گرفته بر سر دامن سر جوانش را
و داده است ز کف طاقت و توانش را
برای اینکه پدر را دمی صدا بزند
گرفت خون میان لب و دهانش را
صدای خنده شان تا رسید نفرین کرد
ز آه سینهی خود جمع دشمنانش را
خلیل وعده نمود و پس از هزاران سال
حسین ِ فاطمه پس داد امتحانش را
دوباره حرف علی کوچه باز شد اینبار
کشاند تا وسط دشت عمه جانش را
مردد است که تا خیمهها که را ببرد
تن جوانش را ... یا قد کمانش را ؟
...
وساعتی پس ازاین روی نیزه خواهدگفت
موذن حرم کربلا اذانش را
✅محمدحسن بیاتلو - محرم۱۴۰۱
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
@shearvdastan
مثل آیینۀ در خاک مکدر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شدهای؟
من تو را در همۀ کرب و بلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزهای برخیزی
ماندهام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم....
#محرم
#شب_هشتم
@shearvdastan
برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه میتوان گفت؟
مؤذّنا! در مقابلِ شوکتت فقط میتوان اذان گفت
گدایی ما بهانهای تا ضریحِ پابوسی کریم است
نمیشود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت
چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند
که میشود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت
پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...؟!
که میتوان در ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو همزمان گفت
به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد
مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای "اذان"، از آن گفت
تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن
به شوقِ یک دَم نفس کشیدن جهنّم از صاحبِ جنان گفت
شکستِ یک شاخهات تبر میزند به دنیای باغبانت
حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت
خلیل خنجر کشیده حیران؛ ذبیح از آنچه دیده حیران
که جبرئیل از مِنای ذبحِ عظیم، از مردِ امتحان گفت
بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کردهای در غبارِ میدان؟
که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت
چطور تسبیح پاره شد که زمین پر از دانهی انار است؟!
جواب، تفسیرِ ارباًارباست، "روضه" در گوشِ روضهخوان گفت
برای "اولادُنا و اکبادُنا" گریزی نوشته مقتل
تبر به جانِ علی زدند و حسین از دردِ استخوان گفت
ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خونگریههای بابا!
چه میشود یک خدانگهدار، با دَمِ روضهات به "جان" گفت
رضا قاسمی محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
از شب بی ماه زلفش پیش من مشکین تر است
چشم هایش از شراب کوزه ها رنگین تر است
اسم او را تا به لب آرم به هم چسپد لبم
از عسل تکرار اسمش بر زبان شیرین تر است
با غم او سالها قبل از تولد همدمم
داغ او از عمر گیتی در دلم دیرین تر است
گر گدا کاهل بُوَد در خانه ی او عیب نیست
پیش دریا خوش به حال هر کسی مسکین تر است
سر به سر آینه ی پیغمبر و اسمش علیست
خون او از هر شهیدی تا ابد رنگین تر است
خسته آمد تا بنوشد ساغر از لبهای دوست
دید لب های پدر از تشنگی پُر چین تراست
پیش چشمان پدر می رفت آهسته پسر
از حسین و آه سردش مادری غمگین تر است
از سر زین بر زمین افتاد با صورت علی
داغ این شهزاده از شش ماهه هم سنگین تر است
چار دست و پا به سوی پیکرش آمد حسین
مرگ از هر تسلیت بر قلب او تسیکین تر است
هق هق اشک حسین و خنده ی دشمن بلند
از دهان پر ز خونش چشم او خونین تر است
پیکرش چون پازل پاشیده از هم ریخته
سر جدا و دست ها از پیکرش پایین تر است
با نجابت روضه را پایان بده که روضه اش
از هزاران مقتل منقول هم سنگین تر است
سجاد احمدیان- محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد
بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد
هر ضربه که زدند به جان پدر زدند
اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد
حکم پسر برای پدر دیده و دل است
یعنی که چشم دید جگر تکه تکه شد
از باغ ، میوه را به درستی نچیدهاند
بلکه چنان زدند ثمر تکه تکه شد
با احتساب این که علی در نماز بود
طوری به سر زدند که سر تکه تکه شد
آرام گفت یا ابتا را اَبَ اَبَ
یعنی نفس برای پسر تکه تکه شد
طوری ز روی اسب به روی زمین فتاد
گفتند زانوان پدر تکه تکه شد
گریان گذاشت صورت خود را به صورتش
دیگر به پا نخواست ، کمر تکه تکه شد
تشییع او کسای یمانی نیاز داشت
یک تن به قدر پنج نفر تکه تکه شد
عمه رسید تا به پدر کم نظر کنند
عمه که سر رسید نظر تکه تکه شد
وحید عظیم پور محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر، پدری ...
#سجاد_سامانی
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم
خون دل خوردم علي تا كه تو آقا شده ای
پدرت پير شده تا كه تو رعنا شده ای
لشگر امروز به قَدِّ خَم ِ من ميخندد
مَردَكي داد زد و گفت حسين تا شده ای..
#ارسالی
#محرم