eitaa logo
شعر و داستان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این‌که: او سرسپرده می‌خواست من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره‌ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می‌شد کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم @shearvdastan
تاج زیباۍ ولایت به شما مے‌نازد علے آن شاه هدایت به شما مےنازد مهدۍ فاطمه اۍ منتقم خون حسین تو امامے و امامت به شما مے‌نازد.. عید ولایت و امامت مبارک
چــرا گــذر نـمــی کـنـی شـبــی از ایـن کــنـاره هـا بـیـــا خودی نشان بـده ، بــه حـرمت ستاره هـا منـم کـه شـعله می کشم همیشه از فـراق تـو بـیــا فــرو نـشــان دمــی ، تــو از دلـم شـراره هـا بــه شــوق دیــدن رخـت شــمـرده ام یـکـی یـکـی در این سـکوت سـرد ره، عـبـور ایـن سـواره ها من از تو دل نـمیکـنـم ، در ایــن مسیر پرخطر بـه جان من خورد اگر،هماره سنگ خاره ها اشــاره مـی کـــنــد بـــه مــن نــگـاه آسـمــانـی ات مرا ببـخش اگـر که مـن نـدیـدم ایـن اشاره ها گــزاره هـای بـــودنـت یـکــی دو تــا نــبــود و مــن چــرا نــظر نـــمـی کــنـم به ایــن هــمــه گــزاره هـا ببیـن که قـد کشـیــده ام بـــه قـامـت قــیـام تـو اگـرچــه قــد مـن نـبـود بــه قـدرِ ایـن قـــواره هـا به دادرس رسیده ام من هرغزل که خوانده ام بــه داد مـن رسیــده انـد ،هـمیـشه استخـاره هـا ازفسا @shearvdastan
هزار درد فرستادیم به جان، لیکن چو آمدی، همه آن دردها دوا کردی @shearvdastan
بسته را چون می‌بری قاصد! زبانی هم بگو: بسته را آهسته بگشا، دل در آن پیچیده‌ام...
شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من – این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی ناتو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟! می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟ دیگر سوال دیگری از او نداشتم @shearvdastan
نخواهیم آن تبسّم را که هرکس آرزو دارد هلاکِ چین ابرویی اگر مخصوصِ ما باشد... @shearvdastan
جز رایحه‌ی یاد غمت، یارترین کیست..؟ از عشق تو جز من، که خودآزارترین نیست.. ای علتِ آبادی و ویرانی جانم،، جز حسرت تو، بر دلم آوارترین چیست..؟ @shearvdastan
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد @shearvdastan
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام از جام عافیت می نابی نخورده‌ام وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریده‌ام گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام @shearvdastan
باریده مگر نم‌نم نام تو به شعرم؟ باران ترنم شده‌ام در خودم امشب @shearvdastan
خورشید اگر گم شود از عرصه‌ی عالم من دست تو گیرم به لب بام برآرم... @shearvdastan
بی‌ساقی و شراب، غم از دل نمی‌رود این درد را طبیب یکی و دوا یکی است @shearvdastan
با که خواهی باز کرد این در که بر من بسته‌ای؟ بر که خواهی بست دل را، چون ز من برداشتی‌؟ @shearvdastan
دور از من آنجا آسمان آبی است؟ اینجا که شهریور غم انگیز است با هر کس از درد تو می پرسم میگوید از تاثیر پاییز است! @shearvdastan
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست میگرید پر از حرفم کسی اما زبانم را نمی فهمد @shearvdastan
كج مي كنم از راه تو هر بار راهم را تا ديدنت يادم نيارد اشتباهم را هرچند طوفان ديده ام ، وقت نسيم صبح محكم نگه مى دارم از ترست كلاهم را تو انعكاس ماه بودى بر دل بركه گم كردم از هول تماشاى تو ماهم را با رفتنت هم خواب را از چشم من بردى هم از لبم لبخند هاى گاه گاهم را مردم گمان بر زلف تو بردند هر جا من توصيف كردم قامت بخت سياهم را از غصه مى گردد مكدّر خاطرش وقتى با آينه گـــــويم اگر يك لـــــحظه آهم را طبع لطيفم را مپندار از سر ضعف است پشـــت غزل هايم نــمى بينى سلاحــــم را خونخواه من كارش به چشمان تو مى افتد دنبال اگر گيرد شبى رد نگاهم را @shearvdastan
از رستم پیروز همین بس که بپرسند: از کشتن سُهـــــراب به تهمیـــــنه چه گفتی؟!
 تــا ابد دور تو می گردم، بسوزان عشق کن  ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ @shearvdastan
مشغول که هستی که چنین زود گذشتی؟! از من که «بقول خودِ تو» خوب ترینم...! @shearvdastan
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟ سربه تایید تکان دادی و گفتی آری! ( عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود او که از جان خودت دوست ترش می‌داری) ای که نزدیک‌تری از من دلتنگ به من بین ما نیست به جز فاصله‌ای اجباری من عروس توام ای از من و آغوشم دور خطبه را گریه من می‌کند امشب جاری زندگی چیست به جز خاطره‌ای افسرده زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری گله‌ای نیست به تنهایی خود دل بستم به غزل گریه‌ی هر روز... به شب بیداری روی دیوار دلم سایه‌ای از قامت توست مثل تنهایی من قد بلندی داری...! @shearvdastan
ای عشق گمشده من امشب کجای جهانی @shearvdastan
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی صبح به یک نفس جهان روشن ازآن همی کند کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی @shearvdastan
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست؟ که روزگار چو تیر شهاب می‌گذرد ۲۷ شهریور، درگذشت @shearvdastan
رفیقِ حادثه هایی به رنگ تقدیری اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری در این رسانه ی دنیا، میان برفک ها نه مانده از تو صدایی، نه مانده تصویری رسیده سنّ حضورت به سنّ نوح، اما ... شمار مردم کشتی نکرده تغییری هزار هفته ی بی تو گذشته از عمرم هزار سال ِ پیاپی دچار تاخیری شبیه کودکِ زاری شدم که در بازار ... تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری؟؟ @shearvdastan