eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
88 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
زبان حال آنان که آرزوی زیارت دارند مرا در منزل جانان  خدایا جای ده!  زیرا دلم بی تاب او گشته  که اینگونه سخن گویم قلم را طاقتی نبود  که پنهانی سخن گوید زبان من  قلم باشد  صلاح کار  از او جویم دل مشتاق من باشد  به سوی کعبه جان ها خداوندا! مدد فرما  که راه دوست را پویم ! حیات ماست وابسته  به تاب جعد مشکینش ز عطر خویش بر من زد   گلابش ریخت بر رویم در آن وادی که از مستی  شهیدانش سرافرازند خداوندا  مرا  ره ده !  که من مشتاق آن کویم دمی آنجا قدح گیرم  غبار از دیده بر گیرم غم دل را به او گویم   به اشک دیده دل شویم (ز دستم بر نمی خیزد  که چیز دیگری خواهم) به جز گل های آن وادی  نمی خواهم گلی بویم لب شکّر وَ چشم می   من از میخانه میخواهم مرا بالی است بشکسته   خودت بگذار آن سویم ز طاق ابروی جانان  گریزی نیست  واصل شو ! از این بهتر  چه می باشد؟ غلام طاق ابرویم به شعر دلکش حافظ  کلامم گشت پرمعنا خداوندا  مرادم ده ! که من مشتاق بر اویم      پنجشنبه   ۲۸ تیر ۱۴۰۳ @shearvdastan
دریچه‌ها یعنی چه؟ - در یک کلمه یعنی امید... @shearvdastan
پیش صاحب‌نظران ساحت دنیا تنگ است... @shearvdastan
زندگی من که بعد از رفتنت ویران نشد! کی شود ویرانه ای از حادثه ویرانه تر؟ بی سبب با قلب صد ها پاره ام بازی مکن ان که مجنون گشته را لطفاً مکن دیوانه تر     @shearvdastan
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا برای شما همسرانی آفرید تا آرامش یابید. روم | ۲۱ @shearvdastan
صبح یعنی پرواز قد کشیدن در باد چه کسی می‌گوید پشت این ثانیه‌ها تاریک است گام اگر برداریم، روشنی نزدیک است! @shearvdastan
وصفت چه نویسم که ملامت نکند عشق؟... حسنِ تو خیالیست که تصویر ندارد... @shearvdastan
آدینه شد و در طلبت، شعر سرودم... صبحت به خوشی ای همۂ بود و نبودم! @shearvdastan
لكنت می اندازد نگاهت در زبانم دردت به جا... دردت به جا... دردت به جانم... @shearvdastan
چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید @shearvdastan
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه عاطفی @shearvdastan
کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم... @shearvdastan