eitaa logo
شعر و داستان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 ارسال اشعار و انتقادات و پیشنهادها
مشاهده در ایتا
دانلود
هرقَـــدَر آوار گــریــه در نگـاهش بیشتـر قصـه هایش هرقَــدَر هم اشک و آهش بیشتر بمب های فسفــری، موشک، هواپیمــا و مین هرقَـــدَر آتش ببـــارد آسمانش بیشتـــر کودکـی هایش اگــر برباد رفتــه خانــه ام یا نمــایان می شــود سنگ بنـایش بیشتـر آسمانش گرچـه دلگیرست و دودآلـود و سرد غرق خون تا می شود خورشید و ماهش بیشتر آخـرین سـاعات ظلمت هرقَـــدَر تاریک تر صبح صـادق نیـز می گردد روشنایش بیشتر روشنی آن ســوی دریا نامتــان را می بـرد هرقَـدَر ابلیس نگـذارد، نوچـه هایش بیشتر ماده دیـــو آبستن دجـــال هاییست کــه از بنــی ابلیس دارد نطفـــه هایش بیشتـر شهــر ما اما پر از شیــران شــرزه، منتظر تا کُشـد ابناء شــر، از صــد هزارش بیشتر بغض مادر هم کَنَـد بنیـاد صهیــون را ولی اشک هایش می کنـد تاثیــر آهش بیشتـر کل عـرض کربلا یعنـی که کار افتـاده است دست ســـرهای جــدا و کاروانش بیشتـر آب بستن روی انسان، کار حیوان است و بس شـد مجسم کـربلا و صحنـه هایش بیشتـر خون اگر جاری شده در این خیابان ها بدان می شـود نزدیک "تر" صاحب زمانش بیشتر دست دجال زمان را خوب رو کرده ست این موج طوفـان تو و آن ماجــرایش بیشتــر دیدنت یک سطـر از بنـد ظهور منجی است می شـود واضــح تمـام آیـه هایش بیشتر @shearvdastan
هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی ۲۰ مهر روز بزرگداشت گرامی باد @shearvdastan
غبار غم برود حال خوش شود حافظ تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار @shearvdastan
تو محله‌قدیمی مون یه پسر عقب مانده ذهنی بود؛ که از دار دنیا جز یک برادر که زندان بود هیچکس رو نداشت. زندگی سخت و حداقلی‌ای داشت و اموراتش از شاگردی سوپر مارکت می‌گذشت، خرید مردم رو براشون می‌برد و در مقابل انعام اندکی میگرفت، برای تشکر هم همیشه شونه‌ی انعام دهنده رو می‌بوسید. یه بار یکی از بچه ها بهش گفت: زندان یعنی چی؟ پسره جواب داد: زندان یه درِ بزرگه. ببین چقدر نگاه یه آدم باید متفاوت و مثبت باشه که از زندانی که همش دیوار و نماد اسارت هست فقط درش که نماد آزادی و رهایی هست رو ببینه. بهش میگفتند عقب مونده ولی خیلی از ماها جلوتر بود. بعد اون فهمیدم خوشبختی، بدبختی، زشتی، زیبایی و...همه‌ی چیزای دیگه نسبی هست و به این بستگی داره که چطور نگاه کنی. اگه نوع نگاهت رو تربیت کنی توی اوج مشکلات، خوشبختی ؛ و اگه تربیت نکنی وسط کل نعمتهای عالم هم حس بدبختی داری. حقیقتا چطور نگاه کردن هنر بزرگیه... @shearvdastan
بپوش پنجره را، ای برهنه! می‌ترسم که چشم شور ستاره، تو را نظر بزند! @shearvdastan
جلوه‌گاهِ طایرِ اقبال باشد هر کجا سایه‌ اندازد همایِ چترِ گردون‌سایِ تو ولادت امام حسن عسکری (ع) مبارک باد @shearvdastan
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار زانو بزن در محضرش با انبیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن(ع) زهرایِ مرضیّه(س) سائل بیا! شد موسم ِ نان و نوا امشب گفتیم یابنَ الهادی الأمّه(ع) نگاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درمانده ها امشب ای خوشۂ انگورها بیتابِ دستانت ای حُسن ِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکری(ع) دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی(عج) با دعا امشب صاحب-زمان(عج) در جشن میلاد تو با لبخند؛ یک مجلس جانانه ای کرده به پا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمه گاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفیدش روی شانه می برَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شاعر برایش یازده بیتِ کم آورده تا شادباشی داده باشد بی ریا امشب عیدیِ ما دیدارِ رویش باشد و ایکاش... امضا بفرماید ظهورش را خدا امشب! مرضیه عاطفی @shearvdastan
من دعاگوی تو‌ام هر شب و شب می‌داند دل ما قبل تو آنقدر مناجات نداشت... @shearvdastan
دل دادنم غریبه ترت کرد ظاهراً... در عشق هم معامله با آشنا خطاست! @shearvdastan
صبحدم چون رخ نمودی شد نماز من قضا سجده کی باشد روا چون آفتاب آید برون! @shearvdastan
پرده رها کن که صورتِ تو ببینم گرچه به صورت کسی ندیده پری را @shearvdastan
تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی‌دارد که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی‌دارد تو در رؤیای پروازی ولی گویا نمی‌دانی نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی‌دارد برای دیدن تو آسمان خم می‌شود اما برای من کلاهش را مترسک برنمی‌دارد اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی‌دارد بیا بگذار سر بر شانه‌های خسته‌ام یک‌بار اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی‌دارد @shearvdastan
ای خدا یار من آنجاست ، حواست باشد؛ او نشان کرده ی اینجاست ، حواست باشد…! یار من مویِ سرش ، قیمت صد فرهاد است؛ قصه اش قصه ی فرداست ، حواست باشد…! گرچه بدجور دلم تنگه نگاهش گشته همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد…! او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا... هرچه هست بینِ خود ماست ،حواست باشد! همه ی دلخوشی و زندگی ام، بودن اوست؛ برود، آخردنیاست! حواست باشد…! نگذاری احدی تیشه برویش بزند ! شیشه ی عمر من آنجاست، حواست باشد....! @shearvdastan
ول كن جهان را قهوه ات يخ كرد @shearvdastan
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو @shearvdastan
خشکیده تنم، ابر بشو، بوسه بباران تا اینکه شود دشتِ پُر از یاس کویرم بگذشت جوانی و اجل صبر ندارد نگذار که با حسرتِ دیدار بمیرم @shearvdastan
چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد وز می وصل، لبم بر لب جامی برسد پخته و صاف اگر می‌نرسد از تو مرا گه‌گه از عشق تو ام دُردیِ خامی برسد گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد گر نه‌ای در بر من رغم ملامتگر من به سلامت، بر من از تو سلامی برسد بر گذر هست مرا ساخته صد دام حیَل ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد عقلم آواره‌صفت می‌بدود در پی تو گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد در پی وصل لبت گام زند همت من دل خاقانی از او بو که به کامی برسد @shearvdastan
گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته‌ام مردمان این زمانه سنگسارم می‌کنند... @shearvdastan
غریب شهر خراسان بیا برادر من ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده ببین که خواهر تو بین بستر افتاده به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم نمانده تاب و توانی به کل اعضایم میان راه شکستند حرمتم ای یار ولی به قم شده جبران غربتم ای یار خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم سخن‌زکینه وبغض‌علی(علیه‌السلام)در اینجا نیست به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست به غیر گل به سر من کسی سری نزده کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم نبرده اند مرا بین جمع نامحرم عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست مرا به شهر چه با احترام می بردند عقیله را وسط ازدحام می بردند محمود اسدی @shearvdastan
چشم هایم میشود دریا برای دیدنت اشک میریزم تک و تنها برای دیدنت من مدینه...تو خراسان، داغِ هجران شعله ور می شمارم روز و شبها را برای دیدنت از خدا دیدارِ رویت را کماکان خواستم داشتم این حاجت از دنیا برای دیدنت دستِ تقدیرِ و قضا ایکاش که کاری کُند- تا بیاید خواهرت آنجا برای دیدنت ای رضا(ع)جانم فراقِ ما به پایان میرسد چونکه راهی میشوم فردا برای دیدنت آمدم! در راه امّا درد؛ جانم را گرفت ناخوش احوالم! ندارم "نا" برای دیدنت تار می بیند نگاهم، روزهایِ آخر است دستهایم یخ زد از سرما برای دیدنت بر دلِ معصومه(س) آخر داغِ دیدارِ تو مانْد خواهرت بیمار شد زیرا برای دیدنت میرسد قامت-کمان مادر پس از تشییعِ من... در خراسان؛ جایِ من زهرا(س) برای دیدنت قم برای عاشقانت عطرِ مشهد میدهد زائر آمد بارها اینجا برای دیدنت! مرضیه عاطفی @shearvdastan
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی گذری کن که خیالی شدم از تنهایی @shearvdastan
اینجا کویر داغ و نمک‌زارِ شور نیست ما روبه‌روی پهنه‌ی دریا نشسته‌ایم... @shearvdastan
جز به گمراهی صراط دیگری نشناختم مشکل از زلف کج او بود یا ایمان من..؟! @shearvdastan
گفتم: همیشه فکر وصال تو می‌کنم در خنده شد که این همه فکرِ محال چیست؟! @shearvdastan
خلقی همه با هم سخن وصل تو گويند من بی‌کسم، افسانه‌ی هجران به که گويم؟ @shearvdastan