رباب
علی که بود همیشه رباب بود و علی
علی که رفت همیشه رباب ماند و رباب
#احمد_حیدری_قرا
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
از سر ظهر دگر حال علی بد شده بود
تشنگی بود که هر آینه بی حد شده بود
آن تلظّی به لبخشک علی ربط نداشت
حسرت تیر سر راه نفس سد شده بود
مادرش منتظر آمدنش با تردید
پدرش دورتر ازخیمه مردد شده بود
رود می خواست خودش را برساند به لبش
الف آب اگر خواست گه مَد شده بود
زخمِ دست پدر امّید به قلبش می داد
فکر می کرد که تیر از بغلت رد شده بود
خاک طاقت نتوانست لب خشک تو را
موجِ مظلومی این قافله ممتد شده بود
عده ای آمده بودند بلا در پیِ شان
وقت ویران شدن خلد مخلد شده بود
صد و ده بار دلم ریخت علی آسان نیست
نیزه ای در پی کشف غم ابجد شده بود
باز بر روی نی آواره صحرا شده است
حیف شد تازهعلیصاحب مرقد شده بود
حیف شش ماهگیاشحیفدل انگیزی او
سر موی پسرم تازه مجعد شده بود
چون عمو تشنه لب از دامن دریا بر گشت
چون عمو نیز سر نیزه زبانزد شده بود
بند قنداقه اگر باز نمی شد بد بود
حیف بود آن همه احساس مقیَّد شده بود
#سید_ابوالفضل_مبارز
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
يک غنچه لاله، سينه ي تنگش کباب شد
پژمرد و زخم هاي دل آفتاب شد
چون نذر کرده بود فداي پدر شود
آنقدر گريه کرد که بابا مجاب شد
شش ماهه اي که با اشاره اي از خواب مي پريد
با لاي لاي تيغ سه شعبه به خواب شد
تا چشم تير را هدف حنجرش نمود
با چشم غرقِ خون عمو، بي حساب شد
با دستهاي خالي خود خواهرش نشست
گهواره ي خيالي طفل رباب شد
تصوير حلق پاره ي اصغر سه روز بعد
بر سينه ي شکسته ي ارباب قاب شد
#مصطفی_متولی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7