من همانم كه شبى عشق به تاراجش برد #عليرضا_آذر #ارسالی

آنکه می‌گفت دلش وسعتِ دریا دارد گوشه‌ای دنج برای منِ تنها دارد؟ #ارسالی

اين چندمين شب است كه بيدار مانده ام آنگونه ام كه خواب، قبولم نمى كند #محمدعلی_بهمنی @shearvdastan

اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد! #قرآن_کریم حشر/۲۱ @shearvdastan

پیوسته دلم دم ار رضای تو زند جان در تن من نفس برای تو زند گر بر سر خاک من گیاهی روید از هر برگی بوی وفای تو زند #خواجه_عبدالله_انصاری @shearvdastan

گشادند از درون جان در تحقیق سعدی را چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه #سعدي #صبحتون_بخیر @shearvdastan

ای پیک صبا حال پری چهرهٔ ما چیست وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست در سلسلهٔ زلف سراسیمهٔ لیلی حال دل مجنون پراکندهٔ ما چیست برخاک رهش سر بنهادیم ولیکن سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست با آنکه طبیب دل ریشست بگوئید کز درد بمردیم بفرما که دوا چیست #خواجوی_کرمانی @shearvdastan

در حسرت تو خون شده چشم نگارها ای انتظار آخر چشم انتظار ها ای آشنا تر از همه، این دیده کور باد نشناخته اگرچه تو را دیده بارها #هادى_ملكپور #اللهم_عجل_لوليك_الفرج @shearvdastan

سیبِ غلتانِ رودخانۀ من! آهویِ نقش بسته بر چینی پریِ قصـه های کودکــی ام! قالــیِ دستباف ِ تزیینی خُنکایِ نسیمِ اول صبح! گرمیِ چای عصر پاییزی به چه نامی ترا صدا بزنم؟ لیلی روزگارِ ماشینی! #ارسالی @shearvdastan

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم می‌گویمت از دور دعا گر برسانند #سعدی @shearvdastan

غم هر جمعه‌ی پاییز فقط می‌فهمد که چه حالی دل یک عاشقِ تنها دارد.. #رقیه_نوری_پور #شب_نوشت @shearvdastan

هر کس ز جام عشق تو نوشيد جرعه اي بيگانه شد ز خويش چو شد آشناي تو #دیوار_نوشت هم اکنون حرم امام رضا علیه السلام @shearvdastan

من به پرواز نمی اندیشم به همین دانه ی سیب به همین صبح کبود به همین شبنم سرخی که فتاده است به برگ من،تنها به تو می اندیشم #صبحتون_بخیر @shearvdastan

تو هیچی حال نمیده ترین حالت ممکنم! @shearvdastan

چه محتاجی به آرایش؟ که پیش نقش روی تو کس از حیرت نمی‌داند که بر تن زیوری داری #اوحدی_مراغه‌ای 🎨 بزرگمهر حسین‌پور @shearvdastan

بـی چــتــر مـی بـرند که بارانی ات کنند بازیـچـه ی ابـرهـای زمسـتـانی ات کنند راهی که میبرندبـه مجنون نمـی رسد لیلی بهانه ایست که بیـابانی ات کنند دلخوش به تیغ کند دست پدر مباش جایی برو که در اصل قربانی ات کنند دوران گنــدم و سیـب گـذشـت و رفـت امروزبه هربهانه ای شیطانی ات کنند صدتکه باش همچو آینه عیب نیست تــا چــلچـراغ جـشن خیـابـانـی ات کنند گلبرگ سـرخ شقایق باش که عاقبت از خـاک بـریـده و آســمـانـی ات کــنند زخمی دوباره به پنجـه خـویش میـزنی وقتی به خانه عشق مهمانی ات کنند #حمیدرضا_عبدالهی #ارسالی_شاعر_محترم @shearvdastan

گفتم اگر وفا کنی، صرفِ تو باد عمر من! گفت برو که با کسی عمر وفا نمی‌کند #خیالی_بخارایی @shearvdastan

هیچ میدانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟ زانکه بر این پرده تاریک این خاموشی نزدیک آنچه می‌خواهم نمی‌بینم و آنچه می‌بینم نمی‌خواهم #محمدرضا_شفیعی‌کدکنی #دیوار_نوشت @shearvdastan

تحقیق کن ببین که در این مدتِ فراق جز با خیالِ تو به کسی آشنا شدم؟ #حسابی_نطنزی #شب_نوشت @shearvdastan

روابط ایران واسرائیل.. #طنز😂 @shearvdastan

صبح‌ها آنقدر به طلوعِ خورشید نگاه می‌کنم تا نشانه‌های تو را در او ببینم تکرار هر صبح تکرارِ صبح‌‌بخیرهای توست #لیلا_صابری‌منش #صبحتون_بخیر @shearvdastan

دانش چو گوهری‌ست که عمرش بود بها باید گران خرید که ارزان نمی‌شود #پروين_اعتصامى روز دانش‌آموز @shearvdastan

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت #شهریار @shearvdastan

#اندکی_مطالعه میدانید آتشی که زیر خاکستر می‌ماند چه دوام و ثباتی دارد؟ عشقِ پنهانی، عشقی که انسان جرأت نمی‌کند هرگز با هیچکس درباره آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی‌کند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می‌خورد و می‌سوزاند و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی می‌شود. 📚 کتاب چشمهایش #بزرگ_علوی @shearvdastan

مثل آن دوران آغازی هنوز عشق با من می‌کند بازی هنوز.. پیرم اما عشق  پندارد که من.. هستم آن دلداده ی ماضی هنوز.. در خیالم دختری پروانه وار.. می‌کند پرواز و طنازی هنوز.. می‌کشد تا سالیانی دور و گنگ.. خاطرم را لعبت نازی هنوز... پای رفتاری نماند اما دلم... مانده در روئیای پروازی هنوز.. آه ازین طفل درون‌. فارغ ز من.. دارد احساس هوسبازی هنوز.. می‌کشد پای خیالات مرا... تا فریب و غمز و غمازی هنوز.. در دلم طوفان و بیرونم سکوت.. با خیال و قصه پردازی هنوز...  بگذر از من عشق؛ تنهایم گذار.. بی سبب امید اعجازی هنوز!!! مرد میدان تو دیگر نیستم... نرد ها بیهوده می بازی هنوز!!! پیرم و افسرده حال. اما تو باز... با من ودل میکنی بازی هنوز..!! #به_قلم (م_طوفان) 7/8/403‪ #دکلمه : #بانوی_کاشانی #ارسالی