eitaa logo
شعر و داستان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
79 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با عنوان «شرح حال» منتشر شد  📝 «شرح حال» گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم ▫️سیدعلی خامنه‌ای 🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند. @shearvdastan
من بریدم دل ز تو... اما خدایی جانِ من! سر به بالین می نهی، دردی نداری در دلت؟ @shearvdastan
رو به روى آفتابِ روى تو ذرّه ام، گردم، غبارم هيـچ ... هيـچ ....!! @shearvdastan
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید @shearvdastan
دل چو خون گردید بی‌حاصل بود تدبیرها کاش پیش از خون‌ شدن دل از تو برمی‌داشتم @shearvdastan
شاعران را شب کند شاعر وگرنه روزها کاسب و علامه و معمار و بنا میشوند @shearvdastan
شب غم تو نیز بگذرد ولی در این میان دلی ز دست میرود... @shearvdastan
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر قربان آن گلی که مرا خوار کرده است @shearvdastan
ما همچنان به سایه ای از عشق دلخوشیم.... @shearvdastan
فرصتی نیست تو را دیده ی بارانی من دل به دریا بزن ای ابری توفانی من خاطر جمع تو اند این همه آیینه و آه تا نبارد شب و غربت به پریشانی من آسمان فرصت پرواز بلندی ست هنوز پشت چشمان فرو بسته ی زندانی من تا در آیینه بخوانم پس از این جاده کجاست خط یک عمر شکسته است به پیشانی من گله از هیچکسی نیست در این آبادی جز خودم کیست مگر باعث ویرانی من خوب من! چشم بچرخان و بهاری بتکان مثل خورشید، بر این خواب زمستانی من @shearvdastan
. ای که گفتی عـشــق را از یاد بردن سخت نیست؛ عشـق را شاید، ولی هرگز مــرا نشناختی.... @Shearvdastan
بار عشقت بر دلم باری خوش است کار من عشق است و این کاری خوش است به یاد کاپشن صورتی لوازم تحریر @shearvdastan
بـــر لــب دمــــادم مــی بــــرم نـــام تــو را امـشب بـــایـــد بـمــانــد بــیــن مـــا ایــن مـــاجــرا امــشب از شـــوق تــو بـــر هـم نــهـــادم پـلــک هـایـم را امــا بــــه خـواب مــن نــمــی آیــی چـرا امـــشب از ایـــن کـــویـــر ســرد بــاران خــورده مـی دانم مـی افــتــم از ابــــر نـــــگاه تــــــو جــــدا امــــشـب پـیداسـت حـال مــن دگرگون است از دیشب از بــس کـشیـدم رنــج عــالـم بـی تـو تا امشب از ایـن هـیـاهــوی شـــلوغ کـــوچــه هــا بـــگــذر تــــا خــلـــوت آئـیــنـه هــا بـــا مـــن بــیـا امــشب داری کمان هردم به سویم میکشی ای کاش مــی کـرد یــک بــار دگـر چشـمت خطا امـشب دلخـوش بـه سـو سویی ز رویت بودم امـا کو گـم گـشته شـایـد مـاه مـن درسـایـه ها امشب هـرشـب ز چـشم مست تو گفتم ،نمی دانـم مـن بـی غزل سـر مـی کنـم اینجا چـرا امـشب هــرشــب صــدای نــالــه مـی آمـــد ز مــن ،امـ.ا افــتـاده نــی از دســتِ سـردم بـی صدا امشب گـرچـه بلنـد اسـت همچو گـیسوی تو امــا مـن مـی خـوانـمـش ایــن قـصـه را تـا انتـها امـشب از عشـق دیگـر همـچـو مــن حـرفی نخواهد زد هــرکــس بـــه درد بــی دوا شــد مبــتلا امـــشب دراین سـکوت سرد و این بن بست بی فـرجـام مــن مــی بـــرم دل را نـمـی دانـم کـجـا امـشـب بــایـدچو هر شب سـر زنـد ماه من از چشمت چــون آ یـنـــه داری اگــر لـطـفی بــه مــا امـشـب مــا لیـلـی و مـجـنــون و تنـهــا کـوره راه عشــق راهـــی نـــمـی مــانـــد بــرای مــا دو تــا امــشــب از فسا @shearvdastan
می‌کشم هر شب خیالت را در آغوش دلم این‌چنین من کودک دل را تسلی می‌دهم... @shearvdastan
کافیست یک نظر چہ نیازے بہ گفتُ گوست از چشم تــو علیک وَ از دل سلام مـــــا @shearvdastan
خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد فریادهای‌ جنگل در حال سوختن... @shearvdastan
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی! نمی‌بینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم فقط یکریز می‌گردد جهان دورِ سرم یعنی تو را از من جدا کردند و پشت میله‌ها ماندم تمام هستی‌ام نابود شد، بال و پرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟ اگر ده سال بر می‌گشتم از امروز می‌دیدی که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه می‌ماند به جا؛ خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم اگر منظورت این‌ها بود، خوبم... بهترم یعنی! @shearvdastan
نشان دادند روی عرش حق ، نورالهدی اینجا که بیش از کعبه می گردند دنبال خدا اینجا به دور این حرم هر چیز دارد غسل پاکی را کند تطهیر ، ناپاکیِ دل ها را هوا اینجا امامِ جامعه اینجاست بردارید مضمون را نجف مشهد مدینه کاظمین و کربلا اینجا حسن دارد حرم اینجا ، ولی مظلوم مظلوم ست که بیش از ناله دارد ، گریه های بی صدا اینجا چه زهری بود که تاثیرش از شمشیر بدتر بود که از داغیِ جسمش ، گرم مانده خاک ها اینجا اگر چه در حرم فرزند و بابایند پیش هم نباشد اربا اربایی جوان ، پایین پا اینجا حامد آقایی @shearvdastan
سکوت خسته‌ات یک حنجره فریاد می‌خواهد صدایت زخم خورد از خنجر بی‌هم‌صدایی‌ها @shearvdastan
از صبح پرده‌سوز خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم @shearvdastan
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش @shearvdastan
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی @shearvdastan
ز ناله‌ام دلِ کوه آن‌چنان به درد آمد که من خموش شدم، او هنوز می‌نالید @shearvdastan
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این‌که: او سرسپرده می‌خواست من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره‌ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می‌شد کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم @shearvdastan
تاج زیباۍ ولایت به شما مے‌نازد علے آن شاه هدایت به شما مےنازد مهدۍ فاطمه اۍ منتقم خون حسین تو امامے و امامت به شما مے‌نازد.. عید ولایت و امامت مبارک