سردشت اولین شهر شیمیایی ایران
گل می کند فرشته به چشمان باورت
در جای جای خاک سراسر معطرت
در امتداد جاری تاریخ می رود
شهری که درد فاجعه دارد برابرت
حتی هنوز زخم نفس هات تازه اند
زخمی که گر گرفته در اعماق حنجرت
آن تیر ماه تلخ تو را درد می کشد
یک شهر شیمیایی در خون شناورت
...
سردشت تا همیشه تاریخ ماندگار
سردشت شهر آینه های مکدرت
#مهدی_میرآقایی
#وطنم_ایران
@shearvdastan
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
با هر صدای کوبۀ در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در میآید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانهام آخر میآید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر میآید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشقها تنها به یک مادر میآید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میآید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگهای و چشمهایی تر میآید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر از قنداقه کوچکتر میآید
آه از صدای روضهخوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان میرود اصغر میآید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میآید...
#سعید_تاج_محمدی
#شهدای_دفاع_مقدس
فردا 9صبح تشییع پیکر پاک ومطهر 150 شهید گمنام دوران دفاع مقدس_ تهران
@shearvdastan
جرعه به جرعه میدهم شعر به نوشِ دلبرم
دل که نکرد اثر به او شـعر کند مگر اثر...!
#حافظ
@shearvdastan
يك لحظه خواستم
چون كودكى كه ناشيانه دست در آتش فرو بَرَد
خواستم تو را
آن سطرها گذشت وُ
حالا
اين پيرىِ مدام
مرگ را زيبا كرده است
آنقدر
كه كوه كنار خانه ام
حتى اگر آتشفشان كند
از ايوان و غروب و قهوه اى كه تازه ريخته ام
نخواهم گذشت
من كه با ماه
از پنجره ات مى آمدم
روزهاست
پشتِ پيغامگير
گير كرده ام
دردى ست
دردى ست
دردى ست
خونَت جوان بماند وُ
پايت پير شود
#گروس_عبدالملكيان
@shearvdastan
ما بی غمان مست
دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم
ای گل تو دوش
داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
#حافظ
امروز میهمان داریم..
150لاله پاک و گمنام
@shearvdastan
به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
زپیچ وتاب فراقش صدا زنم که زغم
دلم گرفته دمادم هوای شهر حسین
دوباره دست به قلم شد دلم ز بهر حسین
#دلتنگ_حرم
#شب_جمعه
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه
آید ز حرم نالۀ زهرا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غمهای دلش را
تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گرۀ معجر خود باز نموده
در لحظۀ بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی به هم ریخته که در پس در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسۀ گودال کجا و
یادی کند از زینب تنها شب جمعه
#قاسم_نعمتی
#شب_جمعه
@shearvdastan
غرق در بحث
گلویم خشکید
قهوه نه ، شعر بده یک فنجان☕️
#حسین_مسیبی
@shearvdastan
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها
صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
چشم های منتظر با اشک های عاشقی
هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها
آفتابا امرکن تا ابرها پنهان شوند
آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها
بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها
دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها
#محمدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shearvdastan
به مناسبت سالگرد شهادت عاشقانه شهید مظلوم دکتر بهشتی و 72 تن یاران کربلایی او قطعه شعر «عشق یعنی چون بهشتی سوختن» تقدیم به ساحت مقدس شهدای هفتم تیر...
هفتم تیر است و برپا شورعشق- گشته برپا آتشی در طور عشق
هفتم تیر است و خاطر ساز درد- از به خون غلتیدن مردان مرد
در دل آتش خلیلی شعلهوَر- بتشکن مردی به دوشِ او تبر
کربلای آتش است و آه و دود- غرقه در خون عاشقانی در سجود
چون علی در بحر خون، غرقابِ عشق- مست و مخمورِ شراب ناب عشق
پردۀِ غم مینوازد ارغنون- مسجد و محراب و منبر غرقه خون
هفتم تیر است و ایام بلا- آتش و خون کرده بر پا کربلا
با ولی در بدر و خندق بودهها- بر خمینی یاورِ حق بودهها
از خُم کوثر چو مست بادهاند- سر به نطع عاشقی بنهادهاند
غرقه در خون جسمِ هفتاد و دو تن- لالههایِ پرپرِ خاکِ وطن
با خمینی عهد و پیمان بستهها- عاشقانه با خدا پیوستهها
هفتم تیر است و زیبا روزِ عشق- زنده در خاطر غمی جانسوز عشق
عاشقانی گشته سرمست از بَلا- جرعه نوشانِ شراب لا اِلا
همرهِ پیری کلیمُالله ِعشق- کربلا را رهسپارِ راه عشق
همچو نوح آن پیرِ روحانی سرشت- در دل طوفان خونین تا بهشت
در عبور از وادی عینالیقین - کربلایی کرده برپا آتشین
آن بهشتی زادۀ اهل بهشت- آن ابوذر صورتِ اَشتَر سرشت
بر سَرِ پیمانِ با پیر خُمین- کرده برپا کربلایی چون حسین
تا بگوید اهل ذلت نیست او- بر ولایت یار زهراییست او
شد بهشتی در دفاعِ از حرم - ساقیِ آب آورِ بر دوش علم
همچو مردان مدافع بر دمشق - شد بهشتی کُشتۀِ در راهِ عشق
زنده در آتش سراپا سوخت او– بر ولایت دِین خود را توخت او
او مدافع بر حریم یار شد - کربلا را او علم بردار شد
او بهشتی بود و اهل درد بود - وصف او دریک کلام، او مرد بود
مانده با مولای خود تا پای جان – عاقبت رفت او حسینی از جهان
در میان آتش و آوار و دود- گُم شد او در وادی کشف و شهود
عاقبت همچون حسین فاطمه- سهم او شد کربلا در خاتمه
ترک سر در راه دلدارش نمود-عشق زهرا زنده بر دارش نمود
عشق یعنی چون بهشتی سوختن - دِین خود را بر ولایت توختن
عشق یعنی درد زهرا داشتن - شور رفتن کربلا را داشتن
با ولایت ماندنِ تا پایِ جان- عشق یعنی دل بریدن از جهان
شیعه یعنی چون بهشتی مرد عشق - رهسپارِ کربلایِ در دمشق
از می پیر جماران گشته مست- بیرق سرخ شهادت را به دست
جبهۀی حق را علم بردار شد- در دل نار او خلیل یار شد
گرد شمع فاطمه پروانهوار- در دل آتش بیامد بیقرار
در میان آتش او شوریده ووش- با شرار داغ زهرا گشته خوش
بیسر و بیپا و دستافشان و مست- در میان شعلهها از پا نشست
در دل آتش به حال و شور عشق- بالوپر میزد به خون، مسحور عشق
مرغ آتش زاده را آتش چه باک- کشتۀِ عشق و وفا را کِی هلاک
در میان آتش او مست طرب- ذکر یا زهرا مدام او را به لب
آتش اندر آتش افتاد از پرش- تا بماند از او بهجا خاکسترش
آمد از آن خاک و خاکستر پدید- آتش عشقی بر آن آتش مَزید
اندر آتش پر زد او ققنوس شد – چشمهای بود او که اقیانوس شد
شد بهشتی در دل آتش فرو- تا به ققنوسی کشد پَر، جانِ او
در میان شعلهها ققنوس شد- در حریم قُدسِ حق، قُدُّوس شد
پرکشید از خاک و افلاکی شد او- رهسپار عالم پاکی شد او
این سرانجام بهشتیهاست، عشق - در غروب کربلا زیباست عشق
از بهشتی گفتم و دردی غریب- شد قلم مست از شمیم عطر سیب
گفتم از آتش چو هفتتیر شد- داغ زهرا دل گریبان گیر شد
هرکجا آتش سخن آید میان- شیعه را بر دل غم زهرا عیان
بار دیگر بوی آتش بوی خون- خاک پاک مُلک ایران لالهگون
با خمینی بسته آن میثاقها- چون شقایق سینهسرخ داغها
یاد یاران خمینی، پیر دِیر- یاد مردان اهورایی به خیر
هفت شهر عاشقی را کرده سِیر- یاد آن پیر جمارانی به خیر
چون بهشتی ان دلاور مرد عشق – رهسپارِ کربلای در دمشق
کرده با خونجگر چون او وضو - ما حلب را پس بگیریم از عدو
هرکه دارد بر شهادت او هوس- در حلب ره تا شهادت یکنفس
یکنفس ره مانده زهرایی شویم - تا شهیدان اهورایی شویم
ای سپاه و لشکر آزاده کیش - در پی قاسم سلیمانی بهپیش
یاعلی، ای شیعیان آل عشق – پس بگیریدش حلب را چون دمشق
@shearvdastan
ما هر دو یک دلیم، ولی این وفاق نیست
از احتیاج بگذر اگر اشتیاق نیست
ما خستهایم و تشنه، ولی دست و پا زدن
راه نجات یافتن از باتلاق نیست
آیینهایم و غیر حقیقت نگفتهایم
در ما به قدر یک سر سوزن نفاق نیست
هرگز دو لفظ را مترادف گمان مکن
جایی که عشق نیست؛ «جدایی»، «فراق» نیست!
هر روز بیشتر به تو دلبسته میشویم
عشق از شناخت میگذرد، اتفاق نیست
دنیا هزار پنجره بر ما گشود و بست
اما دریغ، آینهای در اتاق نیست
#فاضل_نظری
@shearvdastan