eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
984 ویدیو
48 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان! می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا باز کن دست تسلّی را علی مرتضی "کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله على را نور عینم من، گل باغ حسینم من ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد دوباره حس سرودن گرفته ام آقا و با اجازه ی دستت بگو... دلم آمد هنوز مرقد تو سامرای عشاق است بدون عشق مگر می شود حرم آمد؟ میان مسجد اعظم، گدای سامری ام و جامعه، شب جمعه، چه با کرم آمد حریم حرمت تو قابل شکستن نیست و شأن نام تو در این زبان الکن نیست همیشه چهره ی تو رنگی از تبسم داشت بگو که سنگ ابوهاشمت تکلم داشت چهار روز عزیزی که روزه مستحب است جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت هر آن که چهره ی نورانی تو را می دید درون چشمه ی قلبش غدیری از خم داشت چقدر خواست تو را سرزنش کند امّا همیشه این متوکل سرِ توهّم داشت اسیر سلسله ی توست بغض زندان ها به خاک پای تو مستند کلّ حیوان ها شهادت تو "دوشنبه" است...ای دهم دلبر دوشنبه قصه ی آتش، وفات پیغمبر ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دریاست ولایت و تو کمتر ز کفی شیطان صفتی و بی حیا و شرفی حیف نجف معظم مولا نیست؟!! شاهین حرامزاده ای، نه نجفی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام! حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی در چارده جمال ازل چارمین علی ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات بـاغ بهشت، عـکسِ درِ آستـانه‌ات بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو روشنگر تمـام وجـود است روی تو روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو کعبه سلام داده به صحن و سرای تو موسی به رود نیل زده با عصای تو وحی خداست در نفس جان‌فزای تو کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی جان جهان فدای تو یا هادی النقی تعریف ما و وصف شما هست نابجا توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟! از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد یک روز، قبرهای شما را خراب کرد روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت در مجلس شـراب به دل بود آذرت دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود هر چنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه این غم تو را بس است که بی ‌رعب و واهمه آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو سوزی بده که اشک بریزم برای تو بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو ... و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود و چکه چکه می کند به راه آشنای تو اگر چه تا به حال من ندیده ام رخ تو را ولی چه ساده می رسد به گوش من صدای تو فضای خانه ی دلم پر از گلاب می شود همین که گریه می کنم دوباره پا به پای تو چه شاعرانه می شود اگر شبی دو چشم من نگاه خود بیفکند به چشم دلربای تو سوال بی جواب من پر از نیاز و خواهش است شود که بوسه ای زنم به خاک سامرای تو؟! عجیب غصه ای شده نبودنت میان ما عجیب قصه ای شده دوباره ماجرای تو ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گرفته گنبد ویرانه چشم زائر را و غرق غربت غم کرده هر مجاور را نشست از حرمت خاک سرد بر سر شهر گرفت خاک عزا چهره‌ی معابر را چه قدر کفتر بی خانمان برایت ماند... قفس شده‌ست زمین، دسته‌ی مهاجر را دوباره مرثیه شد غصه‌های سنگینت شکست حرف غمت قامت منابر را زبان شعر به لکنت رسید در این بیت غمت گرفت گلوگاه شعر شاعر را اگر چه حال من و شعر رو به ویرانی‌ست ولی تحمل کن این دو بیت آخر را شکستِ قافیه‌هایم فدای گنبد تو شکسته است غبارِ نبودنش دل را! و شاعری که تهی دست از مضامین است نوشته از تو که باشد گدای سامرّا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شعر می خواست عُقده بگشاید، به دِلَم لُکنتِ زبان دادند کوچه های غریبِ سامرا، خانه ی دوست را نشان دادند روی دست نسیم می رفتی، دشت عطر تو را به خود پیچید و زنانِ قبیله دنبالت، دامنِ باد را تکان دادند یعنی از چشم تو جدا ماندند، یعنی از بالهات جا ماندند خواست تا باز هم ببیند چشم، مگر این اشک ها امان دادند؟ من شنیدم که ابرها آن شب، در فراقت سیاه پوشیدند لحظه ها با اشاره ی تقویم، عکس خورشید را نشان دادند بد به حالِ سیاه ها که شبی، راه را بر دل تو سر کردند خوش به حال ستاره ها که سحر، پیش تو عاشقانه جان دادند اوج، بالِ تو را تکان می داد، راه پرواز را نشان می داد تلخ شد کام لحظه ها وقتی، خبرت را به شیعیان دادند چشم های فرشته ها تر شد، تسلیت گوی قلبِ عسگر شد ماه در قلب برکه ها خشکید، تا تو را دستِ آسمان دادند عقده هایی که بعد وا نشدند، دردها از زمین جدا نشدند تا شبی که فرشته ها به زمین، وعده ی صاحب الزمان دادند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند وقت آن است كه عشاق به منزل برسند هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو ناگزیرند از آغاز به مشكل برسند رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند كی به درك قلم و قاف و مزمل برسند واجب دین خدا بودی و تركت كردند در شتابند به انجام نوافل برسند در جهان حاكم جبار فراوان دیدیم كه بعید است به پای متوكل برسند سامرای تو مدینه ست مبادا یك روز صحن های تو به ویرانی كامل برسند با هم از غربت و داغ تو سخن می گویند شاعرانی كه به درك متقابل برسند واژه ها كاش كه از سوی تو الهام شوند تا به این شاعر آشفته ی بیدل برسند ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک عمـــر برای دین منادی بودی آیینــــه ی صبری متمادی بودی این قوم همیشه با تو بد تا کردند با اینکه برای همه "هادی" بودی * یک عمر دلت به حال مردم می سوخت روشنگری تو درس دین می آموخت تو مرد شکنجــه دیده ای بودی که با صبـر دهـان دشمنانش را دوخت * با کفــر اگر حکومـتی پا برجاست با ظلم و ستم هر آینه رو به فناست هرجا که ستم شود اَبَر مردی هست هر جا متوکلیست "هادی" آنجاست * افشاگری ات ضامن دینداری شد در چشم تمام دشمنان خاری شد این نهضت حق به یمن روشنگری ات بیــدارتــرین نهضـت بیـــداری شد * " ماییم و نوای بی نوایی " آقا در پیش خدا شفیع مایی آقا این ورد زبان الکن شاعر هاست: خورشید غریب سامرایی آقا * در بستر دین چه بی قراری کردی از مذهب شیعه پاسداری کردی در اوج شکنجه ها و بیداد ستم تو سی و سه سال بردباری کردی * از حلم و حیا و دین سرودی یک عمر جز عشق کسی را نستودی یک عمر از این همه بگذریم در زندگی ات مثل پدرت"جواد" بودی یک عمر * در چشم همه مرد نجیبی بودی هم مرهم درد و هم طبیبی بودی تا روز قیامت دل ما یاد شماست آقا تو عجب مرد عجیبی بودی * ماهی و به قصد قربتت می آیم اصلا به هوای تربتت می آیم آقا چه ضریح با صفایی داری رخصت بدهی به خدمتت می آیم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک عمـــر برای دین منادی بودی آیینــــه ی صبری متمادی بودی این قوم همیشه با تو بد تا کردند با اینکه برای همه "هادی" بودی * یک عمر دلت به حال مردم می سوخت روشنگری تو درس دین می آموخت تو مرد شکنجــه دیده ای بودی که با صبـر دهـان دشمنانش را دوخت * با کفــر اگر حکومـتی پا برجاست با ظلم و ستم هر آینه رو به فناست هرجا که ستم شود اَبَر مردی هست هر جا متوکلیست "هادی" آنجاست * افشاگری ات ضامن دینداری شد در چشم تمام دشمنان خاری شد این نهضت حق به یمن روشنگری ات بیــدارتــرین نهضـت بیـــداری شد * " ماییم و نوای بی نوایی " آقا در پیش خدا شفیع مایی آقا این ورد زبان الکن شاعر هاست: خورشید غریب سامرایی آقا * در بستر دین چه بی قراری کردی از مذهب شیعه پاسداری کردی در اوج شکنجه ها و بیداد ستم تو سی و سه سال بردباری کردی * از حلم و حیا و دین سرودی یک عمر جز عشق کسی را نستودی یک عمر از این همه بگذریم در زندگی ات مثل پدرت"جواد" بودی یک عمر * در چشم همه مرد نجیبی بودی هم مرهم درد و هم طبیبی بودی تا روز قیامت دل ما یاد شماست آقا تو عجب مرد عجیبی بودی * ماهی و به قصد قربتت می آیم اصلا به هوای تربتت می آیم آقا چه ضریح با صفایی داری رخصت بدهی به خدمتت می آیم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید در احتضارم و بدنم درد می كند این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید من وارث بلای خرابه نشینی ام سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید نام علی و فاطمه جاوید مانده است دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید افطار كردم و جگرم پاره پاره شد جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید در احتضارم و بدنم درد می كند این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید من وارث بلای خرابه نشینی ام سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید نام علی و فاطمه جاوید مانده است دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید افطار كردم و جگرم پاره پاره شد جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا امام هادی (ع) می سُرایم غزل و چشم ولی گریان است در عزای دهمین نور دلم طوفان است ز غریبی تو آخر چه بگویم هیهات شعر در دفتر من مرثیهٔ باران است واژه ها در سَر من رقص کنان می گردند به عزایت قلم آغازگر جولان است از کجا باز کنم روضهٔ خود را امشب روضه خوان نیز در این جام بلا حیران است بشکند دست کسی که بسته دستان تو را خود سوار و تو پیاده،مقصدش زندان است این چه سِرّیست که در سلسلهٔ کوی شما سخن از بزم شراب و جگر سوزان است زهر بر جان تو بنشسته چنین افتادی جسم تو گشته نحیف و بدنت بی جان است شده هنگام عروج و حَسَنت بیتاب است همچو ارباب به خاک و لب تو عطشان است شعر من باز گریزی زده تا کربُبلا ارباً اربا شده ای که روی خاک عریان است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گدای سامره گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن و به قناعتِ ما از کرم ، عطایی کن من آن کبوتریم که به شوقتان پر زد به پاس اینکه شمایی شهید ، پرپر زد تو زاده ای ز تبار رئوف ها هستی ز بهرِ خلقِ زمانِ خودت رضا هستی و کسانی که به ظاهر محبّ تو بودند هزار حیف بهای تو را نفهمیدند برای لطمه زدن ، عزمشان فراوان شد و ناگهان رخ راستینشان نمایان شد به زهر ، کینه ی خود را به دل نشان دادند و نظیر حَسَن به خانه ی حزن جان دادند خوشا به حال شما دفنتان ابهّت داشت نه مثل مادرتان که به شب کفایت داشت گزیده دم بزنم نوکرم ، وفایی کن گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته ست خدا می داند آه این قصه جانسوز ندارد پایان باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت: قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید از بس که دل می بُرد از اطرافیانش یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد وقتی که مهمان را به کویش دربه در دید در چشم ابراهیمی اش اما غمی نیست باید که این ویرانه را از آن نظر دید در کوچه ها، پای برهنه، سَیّدِ شهر اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟ قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید در شهر غربت خیزتان بهتر که تنهاست! از هم جواری با شما خیری مگر دید؟ مردی گریبان چاک افتاده به خاکش می شد پدر را مو به مو در این پسر دید! بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!» انگار آنجا مادری را پشت در دید ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در دل نگذار این همه داغ علنی را پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟ تا کی به لبانت زده ای قفل نگفتن؟ صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را ای ماه دهم! پیش تو آورده ام امشب در هاله ای از بُهت، دلی سوختنی را آن ها که جگرسوخته سامره هستند باید بشناسند گدایان غنی را آن قدر دل سوخته پشت حصارت خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را آن قدر که آتش شد و رِی سوخت برایت آن قدر که خون کرد عقیق یمنی را دشمن به خیال غلط خویش کشیده ست دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را اما چه گمان برده که داده ست خدایت مانند علی بازوی لشکرشکنی را ای عطر دل آرای نماز شبت از دور تا سامره آورده اویس قرنی را واکن لب نورانی خود را و بیاموز با جامعه در جامعه شیرین سخنی را بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم نگذار به دل این همه داغ علنی را ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل به هوای دوست دلم گرفته که مرغ هوایتان باشم هوایی نفس ربنایتان باشم اگر چه عید رسیده ولی ادب این است دوباره همدم شال عزایتان باشم تمام جامعه را خواندم و نفهمیدم بیا و حق بده محو دعایتان باشم خدا کند که تو دست مرا بگیری باز خدا کند که فقط من گدایتان باشم چه می شود که به رسم مدافعان حرم فدای غربت صحن و سرایتان باشم دعا کنید لیاقت خدا به ما بدهد شب شهادتتان سامرایتان باشم کبوتر دل من جلد بامتان باشد همیشه پیرو نور کلامتان باشد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سوز زهر اگر ز زهر جفا سوخت نازنین بدنت ولیک نیزه نخورده به استخوان تنت ندید پیکر تو زخم و، سر بریده نشد ز سم اسب نگشته است پاره پیرهنت ز سوز زهر و عطش بال و پر زدی اما ندید خواهر تو لحظه ای نفس زدنت هزار شکر برایت کفن مهیا بود حصیر مردم صحرا نشین نشد کفنت عدو به مجلس می خواره ها تو را آورد ولی به خنده نزد چوب بر لب و دهنت ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آسمان در قفس سامرا، امشب مدینه می شود مهمان تو آسمان ها اشک می بارند بر دامان تو شمع روشن می کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک، می شوید تن سوزان تو ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس یوسفت را می برند از گوشه زندان تو گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن، آتش گرفته سینه قرآن تو چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود در غبار چشم ها، آیینه پنهان تو دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اهل بیت نور نور تو، روح مرا منزل به منزل می برد کشتی افتاده در گِل را به ساحل می برد مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر بوی بارانت مرا منزل به منزل می برد عاقل و دیوانه محکوم اند، آری چشم تو هم ز مجنون می برد دل، هم زِ عاقل می برد «اهل بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها! «جامعه» ما را به شرح این فضائل می برد ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم شهر ری با اذن تو از کربلا دل می برد مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می برد کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه اشک هایت عشق را تا آن مراحل می برد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلتنگم دلتنگم و غصه های دیگر دارم در سینه خود غمی مکرّر دارم هر بار که آمدم ز جا برخیزم دیدم که نمی شود قدم بردارم من منتظرم که میهمانم برسد در حجره ام و هوای مادر دارم از زخم زبان این جماعت بر دل زخمی ست که تا لحظه محشر دارم لب تشنه ام و به یاد لب های کسی می میرم و باز دیده ای تر دارم گودال من این حجره و زخم خنجر بغضی ست که در میان حنجر دارم رگ های بریده اش به خاک افتاد و می گفت میان خیمه خواهر دارم رفتند و دوباره قتل و غارت کردند انان که به خواهرش جسارت کردند ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سوزد جگرم ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همه عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون تر غم های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7