eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
90 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
اغازتولدت چه روحانی شد با آمدنت جهان چراغانی شد با مقدم تو باب نجات عالم بیت علی و فاطمه نورانی شد @shearvdastan
از شوق دیدارت دلم لبریزِ لبریز است حال و هوای حوصله، سرمای تبریز است در گیر و دارم با تلاطم‌های بسیاری امواج دریای دلم محنت برانگیز است هر روز در ذهن منی، آنقدر که روحم دشتی‌ست بی‌پایان و با یادت غزل‌خیز است این بیت‌های بی‌امان دلتنگی محض‌اند حال و هوای شاعرش چون فصل پاییز است پیش خودم گفتم که روزی بازمی‌گردی بعد از شیوع دوری‌ات هر درد ناچیز است " ای آنکه ابرویت به خونریزی کمر بسته" آن سرزمینم من که در تسخیر چنگیز است تاریخ هم خواهد نوشت از سرنوشت ما خواهد نوشت از ماجرایی که غم انگیز است @shearvdastan
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی پدر خسته می‌آمد سمت خانه وقتی که شاکی بود از جور زمانه وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر ـ یک "یا علی" می‌گفت از دل ، عاشقانه عطر خوش نامت که می‌پیچید در باد در سجده می‌افتاد گل هم بی بهانه دست پر از مهرت همیشه بر سرم بود وقت دعا ، ای بعد پیغمبر یگانه نام تو را از کودکی دارم به خاطر ای نام زیبای تو ، شعر جاودانه ذکر تو را هر وقت خواندم باز دیدم تسبیح ، می‌خواند تو را دانه به دانه مادربزرگم تا گره بر دار می‌زد با تار وپودت عشق را می‌کرد شانه نام تو را می‌بافت می‌لرزید دستش نام "علی" از هر گلش می‌زد جوانه در " اشهدٌ اَنّ علیاً " می‌شنیدم وقت اذان ، نام عزیزی دلبرانه با تار و پودم دوست دارم "یاعلی" را در خاطراتم خوش نشسته این ترانه یک پیرزن نادعلی می‌خواند ومی‌گفت وا می‌کند بغض دلت را بی بهانه... @shearvdastan
باید آن روز آسمان یکباره باران می گرفت غنچه ی نشکفته ی باغ دلت جان می گرفت تیر بیداد ستم تا حنجر اصغر شکافت کاش کار این جهان یکباره پایان می گرفت کاش آتش شرم میکرد از خیام اهل بیت تا تب و تاب دل سجاد درمان میگرفت کاش یا آتش نمی افروخت بر دامان طفل یا فلک انگشتی از حیرت به دندان می گرفت کاشکی خار مغیلان در دل صحرا نبود وقتی آن دردانه ات راه بیابان می گرفت خواهرت بی تاب و طاقت شد در آن ساعت که دید شمر ، سر از پیکرت با تیغ بران می گرفت کاش چرخ فتنه گر می سوخت در آن لحظه که راس خونین پدر ، دختر به دامان می گرفت @shearvdastan
جهان به شور محرم پر از نوا شده است شمیم یاد تو جانبخش و جانفزا شده است دوباره هر نفسم ذکر کربلا گوید که باز فصل غم و موسم عزا شده است به گوشه گوشه عالم به اشک و ناله و آه دوباره چتر غم و غربت تو وا شده است هزار قافله ی دل به شوق کرب وبلا ببین که از قفس سینه ها رها شده است چو عطر روضه ی داغ تو در فضا پیچید به عشق روی تو شاعر غزلسرا شده است @shearvdastan
(وقتی تو را برتر از آدم آفریدند یعنی فراتر از دو عالم آفریدند) نامت که آمد روی لب‌های موذن بر گونه‌های صبح، شبنم آفریدند انگشتر خلقت نگینی چون تو می‌خواست نام تو را در قلب خاتم آفریدند وقتی تو را دردانه‌ی عرش خداوند وقتی دلت را کاشف‌الهم آفریدند حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی نام تو را از اسم اعظم آفریدند آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت آن روز... آن روزی که زمزم آفریدند کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت دیوار آن را گر چه محکم آفریدند دنباله‌ی ذکرت صراط‌المستقیم است ذکر تو را زیبا و مبهم آفریدند وصفت نمی‌گنجد میان بیت‌هایم واژه برای وصف تو کم آفریدند
مثل نوری که گذر می‌کند از پنجره‌ها می‌شوم محو تماشای تو از منظره‌ها به دعاهای سپیدار  لب چشمه قسم به صدای عطش‌آلود شب زنجره‌ها، قدر یک لحظه دلم تاب ندارد بی‌تو دوره‌گردی شده‌ام همسفر شب‌پره‌ها نیستی، در دل مهتابی و آرامم باز سور و ساتی‌ست به پا بین غم و دلهره‌ها می‌دوم سمت هیاهوی نجیب گل سرخ می‌چکد بغض من از خستگی حنجره‌ها یاد چشم تو مرا زنده نگه داشته‌است کهنه کی می‌شود آن ناب‌ترین خاطره‌ها بر لب طاقچه‌ها جای تو گل کاشته‌ام‌ کاش می‌شد که بیایی به لب پنجره‌ها @shearvdastan
02 طوفان بانوی کاشانی - Bi Kalam Ghamgin .mp3
6.12M
مثل آن دوران آغازی هنوز عشق با من می‌کند بازی هنوز.. پیرم اما عشق  پندارد که من.. هستم آن دلداده ی ماضی هنوز.. در خیالم دختری پروانه وار.. می‌کند پرواز و طنازی هنوز.. می‌کشد تا سالیانی دور و گنگ.. خاطرم را لعبت نازی هنوز... پای رفتاری نماند اما دلم... مانده در روئیای پروازی هنوز.. آه ازین طفل درون‌. فارغ ز من.. دارد احساس هوسبازی هنوز.. می‌کشد پای خیالات مرا... تا فریب و غمز و غمازی هنوز.. در دلم طوفان و بیرونم سکوت.. با خیال و قصه پردازی هنوز...  بگذر از من عشق؛ تنهایم گذار.. بی سبب امید اعجازی هنوز!!! مرد میدان تو دیگر نیستم... نرد ها بیهوده می بازی هنوز!!! پیرم و افسرده حال. اما تو باز... با من ودل میکنی بازی هنوز..!! (م_طوفان) 7/8/403‪ :
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است در  کنار من ولی جایت همیشه خالی است بعد  تو  با درد این غصه نمی آیم کنار زندگی بی تو  برایم قصه ای  پوشالی است تا که بودی زندگی  رنگین کمان  عشق بود طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است در شبم عطر تنت دیگر نمی پیچد دریغ عطر  شب بو ها گواه حال این بد حالی است ماه هم امشب در آمد بی فروغِ بی فروغ هر طرف رو میکنم پروینِ بداقبالی است آنچه آرامم کند در این سیاهی‌ها ی شب یاد تو با خاطرات سبز دشت شالی است جای تو گلدانی از جنس نجابت کاشتم حیف در گلخانه ام گلدان شوقت خالی است @shearvdastan
دوست دارم قدم زنم باتو زیر باران نم نم پاییز هم قدم با تو باشم و گوییم سخن ازعشق های شورانگیز درهوای قشنگ پاییزی بکشی تنگ تر در آغوشم ومن تشنه ی محبت را کنی از شور عاشقی لبریز خش خش برگها در آمیزند به ترنم. به حرف درگوشی وبخوانی برای من ازعشق یار زیبای تا همیشه عزیز خوانی احساس و عشق بانو را از نگاهی که فاش می‌گوید دوستت دارم ای بهار امید تا ابد تا به روز رستاخیز
303.5K
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که؛ "پدر" تنها قهرمان بود! عشــق، تنـــها در "آغوش مادر" خلاصه میشد! بالاترین نــقطه ى زمین، "شــانه های پـدر" بــود! تنــها "دردم"، زانو های زخمـی ام بودند! تنـها چیزی که "میشکست"، اسباب بـازیهایم بـود! ومعنای "خداحافـظ"، تا فردا بود!!!
397.9K
. هنوز هم دوستت دارم، از همین فاصله‌ دور، با همین سرمای موجود در قلبت و آنقدر به این دوست داشتن ادامه خواهم داد تا به زانو در آورم  قلب نامهربانت را... دعوتت میکنم به کافه ای دنج در پیچ و خم های شمیرانِ دفترم در بطن یکی از شعرهایم.... همانی که برای تو نوشته بودم همانی که مختص توست خود خودت.... و دو فنجان قهوه ترک قجری، که تو را  مسخ کند تلخی اش برای خوابی ابدی در آغوش عاشقانه هایم هنوز هم دوستت دارم عالیجناب....