گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق! من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
@shearvdastan
هدایت شده از کج دار و مریـز
.
گفتی تو را "ببخشم" و از عشق بگذرم...
رد میشوم ولی نه!محالست" بگذرم "!
آنقدر گرد "کینه" به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشکها که ریخته ام پای تو شدست
آبی که سالهاست گذشته است از سرم...
هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن ترم...
گه گاه می روم به سر قبر مادرت...
"گفتی: رها نمیکنم ات... جان مادرم..."
حسین زحمتکش
پ.ن: #هستم_ولی_خسته_ام
@dokoohebanoo
تشنهٔ آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات میریزد
از صدای گرفتهات پیداست
عطش از نالههات میریزد
نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد!
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامههای عزا تن ما کرد
تشنگی سوی چشمتان را بُرد
سینهٔ پر شرارهای داری
کاش طشتی بیاورند اینجا
جگر پاره پارهای داری
چقدر چهرهات شکسته شده!
تا بهاری، چرا خزان باشی؟
به تو اصلاً نمیخورد آقا
که امام جوانمان باشی!!!
گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقا جان!
درد پهلو گرفته ای نکند!؟
که چنین بی قراری آقا جان
شهر با تو سرِ لج افتاده
مرد تنهای کوچهها هستی
همسرت هم تو را نمیخواهد
دومین مجتبی شما هستی
تک و تنها چه کار خواهی کرد!؟
همسرت کاش بی قرارت بود
چقدر خوب میشد آقا جان
لااقل زینبی کنارت بود
باز هم غیرت کبوترها!
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بال هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم
کاظمینِ تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضهات کفن داری
کارت آقا به بوریا نرسد
جای شکرش همیشه میماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شُکر! در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست
#جوادالائمه
#وحید_قاسمی
.
اینها به جای اینکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
یا جای اینکه آب برایت بیاورند
همراه ناله ی تو چه رقصی به پا کنند
باید فرشته ها، همه با بالهای خود
فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن
اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا؟
این چند تا کنیز تو را جابجا کنند
حالا که میبرند تو را روی پشت بام
آیا نمیشود که کمی هم حیا کنند
تا بام میبرند که شاید سر تو را
در بین راه، با لبهای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای تنت دست و پا کنند
علی اکبر لطیفیان
#شهادت_امام_جواد
@shearvdastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
میون هلهله زدی تودست وپا
روخاک حجره ای مث امام رضا
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
#استوری
#شهادت_امام_جواد
#سیدرضا_نریمانی
از آسمان بــه دامنم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيدهام تو را
#قیصر_امینپور
اول ذي الحجة، سالروز ازدواج حضرتعلی(ع) وحضرتفاطمه(س)
@shearvdastan
شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند
دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند
این کریمان همه احوال مرا می پرسند
این کریمان همه عصیان مرا می بخشند
ثروتِ فقر که دارم همه سرمایه ام است
اغنیا را به نیاز فقرا می بخشند
رزق ما را برسانید ز بازار نجف
از همان سفره که نعمت به گدا می بخشند
مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است
قطره اشکی که بر این بی سر و پا می بخشند
ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر
مثل فطرس به تو هم بال دعا می بخشند
یازده ماه اگر بار گناه آوردی
آخر ماه خدا آنهمه را می بخشند
نوکری گریه کنان گفت اباعبدالله
کِی به ما تذکرهء کرببلا می بخشند
مادری گفت فدای لب عطشان حسین...
همه را بین فغانش به خدا می بخشند
رضا دین پرور ۱۴۰۱
#شب_جمعه
@shearvdastan
مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم
از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم
یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است
پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم
با آن همه روایت سبزت مشخص است
پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم
دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم
درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم
با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم
بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم
ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛
مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم
در چهره ات همیشه دعا موج میزند
منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم
ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم
تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم
ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم
راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم
از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو
مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم
ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم
محمدحسن بیات لو
#شهادت_با_امام_باقر_علیه_السلام
@shearvdastan
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
#مولوی
@shearvdastan
ای عزیزان، به شما هدیه ز یزدان آمد
عید فرخنده و نورانی قربان آمد
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه حضرت سبحان آمد
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دل ها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما، نعمت باران آمد
خاک می سوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سینه این خاک، گلستان آمد
امر شد تا که به قربانی اسماعیلش
آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد
امتحان داد به خوبی به خدا، ابراهیم
جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد
آن حسینی که ز حجّ رفت سوی کرب و بلا
به خدا بهر سرافرازیِ قرآن آمد
عید قربان مبارک باد
@shearvdastan
🌻
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است
ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است
من تو را بازيچه كردم يا تو من را؟ بگذريم
اين قضاوت بين ما روز قيامت بهتر است
با ترحم از خدا شادی برایم خواستی!
ناسزاى ديگران از اين محبت بهتر است
از پشیمانی نگو انقدر و ناشکری نکن
آن گناهآلودگی از این ندامت بهتر است
بیوفا جان دوستت دارم هنوز اما برو
هر چه از من دورتر باشى برايت بهتر است
#سیدتقی_سیدی
@shearvdastan
نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمی کشم؛ این آه از پی آه است
در آسمان خبری از ستاره من نیست
که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است
شب مشاهده چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان، سر بزنگاه است
اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است
#فاضل_نظری
رفت حاجی به طواف حرم و بازآمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم!
#میرنجات_اصفهانی
دست نوشته ی شهید حججی
@shearvdastan
May 11
دست، دستی که به شوق یار بالا میرود
لحظهی تقدیم جان صدبار بالا میرود
دست گاهی میثم تمّار میسازد ز خود
یاعلی میگوید و از دار بالا میرود
گاه؛ دستی بال خواهد داد بر جسم شهید
روی نیزه جعفرِطیّار بالا میرود
- کیست با مرحب بجنگد؟- بین یک لشگر فقط
دستهای حیدرکرار بالا میرود
غیر دست مرتضی دست که در روز غدیر
روی دست احمد مختار بالا میرود؟!
دست باران هر زمان کوتاه باشد از زمین
گل نخواهد رُست، تنها خار بالا میرود
از فراز منبر اسلام بعد از مصطفی
شیر حق وقتی نباشد مار بالا میرود
دست حیدر بسته بود و دست قنفذ باز بود
سمت زهرا دست بدکردار بالا میرود
ماندهام آن دستوبازوی ورمکرده چطور
در قنوت فاطمه هربار بالا میرود؟!
امیر عظیمی
#عید_غدیر_مبارک
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
@shearvdastan
محمد است اگر شهر علم، در علی است
امامها همه یک پیکرند، سر علی است
ابوتراب علی و همه تراب علی
تمام اهل جهان خاک پا و زر علی است
کسی که یک شب واحد به اعتراف همه..
نشسته است کنار چهل نفر علی است
چه شد که گیوه ی موسی زپا درآمده است؟!
به او رسیده خبر صاحب شجر علی است..
اگر به غار حرا جبرئیل آمده است
بدان که یک خبر آورده آن خبر علی است
به کوری همه ی منکران بی پدرش..
بر آنکه فاطمه شد مادرش.. پدر علی است!
ببین بجای پیمبر چه تخت خوابیده
آهای ترسوها! مرد هر خطر علی است
بگو علی و شناسایی منافق کن
که خط روشن ما بین خیر و شر علی است
به شیر خواره کرببلا سه شعبه زدند
یه یک دلیل فقط،نام این پسر علی است!
سید پوریا هاشمی
#عید_غدیر
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
@shearvdastan
ما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت...
#فاضل_نظری
@shearvdastan
ما عاشقِ توایم و پشیمان نمیشویم
هر توبه نامهای که نوشتیم، پاره کن...
#علی_مقیمی
@shearvdastan
من کیم کان جا که کوی عشق توست
در نمیگنجد حدیث ما و من
#سعدی
ولادت امام موسی کاظم (ع) مبارک باد.
@shearvdastan
نمیداند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریهام فهمید مدتهاست مدتهاست
بهجای دیدن روی تو در «خود» خیرهایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست
جهان بیعشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل میکنم هرچند جانکاهاست و جانفرساست
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست...
#فاضل_نظری
📕ضد
@shearvdastan
من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه
تیرم به خطا میرود؛ اما به هدر نه!
دلخون شدهٔ وصلم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه
با هر که توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است! مگر نه؟
یک بار به من قرعهٔ عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!
#فاضل_نظری
#آنها
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من ! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر « تشنگی » پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیابان گرد غربت ! کیستی ؟ گفتم :
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست ، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
#فاضل_نظری
@shearvdastan
با همه رو سیَهی زینت رخسار توأم
میشود خوبی رخ، خال سیاهی گاهی
#محمد_سهرابی
@shearvdastan
سفر بهانهٔ دیدار و آشنایی ماست
از این به بعد «سفر» مقصد نهایی ماست
در ابروان من و گیسوان تو گرهیست
گمان مبر که زمان گرهگشایی ماست
خرابتر ز من و بهتر از تو بسیار است
همین بهانهٔ آغاز بیوفایی ماست
زمانه غیر زبان قفس نمیداند
بمان که «پر نزدن» حیلهٔ رهایی ماست
به روز وصل چه دل بستهای؟ که مثل دو خط
به هم رسیدن ما نقطهٔ جدایی ماست
#فاضل_نظری
#آنها