eitaa logo
شعر و داستان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
80 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
بخوان به نـام خـدایـت کـه آفـریده تـو را بخوان ! بـهانه ی خـلقت خدا خریده تو را به رغم سنگ ابوجهل و خدعه های قریش برای ختـم نبــوت کـه بــرگزیـده تـو را اگر چـه سیـره ی مردم تباهی محض است بخوان سـرود رهـایی بخوان ، وزیده تو را تـو ســرقـبیـله ی عشــقی و بـر چکاد حرا بخوان،که چشمه ی نور و قلم رسیده تو را بخوان امین ِخدا ،این فرشته ی وحی است قسم به روح امین ، تـا کـمر خمیده تو را ! سـتوده ! نـام تــو را در ازل کتـاب خــدا به روی لــوح حقیقت تو را کشیده ! تو را تـو در غـزل که نگنجی و طبع من خشکید سـزد خـدا بسـرایـد بـه صد قصیده تـو را @shearvdastan
حساب کردم و دیدم که با حسابِ خودم تمامِ عُمر نشستم به پای آمدنت... @shearvdastan
درماندگی یعنی تو اینجایی من هم همین جایم،ولی دورم! تو اختیار ِ زندگی داری من زندگی را سخت مجبورم... @shearvdastan
"اے صبح چہ زیبا شده‌اے مثل همیشہ گویا که نگارم بہ رُخت چشم گشودہ.." @shearvdastan
هی رد شو از این کوچه و هی دل ببر از ما تو فلسفه ی بودن این پنجره هایی ... @shearvdastan
تشنهٔ بادیه را هم به زلالی دریاب به امیدی که در این ره به خدا می‌داری @shearvdastan
چه رفته است بر این بینوا؟ نمی‌پرسی؟ کجاست شور و شر من؟ کجا؟ نمی‌پرسی... مگو که از غم این سالخورده باخبری تو سال‌هاست که حال مرا نمی‌پرسی... چنان‌که حد وفای تو را شناخته‌ام غریب نیست که از آشنا نمی‌پرسی حکایت ستمی را که رفته بر دل من از آن دو چشم ستمگر چرا نمی پرسی‌؟ نوشتمت که هنوز اشک‌های من جاری‌ست ولی دریغ که از ماجرا نمی‌پرسی... @shearvdastan
از روز من و بخت من ای‌ دوست چه پرسی؟ بی ‌روی تو و موی تو این تیره شد آن تار! @shearvdastan
در چشمان تو مساحتی برای مرگ و عشق است ! آیا به گمشده‌ای چون من رخصت می‌دهی به بیابان‌های تو بیایم و درِ پلک‌هایت را پشت سرم ببندم و با مرگ خود کمی خلوت کنم؟! هرچه را که دوست دارم، از آنِ من نیست مرا چونان صدفی کوچک میان بازوان خود می‌گیرد و می‌نوازد و به ساحلم پرت می‌کند ...!
گریه می‌خواهد مرا دست تو بسپارد ببین...! @shearvdastan
خانه‌ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی ‌؛ چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی!
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم صبح را با طپش قلب تو آغاز کنیم پشت یک پنجره باشیم و تماشا بکنیم سمت چشمان تو آن پنجره را باز کنیم @shearvdastan
لحظه اى خواهان وصل و لحظه اى فكر وداع جزر و مدّ موج هم اينگونه مانند تو نيست @shearvdastan
رخسار تو زیباست چنان نو گُل مریم زیباست چو آن باد بهار بارش نم نم   مشغول تماشای تو بودم،مجری خبر گفت  یک فرد زِ بیکاری دنیا شده است کم    ماه از تو خجل چون شب مهتاب قشنگی  وقتی که تو باشی چه معنا بدهد غم   چشمت بگشا تا که جهان مست تو باشد  ای اَشرف خلق،ای همه زیبایی آدم    با خِشتِ تو آمیخته بشد روح و روانم یک لحظه نبینمت شود زلزله ی بم   ای عشق، الهی همه اَش پیش تو باشم هر لحظه و هر ساعت و هر روز دمادَم   من بی تو دلی جنگ زده دارم وپر از غم چشمان غم آلود دلم پُر شود از نم   @shearvdastan
هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایهٔ هیچ که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند @shearvdastan
در پنجه بی جان پلنگانه من نیست نیروی رسیدن به بلندای تو‌ ای ماه @shearvdastan
جانی و جهانی و جهان با تو خوش است @shearvdastan
من نوشتم عاشقش هستم ولی او در جواب هی نوشتُ هی نوشتُ و هی نوشت و پاک کرد
یک ثانیه خورشیدم و یک ثانیه ابرم تلفیق غم و شادی، دلتنگی و صبرم @shearvdastan
به دنبال کسی جامانده از پرواز می‌گردم مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر @shearvdastan
نجاتم ده در آغوشت پناهم ده به تاریکی فتادم نور و ماهَم ده ز جنگی نابرابر دل شکسته تنی زخمی دلی حیران رفاهم ده به هرچه دل سپردم خاطرش ماند در اندوهی فراوانم نگاهم ده بدونت راه را گم کرده ام من دلی بشکسته آوردم تو راهم ده نشد یک لحظه یادت از دلم غافل در آن روز قیامت هم گواهم ده @shearvdastan
مهر می ورزم به تو تا رحم بر حالم کنی مهر ورزیدن ولی انگار سنگت کرده است
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی @shearvdastan
‏عشق بازار بزرگی‌ست، درآمد دارد... از تو معشوقه درآورد، از این مَرد دَمار..!
تو می روی، پس از این، احترام می شکند تو می روی و دل من مدام می شکند علی، غریبترین عابر است وقتی که میان کوچه جواب سلام می شکند بگو امام جماعت اگر معاویه شد نماز از اول رکن قیام می شکند امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه بگو که معنی قرآن، تمام می شکند مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود بگو "عقیله" به بازار شام می شکند هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا میان برق دو چشمش، امام می شکند به منفعت طلبی گر خواص رو کردند حریم شرع، میان عوام می شکند سر حسین مرا سنگ های کوفی نه که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟ چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟ بگو امام کشی رسم می شود وقتی که جابه جا بشود سنت حرام و حلال بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد" "حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید امام عصر به خطبه نشسته یا دجال مشخص است که یک روز خیمه می سوزد که روشن است مداوم، چراغ بیت المال دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال... گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست مگر که کارگشایی کند اذان بلال @shearvdastan