#حضرت_زینب
#اسارت
ای ماه سرخ نیزه ها،سالار زینب
قرآن بخوان ای کعبه ی سیار زینب
ابروی تو از سنگ باران در امان نیست
شیب الخضیبی همچنان دلدار زینب
تا چشم در چشمت شدم تو چشم بستی
از شرم حال کوچه و بازار زینب
این روزها دور و برم پر از حرامی ست
دیدی کجا افتاده آخر کار زینب
من رمیِ شیطان می کنم با دست بسته
تکرار زهرا می شود پیکار زینب
شرط مواسات است اینجا سرشکستن
حسن کردی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#اسارت
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
سیدپوریا هاشمی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#اسارت
در سفر می زدند ، ما ها را
هر گذر می زدند ، ما ها را
یک نفر "یا حسین" اگر می گفت
صد نفر می زدند ، ما ها را
سیلی و تازیانه ها کم بود ...
با سپر می زدند ، ما ها را
نه به لب های تو فقط ، پای
طشت زر می زدند ، ما ها را
وای اگر یک نفر "علی" می گفت
این قدر می زدند ، ما ها را
پشت دروازه های شام ای وای
یاد ِ در می زدند ، ما ها را
دخترت تا تو را صدا می زد
بیشتر ، می زدند ، ما ها را
وسط کوچه ی یهودی ها ...
در به در می زدند ، ما ها را
توی خواب و به وقت بیداری
بی خبر می زدند ، ما ها را
در خرابه به سیلی و شلاق
تا سحر می زدند ، ما ها را
ای فدای سرت ، هر چند...
مستمر می زدند ، ما ها را
روح الله قناعتیان
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#اسارت
چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست
اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست
عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد
زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست
سر خي معجر من و پيشانيت حسين
اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست
اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز
اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست
قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام
آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست
قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها
در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست
اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها
از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست
حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست
نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست
در بين راه نيزه تو ايستاده بود
جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟
**
گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد
اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست
محمدعلي بياباني
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#حضرت_زینب
#اسارت
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
قاسم نعمتی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#حضرت_زینب
#اسارت
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
قاسم نعمتی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #اسارت
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
سیدپوریا هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#اسارت
ای هم سفر! که با سر پاکت سفر کنم
خون گریم و بر این سر خونین، نظر کنم
قرآن ناطقم! به سرم سایه کرده ای
تا در پناه سایه ی قرآن سفر کنم
خواهم سرت ز نیزه بگیرم، به بر نَهم
لیک از دراز دستی دشمن، حذر کنم
شب تیره است و راه مخوف، ای هلال من!
با نور روی تو، شب خود را سحر کنم
مبهوت، دخترت شده از دیدن سرت
گاهی نظر به دختر و گاهی به سر کنم
با من گر، ای حسین! نگویی سخن، مگو
چون صبر بیش تر ز غمِ بیش تر کنم
با دختر صغیره ی خود کن تکُلّمی
کز بهر آن سه ساله، گمان خطر کنم
رنگین شده است، موی تو از خون عارضت
من هم خضاب، موی خود از خون سر کنم
شعری به اشک و آه، "موید" سرود و من
امضا بر این مقاله ز خون جگر کنم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❃﷽ ❃ #اسارت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
این سرِ بر نیزه ، جانِ زینب است ، آهسته تر
آخر او ،روح و روانِ زینب است ، آهسته تر
قـد کشیـــده دلبــر زینب به روی نیزه ها
این همان سروِ چــمان زینب است ، آهسته تر
ســـاربان ! آهسته تر ، تا سـر نیفتد بر زمین
جای او در آســـمانِ زیـنب است ، آهسته تر
سمتِ من،سر را نچرخان،چون که از بالایِ نی
شـــاهدِ قـدّ کـمانِ زینـب است ، آهــسته تر
بس که این سرنیزه بر رگها اصابت کرده است
شرمســار از دیدگانِ زینــب است ،آهســته تر
ســایه دارد بر سَــــرِ این قافلـه ،رأس حسین
ســر پــناه کاروانِ زینـــب اسـت ،آهســته تر
رَدّ زنجــیر ، آبـله ، خـار مغیـــلان ، زخـمِ نِی
روی پای کــودکانِ زینـب اسـت ، آهـسـته تر
ناخــدایِ صــــبرم ، امّـا دیدن این کـودکان
خارج از صبـر و توانِ زینب است،آهسـته تر
کاش راهِ مـا جـــدا می گشــت از شــامِ بلا
آتشی دیگـر به جـانِ زینب اســت،آهـسته تر
آیه ی «أَمَّــن یُجیـب» و ذکـرِ «لا حَولَ وَ لا»
دائـماً وِردِ زبـانِ زینــب اســت ، آهـسـته تر
#شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
و #امام_سجاد_علیه_السلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز...
⚡️وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
راوی گوید:
ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
🔻امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
📝راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
﷽ #اسارت
#ازکوفه_تاشام
#حضرت_زینب_علیهاسلام
┄┅✿🏴⊰✿⊱🏴✿┅┄
زینبم ، دارم دلی خونبــار ، کَلِّمْنی حسین!
مانده ام در بین این اغیار ، کَلّمْنی حسین!
وای از این غم ، نیست جای دختران فاطمه
در میـان کوچــه و بازار ، کَلّمْنی حسین!
گاهی از بالا نگاهی سوی ما کن همســفر!
سر به روی شانه ام بگذار ، کَلّمْنی حسین!
چند روزِ دوری از تو مثل چندین سال بود
آه از این دلتنگی بســیار ، کَلّمْنی حسین!
حرف بسیار است اما نیست راه گفتــگو
مانده ام در حسرت گفتار ، کَلِّمْنی حسین!
داغ هجده سَرو ، سنگین است روی قلب من
کوه غــم را از دلم بردار ، کَلّمْنی حسین!
ای که عمری بوده ای سنگ صبور زینبت
ای همیشه محرم اسرار ، کَلّمْنی حسین!
قاریِ بر نیزه ، ای کهــف الاَمان عالمیـن
باز هم قرآن بخوان ای یار ، کَلّمْنی حسین!
گریه های دخترت بُرد از دلم صبر و قرار
پای نیزه می کند اصرار ، کَلّمْنی حسین!
هر کجــا که نام بابا بر زبان آورده است
دیده از زجر و سنان ، آزار ، کَلّمْنی حسین!
راستــی یادت می آید "کلّمینی فاطمه"؟
روضــه های حیــدر کرار؟ کَلّمْنی حسین!
داغ مادر تازه شد گویا به گوشم می رسد
ناله از بین در و دیوار ؛ کَلّمْنی حسین!
آتش در از مــدینــه شـــعله زد تا کــربلا
باز هم تاریخ شد تکــرار ، کَلّمْنی حسین!
مثل آن خنجر که روی حنجرت خون می گریست
شرمساری دیدم از مسمار ، کَلّمْنی حسین!
آه از آن قومی که حق را سر بریدند از قفا
با عِنــاد و کینــه و انکار ، کَلّمْنی حسین!
روی نیزه جلوهٔ نور حقیقت دیدنیست
ای سرت خورشید شام تار ، کَلّمْنی حسین!
"ما رأیتُ" در بیــابان بلا ، "الّا جمیــل"
ای تمـامـاً جلــوهٔ ایثار ، کَلّمْنی حسین!
کربلا را با خودم تا شام ویران می برم
با خطابه می کنم پیکار ، کَلّمْنی حسین!
پرچمت را آنقَــدَر بالا نگه می دارمش
تا بگیرم از یزید، اقرار ، کَلّمْنی حسین!
با بیانم آتشــی بر شــامیان می افکنم
تا بســوزانم دل اشرار ، کَلّمْنی حسین!
حطبهٔ سجاد و نطق زینبت خواهد نمود
کاخ را بر شــامیان آوار ، کَلّمْنی حسین!
حال با زینب بخوان قبل از خرابه ، روضه ای
در عزای دخترت این بار ، کَلّمْنی حسین!
یاری ام کن بار سنگین مصیبت ، پیش روست
غصه هایت را به من بسپار ، کَلّمْنی حسین!
اندکی سر خم کن و این بار سر را جای دست
روی قلب خسته ام بگذار ، کَلّمْنی حسین!
عمر خود را بعد تو در احتضارم هر زمان
تا بیــاید لحــظهٔ دیـدار ، کَلّمْنی حسین!
┄┅✿🏴⊰✿⊱🏴✿┅┄
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ا﷽ا ماه صفر دروازه ساعت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
تا زینب از آن کوچه و بازار گذر کرد
از پیش نگاهش در و دیوار گذر کرد
راضی به رها کردن گودال نمی شد
با آمدن شمر به اجبار گذر کرد
می رفت به همراه غیوران سفر اما
از شام به همراهی اشرار گذر کرد
در بین کف و هلهله ی لشکر شیطان
ناموس خداوند، عزادار گذر کرد
با چهره پنهان شده در زیر کف دست
زود از جلوی چشم علمدار گذر کرد
در حیرتم از زجر که از پیش رقیه
هر بار گذر کرد طلبکار گذر کرد
این قوم همان قوم پلیدی است که یک عمر
از کشتنشان حیدر کرار گذر کرد
خون شد جگر خاک که نسل پدر خاک
از خاک بیابان پر از خار گذر کرد
من بنده آن مرثیه خوانم که همیشه
از بزم می و لفظ خریدار گذر کرد
#علی_ذوالقدر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7