یوسف نیامدی سر بازار، این دهه
یا اینکه من ندیدمت ای یار، این دهه
بیگانه ها مرا به پشیزی نمی خرند
من را ببین به چشم خریدار، این دهه
چون باورم نمی شود اینجا نیامدی
از یاد من نمی رود این بار، این دهه
آقا برای آمدنت پهن کرده ام
سجاده ای به وسعت دیدار، این دهه
رجعت، بلوغ سینه زنی های شیعه است
عالم شد از حضور تو سرشار، این دهه
خون شهید کرببلا خطّ قرمز است
خطیّ که داد بر همه اخطار، این دهه
حس کردم از تمام وجود خودم ترا
دیشب که شد به نام علمدار، این دهه
من ده شب است روزهء گریه گرفته ام
تا از سرشک تو کنم افطار، این دهه
در روضه ات نشستم و باور نمیکنم
دارد تمام می شود انگار، این دهه
رضا دین پرور
#شب_عاشورا
#تاسوعا
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#اشعار_محرم
@shearvdastan
آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین
موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین
منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند
به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین
نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط
غم عالم به دلِ شعلهورم ریخت حسین
حق بده خاک به روی سرِ خود میریزم
فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین
خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد
زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین
در میان حرمت حرفِ امان نامه شده
دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین
کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد
طفلِ بی شیر بهم دور و برم ریخت حسین
زود برگرد مدینه که نگویم فردا
بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین
تا نگوید لب گودال سکینه با من
آنقدر زخم زدندش ، پدرم ریخت حسین
تا نبینی به کنار دو سهتا طفل یتیم
خیمهی شعله وری روی سرم ریخت حسین
تا نبینی که به حال من و تو میخندد
آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین
تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند
وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین
حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم
تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم
حسن لطفی
#شب_عاشورا
#شب_دهم
#وداع
@shearvdastan