eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆﷽🔆 غصه های بدون اندازه مردمی پست و حیله ای تازه هلهله چنگ و دف، کف و شادی چه خبر بود پشت دروازه داخل شهر فتنه در بازار روز ما را سیاه می کردند یک منادی بلند هی می گفت بشتابید اسیر آوردند روی لبهای کودکان حرم اول آخر کلام زینب بود همه شهر کافر و بی دین بد زمانی امام زینب بود کوچهء تنگ و نیزه های بلند سینه ای که پر از غم و آه است سنگ و خاکستر و سر بابا بام این خانه ها چه کوتاه است پسر شیر بدر را کشتند از همین روست اینچنین شادند هر چه خرما علی به آنها داد جای آن سنگ و غم به ما دادند عترت حضرت رسول امین آل پیغمبر خدا هستیم به همین قاریِ سر نیزه معنی آیه ء ولا هستیم تهمت و افتراء و زخم زبان به دلم زخم بی شماره زدند بخدا کودکانشان حتی فحش و نفرین و ناسزا بلدند مردم شام بی وفای لعین به عذابی الیم محکومند از همان بدعت سقیفه به بعد آل حیدر همیشه مظلومند ✍ 🔸اهلبیت علیهم السلام اَجمعین🔸 ❤️ علی«ع»ولی‌اللّٰه ❤️ 🌺 🍃حَقًّا حَقّٰا 🍃 🌺 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اسرار نهان را سر بازار كشيدند آتش به دل عترت اطهار كشيدند دروازه ی ساعات كه در شأن حرم نيست ناموس خدا را سوی انظار كشيدند بازار يهود و همه مردم به تماشا از پيرهن پاره ی ما كار كشيدند با سوت و كف و هلهله و رقص و جسارت دردِ دل ما را همه جا جار كشيدند تا خواست ، تماشايی مان كرد ستمگر با بی ادبی در بر حضّار كشيدند ای كاش كه چون كوفه غم سيلی مان بود ما را به سوی مجلس كفار كشيدند اي كاش فقط سنگ به سرها زده بودند بر گريه ی ما قهقهه بسيار كشيدند هر بار كه بی عاری شان خنده بما زد زخمی به دل حيدر كرار كشيدند ای سهل بگو از صدقه سوخت دل ما خون از جگر احمد مختار كشيدند از مردمشان هيزتر اينجا خودشانند خون بود كه از چشم علمدار كشيدند با اين كه خدا ، حافظ ناموس خودش بود با حرف كنيزی به جگر خار كشيدند از مجلس بيگانه به ويرانه كه بردند فرياد سر عصمت دادار كشيدند ما را پس از آن بزم شراب اشك نمانده بس چوب به لبهای گهر بار كشيدند با رأس بريده سخن اين بود دمادم يك آيه بخوان ،كار به اغيار كشيدند اين شام بلا لكّه ی ننگی است به تاريخ اسرار نهان را سر بازار كشيدند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این سواران کیستند انگار سر می آورند از بیابان بلا گویا خبر می آورند این گلوی کوچک انگاری که راه شیری است این سواران، کهکشان با خود مگر می آورند تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان! این که بی پیراهن و بی بال و پر می آورند هم عمو می آورند و هم برادر، حیرتا! هم پدر می آورند و هم پسر می آورند آشنا می آید آری این گل بالای نی هر چقدر این نیزه را نزدیک تر می آورند تا بگردد دور این خورشیدهای نیمه شب ماه را نامحرمان از پشت سر می آورند بس که بر بالای نی شیرین غزل سر داده ای من که می پندارم اینان نی شکر می آورند زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو خیزران می آورند و تشت زر می آورند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیزه تکانت دادند هدف سنگ پرانی کنیزان شده ای خوب ای قاری من مزد بیانت دادند نیزه ی داغ اگر جان تو را سوزانده داغ مسمار درِ خانه نشانت دادند حرمله بیشتر از هر کس دیگر شاد است با نشان دادن او زخم زبانت دادند با دف و هلهله تا قافله بازاری شد چه عذابی به علمدار جوانت دادند 🔹️ 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها فرصتم طی شد و بیدار نشد که بشوم آخرش لایق دیدار نشد که بشوم باعث دلخوشی ات با ورع و ترک گناه پسر فاطمه، یک بار نشد که بشوم من که یک عمر فقط مشغله ام دنیا بود سر کوی تو گرفتار نشد که بشوم شهدا اوج گرفتند و زمینی ماندم وای از نفس، سبک بار نشد که بشوم اثر مرحمتت بود که با کوه گناه آبرو ریخته و خوار نشد که بشوم برکت نان حلالت همه جا با من ماند به کسی جز تو بدهکار نشد که بشوم حاجتم بود به پابوس ابالفضل رسم زائر صحن علمدار نشد که بشوم گفت زینب چه کنم، هرچه که کردم آخر راحت از کوچه و انظار نشد که بشوم هرچه کردم که نخندند به ما مردم شام مانعِ خنده ی اغیار نشد که بشوم 🔹️ 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آفریدند تو را تا که مسیحا باشی همه چون خادم دربار و تو آقا باشی آفریدند تو را از طبَق گریه‌ی نور تا که جان‌سوزترین واژه‌ی دنیا باشی آفریدند تو را تا که فقط ناز کنی همه مجنون تو باشند و تو لیلا باشی کم بیارند به پیش کرمت، اهل کرم دیگران قطره‌ی ناچیز و تو دریا باشی تو قتیل‌العبراتی، نه که بر گریه‌ی ما کشته‌ی چشم تر زینب کبری(س) باشی بر سر نیزه نشستی و تلألؤ کردی مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی خیزران خورده‌ترین قاری قرآن خدا تشت زر دیده‌ترین حضرت یحیی باشی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام گفتند کِی؟ ناله کردی، الشامُ الشامُ الشام افروخت در خاطراتت، تحقیر و دشنام، الشام شد ننگ، شد عقده نامش، شرمنده دیوار و بامش در ذهن هفت آسمان ماند، این نام ناکام، الشام دست دغل بست دستت، شاید ببیند شکستت تیغی که در راه، اَلتَف، سنگی که بر بام، الشام شهری که هر کوچه دردی، شهری که هر گوشه داغی شهری که اهلش شکستند، دل‌های ایتام، الشام در سینه‌ات درد ای مرد، دستان تو سرد ای مرد آتش شد اما نگاهت، آرام آرام، الشام ... ... الشام شهر شکسته، الشام با دست بسته با چوب‌ها پله پله، لرزید هر گام، الشام گفتی "انا ابن المِنا" وای، گفتی "انا ابن الصفا" وای هر جمله تیری سه پر بر، کفری بد اندام، الشام هرچند از خون وضویت، هرچند سر روبرویت رسوا شد اسلام کافر، یا کفر اسلام، الشام هرچند زخمی که خوردی، تا غسل و تابوت بردی هرگز ز یادت نبرده‌ست، تکرار ایام، الشام نام آور آسمانی، برجاست از تو نشانی بعد از تو بسیار دیده است، سرباز گمنام، الشام می‌آید آن صبح آن صبح، می‌آید آن مرد آن مرد گرد مزار شهامت، می‌بندد احرام، الشام الشام الشام ناله، الشام بغضی سه ساله گفتند نی، ناله کردی، الشام الشام الشام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام زَهر اشکی شد و کانونِ دعا را سوزاند بند بندِ منِ اُفتاده زِ پا را سوزاند آسمان تار شد و جرعه‌ی آبی این زهر پاره‌های جگر غرقِ بلا را سوزاند سینه‌ام بود حسینیه‌ی غمهایِ حسین یادِ آن خاطره‌ها بیتِ عزا را سوزاند من نه امروز که در کربُبلا جان دادم از همان روز که آتش همه‌جا را سوزاند با همان تیر که در حنجره‌ای تُرد و سفید تارهای عطش آلودِ صدا را سوزاند از همان لحظه که می‌سوختم و می‌دیدم تازیانه همه‌ی پیکرِ ما را سوزاند خیمه‌ای شعله‌ور اُفتاد زمین و ناگاه چادرِ دختری از جنسِ حیا را سوزاند وای از آن بَزم که در پیشِ اسیران حرم خیزران هم لب و هم طشتِ طلا را سوزاند دیدم آتش زِ سرِ بام به سرها می‌ریخت گیسوانِ به سرِ نیزه رها را سوزاند هر‌چند دل از گریه‌ی شب‌های دعا سوخت شیرازه ام اما همه در کرببلا سوخت ... هر صفحه‌ای از زندگی ام شرحِ فراقیست هر لحظه ام عمریست که در فصلِ عزا سوخت جا مانده به رویِ بدنم ردِ اسیری روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت یادِ لب خشکیده‌ی شش ماهه مرا کُشت آن لحظه که از لب زدنش سینه‌ی ما سوخت تا خیمه‌مان هلهله‌ی حرمله آمد وقتی که گلو سرخ شد و تارِ صدا سوخت آتش زدن اهل حرم شعله‌ورم کرد دیدم چقدر خیمه زِ داغ شهدا سوخت دیدم به سَرم خیمه‌ی آتش زده اُفتاد دیدم که یتیمی به میانِ اُسرا سوخت سرها به سرِ نیزه و در حلقه‌ی آتش هر زلف ز هر نیزه اگر بود رها سوخت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام از ميان سينه اي سوزان و قلبي آتشين آه سرد آيد برون با ناله مي گويد چنين بار الها كس نبيند آنچه را من ديده ام از جفاي شاميان با آل ختم المرسلين دست و پايم بسته بود و عمه ام را مي زدند تير باران بلا دخت اميرالمؤمنين تا سر ببريده قرآن خواند بر لبهاي او چوب مي زد دشمن و مي گفت زينب آفرين آه و اوج ماتم ما گوشه ي ويرانه بود شد سر بابم شبي را با سه ساله همنشين گفت يا پيشم بمان يا كه مرا با خود ببر روي دست عمه ام دق كرد با دردي حزين 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها زود می پیچد به هر سو بوی موی سوخته بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سوخته ردی از سیلی نمی ماند به روی آفتاب محو میگردد کبودی‌های روی سوخته آبله سر وا کند میسوزد از هر قطره آب کار آتش میکند آب وضوی سوخته سعی بیجا میکند وضع گره را کورتر دست شانه میکند از ریشه موی سوخته جامه ی آتش گرفته سخت می چسبد به تن دردسر ساز است دفن و شستشوی سوخته سوخت لب‌هایت شبیه موی و رویت نیمه شب تا گرفتی بوسه ای از آن گلوی سوخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها میل پریدن هست اما بال و پر نه هرآنچه می خواهی بگو اما بِپر نه حالا که بعد از چند روزی پیش مایی دیگر به جان عمه ام حرف سفر نه یا نه اگر میل سفر داری دوباره باشد برو اما بدون هم سفر نه با این کبودی های زیر چشم هایم خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه از گیسوان خاکیم تا که ببافی یک چیز هایی مانده اما، آنقدر نه دیشب که گیسویم به دست باد افتاد گفتم بکش باشد ولی از پشت سر نه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7