بین میدان غارت و جنجال میبینم فقط...
لشکری ، گِرد تنی بی حال میبینم فقط...
دیگران رفتند ، مانده شمرِ پست و خنجرش
روی سینه چکمهی دجال میبینم فقط...
از روی تل که مشخص نیست ، سویَت آمدم
هر طرف از پیکرت گودال میبینم فقط...
مصحفِ نورانیِ زینب که در خون خفته ای
آیهها را بر تنت پامال میبینم فقط...
گفت با من دخترت: عمه چرا اینگونه ای؟
قامتت را من شبیه دال میبینم فقط...
ذوالجناحت غرقِ خون ، از خونِ تو برگشته بود
مُردم از این صحنه ، خون در یال ، میبینم فقط...
آه... ، رفتی و کمی بعد از تو بیچاره شدیم
غارتِ گهواره و خلخال میبینم فقط...
#محمد_حسین_چاوشی
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
@shearvdastan
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سرمجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تو را
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هربلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سربریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
!ترک روی لبت را لب دریا دیده؟
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سرپیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سربابا دیده
✅شعر از گروه یامظلوم
#عاشورا
#گودال_قتلگاه
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
@shearvdastan
نفر نفر به تنت تیغ و تیر و نیزه زدند
تو را به نیزه،حرم را به چشم هرزه زدند
سپاه غارتیان سمت خیمه راه افتاد
حرم بدون تو در چنگ یک سپاه افتاد
بدون تو چه پریشان حجاب ها می سوخت
به یاد زخم لبت قلب آب ها می سوخت
کجا روم که تنت را ز خاطرم ببرم
خدا کند که نبینی چه آمده به سرم
تو را به نیزه کشیدند زیر تیغ در گودال
تنت به کینه دریدند زیر تیغ در گودال
حرم که سوخت دلم پابه پای طفلان سوخت
برای هرم دل من دل بیابان سوخت
چگونه بگذرم از این گلوی صد چاکت
چه رد پای زیادی ست مانده بر خاکت
سری به نیزه بلند است عصر عاشورا
زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
حسن کردی محرم۱۴۰۲
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام #گودال_قتلگاه
#عصر_عاشورا
@shearvdastan
کسی که سفرهی افلاک را بی وقفه نان میداد
چرا با تشنه کامی زیر پای شمر جان میداد
به زیر دست و پا روح عبادت دست و پا میزد
همان ساعت کسی در لشکر دشمن اذان میداد
مناجاتش به مقتل روبه پایان بود بی تردید
سنان تنها اگر یک لحظهی دیگر امان میداد
گمانم این خطا از کارهای قاتلش باشد
کجا سلطان عالم پشت سوی آسمان میداد
لگد کوب انچنان شد زیر پای مرکب دشمن
نسیمی پیکر او را در آن صحرا تکان میداد
حسینی را که من فهمیده ام حاجت اگر میدید
خود انگشتر بدون زخم دست ساربان میداد
رها شد کشته زیر آفتاب داغ آن صحرا
کسی که قد و بالایش به زهرا سایه بان میداد
سر او را اگر چه برد خولی با خودش کوفه
ولی انگشت او تنها مخیم را نشان میداد
سید محمد حسینی محرم۱۴۰۳
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#محرم