eitaa logo
شهید علی غلامی
12 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
585 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
34.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۱ خدایاااااا التماست میکنیم، ما به دنبال کسب رضایتت هستیم. ما را ببخش.🙏 تو را قسم می‌دهیم به خانم فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اجازه ظهور تنها منجی ما را بده.🙏 تا دور ایشان جمع شویم و بگوییم، الحمدلله رب العالمین.💔 یا رب من فضلك، نحن نسعى لرضاك، اغفر لنا🙏 نقسم عليك بحق مولاتنا فاطمة(عليها السلام)، أن تأذن لمخلصنا الوحيد بالظهور🙏 فنجتمع حوله ونقول: الحمدلله رب العالمین💔 O Allah Please, we are seeking for Your satisfaction. forgive us.🙏 we swear You to Hazrat Fatem (as), to permit our only saviour to reappear.🙏 and we gather around him and say, alhamdullillah rabel alamin.💔 🆔@ArbaeenandTheSaviorsReappearance 🆔@ArbaeenTalieyeZohormonji
اَللَّـهُمَّ اقْضِ لي فِي الْخَميسِ خَمْساً،لايَتَّسِعُ لَها اِلاّ كَرَمُكَ،وَ لايُطيقُها اِلاّ نِعَمُكَ،سَلامَةً اَقْوي بِها عَلي طاعَتِكَ،وَعِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزيلَ مَثُوبَتِكَ،وَسَعَةً فِي‌الْحالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ،وَاَنْ تُؤْمِنَني في مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِكَ،وَ تَجْعَلَني مِنْ طَوارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ في حِصْنِكَ،وَصَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،وَاجْعَلْ تَوَسُّلي بِهِ شافِعاً يَوْمَ‌ الْقِيمَةِ نافِعاً. بارخدايا درروز پنجشنبه ۵حاجت مرا برطرف نما،كه آنها را جز كرم تو گنجايش وجز نعمتهاي تو طاقت ندارد:سلامتي كه با آن براي انجام طاعتت نيرو گيرم و عبادتي كه با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،و گشايشي درحال،من با روزي حلال واينكه به من باامن خويش در هنگامه‌هاي ترس امنيت دهي،و از هرغم و اندوه كوبنده در دژ استوارخويش پناهم دهي،برمحمّد و خاندان محمّد درود فرست و چاره‌جويي‌ام را بوسيله او شفيع سودمندي برايم در روز قيامت قرار ده. O Allah,decree for me on Thursday five things, which none embraces but Your generosity and none supports but Your favors:health through which I may have the strength to obey You,worship by which I may deserve Your plentiful reward,plenty in my state through lawful provision,and that You make me secure in the places of fear through Your security,and place me in Your fortress against the striking of worries and sorrows!Bless Muhammad and his Household, and make my seeking his mediation as an intercessor give profit on the Day
📅 ۴۴ هفته تا اربعین ۱۴۰۰ تقدیم به همراهان گرانقدر مشاهده‌ی کارت پستال دیجیتال 👇 https://digipostal.ir/c3hrf9o قال الرضا علیه السلام: 💎من زار قبر ابی عبدالله علیه السلام بشط الفرات کان کمن زار الله فی عرشه 💎کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کنار فرات زیارت کند، مانند کسی است که خدا را در بالای عرش زیارت نموده است ثواب الاعمال شیخ صدوق، صفحه 147 💎Whoever makes a pilgrimage to the holy shrine of Imam Hussain near the Euphrates river, is like the one who visits God at his throne. Thawab al-A’mal, p 147 دعا 🆔@ArbaeenandTheSaviorsReappearance 🆔@ArbaeenTalieyeZohormonji
يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ ٱلزَّمَانِ صَلَوَاتُ ٱللَّهِ عَلَيْكَ وَعَلَيٰ آلِ بَيْتِكَ هٰذَا يَوْمُ ٱلْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ ٱلْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَٱلْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَيٰ يَدَيْكَ وَقَتْلُ ٱلْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَأَنَا يَا مَوْلاَيَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ وَأَنْتَ يَا مَوْلاَيَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلاَدِ ٱلْكِرَامِ وَمَاْمُورٌ بِٱلضِّيَافَةِ وَٱلإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَأَجِرْنِي صَلَوَاتُ ٱللَّهِ عَلَيْكَ وَعَليٰ أَهْلِ بَيْتِكَ ٱلطَّاهِرينَ اي سرور من،اي صاحب زمان،درودهاي خدا بر تو و بر خاندانت، و امروز روز جمعه و روز توست روزي كه اميد مي رود ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت و من اي آقاي من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اي مولاي من بزرگواري از فرزندان بزرگواران و از سوي خدا به پذيرايي و پناهده ي مأموري،پس مرا پذيرا باش و پناه ده، درودهاي خدا بر تو و خاندان پاكيزه ات. O my master, O Patron of the Age! May Allah’s blessings be upon you and upon your Household. Today is Friday, which is your day on which your advent is expected to bring about relief to the believers at your hands, and killing of the disbelievers with your sword. On this day, O my master, I am your guest and in your vicinity and you, my master, are generous and the descendant of the generous people, and you are commanded to receive your guests and neighbors hospitably; so, receive me as your guest and neighbor.
✋ 💎السلام علیک یا صاحب الزمان💎 🌹وَرَسُولُهُ ٱلْمُرْتَضَيٰ 🌹و فرستاده پسنديده اوست 🌹and His approved Messenger ای زائر تنهای سحرهای مدینه دلسوخته از روضه اُم النجبایی باید که تقاص دم مظلوم بگیری چون منتقم خون امام الشهدایی یک جمعه بیایی همه باشیم کنارت گر میل کنی یا که اراده بنمایی 🆔@ArbaeenandTheSaviorsReappearance 🆔@ArbaeenTalieyeZohormonji
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَا مَوْلاَكَ عَارِفٌ بِأُولاَكَ وَأُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيٰ ٱللَّهِ تَعَالَيٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ ٱلْحَقِّ عَلَيٰ يَدَيْكَ وَأَسْأَلُ ٱللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ ٱلمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَٱلتَّابِعِينَ وَٱلنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَيٰ أَعْدَائِكَ وَٱلْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ. Peace be upon you, O my master. I am a servant of you and I recognize the first and the last of your affair. I seek nearness to Allah, the Exalted, through your Household and you and I am expecting your advent and the prevalence of the truth at your hands. And I beseech Allah to send blessings to Muhammad and the Household of Muhammad, and to include me with those who are expecting you, those who follow you and support you against your enemies, and those who will be martyred in front of you in the group of your loyalists. 🆔@ArbaeenandTheSaviorsReappearance 🆔@ArbaeenTalieyeZohormonji
امام على عليه السلام: چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماه هاى سال و سال هاى عمر! .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....
امیرالمؤمنین عليه السلام: اگر نادان سكوت اختيار می کرد، میان مردم، اختلاف پدید نمی آمد .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....
امام على عليه السلام: هرگاه دوستى بِرويَد، همکارى و پشتیبانی از یکدیگر واجب مى گردد .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃 🍃 آن نفر با تعجب نگاه برادر محسن مے ڪند و مثلا آهستہ چیزے مے گوید در حالے ڪہ من مے شنوم. _واقعا میخواین حرف ایشون رو باور ڪنین؟ او خوب در چشمانش نگاه مے ڪند و مے گوید: _شرط عقل میگہ احتیاط واجبہ. از ڪجا معلوم اینا با عراقیا همدست نشدن ڪہ اونوقت... باقے اش را در خفا مے گوید. نگاهم را پایین مے اندازم. آن فرد بر مے خیزد و بے حرف بہ طرفے مے رود. وقتے مے بینم ڪارے با من ندارند بہ داخل بر مے گردم. دلخوشے ام را از جیب بیرون مے ڪشم. انگشتانم انگار بر صفحات قرآن جاے خودشان را پیدا مے ڪنند. گاه حواسم پرت این مے شود ڪہ اڪنون در پیمان چہ مے گذرد؟ حتما خبر فرار ڪردنم بہ گوشش رسیده. ڪاش اینطور از هم جدا نمے شدیم. ڪاش او هم مثل من راه حق را مے یافت و مے دانست دل آدمے تنها با یڪ همدم همراه مے شود. بہ نقطہ اے زل زده ام ڪہ متوجہ ورود برادر محسن مے شوم. سرش پایین است. لباس ڪردے پوشیده و بہ گمانم براے ڪارش است. شاید هم مے خواهد بومے سرگردانے بہ نظر برسد و بهتر بتواند اطلاعات بدست آورد. البتہ ڪہ این هم احتمال است و مطمئن نیستم او واقعا یڪ نظامے اطلاعاتے باشد. با آرامش خاصے لب مے گشاید: _ببخشید... سوالے داشتم ڪہ باید بپرسم. خودم را جم و جور مے ڪنم و مے گویم:" بفرمایید." _چیزے از اون جایے ڪہ اومدین میدونین. میدونین ڪجاست؟ مثلا چقدر فاصلہ داره. ڪمے فڪر مے ڪنم. چیز زیادے بہ ذهن ندارم. با آن همہ استرس فقط ڪوه و دشت دیدم و دو پا براے فرار. همان وقت هم ڪہ مرا آوردند بیهوش بودم. نمے دانم جوابش را چہ بدهم. شاید اگر بگویم نمے دانم فڪر ڪند مے دانم و نمے گویم. از طرفے هم نمے خواهم چیزے را ڪہ نمے دانم بگویم مے دانم؛ پس لب را بہ زبان تر مے ڪنم و مے گویم: _راستش.. من چیزے نمے دونم. وقتے داشتم فرار مے ڪردم بہ هیچ چیز دقت نڪردم. فقط مے دونم الان توے ڪردستان هستم ولے حتے نمے دونم ڪجاے ڪردستان. دوستتون هم ڪہ من رو آورد اینقدر منو گردوند ڪہ اصلا نمے دونم از ڪجا اومدم. اگہ لازم باشہ باهاتون میام نگاه ڪنم مناطقو شاید جرقہ اے بہ ذهنم بیاد. _باشہ. نہ لازم نیست شما بیاین. چند ساعت دیگہ ماشین میاد دنبالتون اینجا موندن براے امنیت شما هم خوب نیست. مے خواهد برود ڪہ یڪهو از زبانم در مے رود و سوال دلم را بہ زبان بیان مے ڪنم. _دیشب چے میخونین؟ سرش را بر مے گرداند و بر خلاف قبل زل مے زند بہ رُخ نیمہ ام. _فڪر مے ڪردم استراحت میڪنید. اگہ صدام بلند بود عذر میخوام. آن آشوب آرامش در چشمانش مرا بس مبهوت خود ڪرده بود و دوست دارم با یادآورے اش بیشتر بدانم. ڪاش پرده از این سِر بردارم و بیشتر در دریاے خدا غرق شوم. سیر نمے شوم از آب دریاے شیرینش. انگار مبتلا گشتہ ام بہ بیمارے استسقاے دریاے رحمتش. او مرا بدجور شیداے ڪوے اش ڪرده و دوست دارم عاشقان ره اش را بیشتر بشناسم. دوست دارم بدانم چطور مے توانم این بیمارے را درمان نڪنم. ڪاش براے ابد حرص تشنگے آب حیات و ممات را داشتہ باشم. _نَ..نہ! منظور من این نبود. شما خیلے آشنا هستین. من با اون حالت آشنایے دارم. اون تضرع و زارے... شونہ هاے لرزان و دل لرزان تر. من یہ آقاے دیگہ اے درست مثل شما دیدم. انگار سر از حرف هایم نمے آورد. دوست ندارم رشتہ‌ے صحبت مان گسستہ شود. میخواهم بیشتر بگویم و او دل مضطربم را با خدایش آشنا ڪند. البتہ خدایش نہ! بهتر است بگویم خداے همگے مان. _اگہ منظورتون نمازه ڪہ خب واضحہ. یڪے از مستحبات هستش.. میان ڪلامش دوان دوان مے دوم. _نہ.. نماز نہ! من چیز زیادے از مستحبو اینا نمے دونم. ولے منظور من اون حالتہ. اون نور دل... اون روشنے واقعے.. نگاهش رنگ تعجب ندارد. نمے فهمم چہ برداشتے از من ڪرده است. گمان مے ڪنم فڪر مے ڪند من دیوانہ ام! شاید هم... _ببخشید. من نمے تونم منظورمو بهتون برسونم. حدس مے زنم فڪر ڪردین من دیوونہ ام! دندان هایش بہ لبخند دیده مے شود. _نہ.. متوجہ ام. بہ قول شاعر میگہ هر ڪہ را اسرار حق آموختند مُهر ڪردند و دهانش دوختند. نشونہ‌ے خوبیہ. بعد هم فورے مے رود. تا چند دیگہ بیتے را ڪہ خواند را در ذهنم بالا و پایین مے ڪنم. اسرار حق؟ نشانہ‌ے خوب؟ :Instagram.com/aye_novel 🚫 (آیه) گروه‌ نقد و بررسے کلام طلایے👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1291845699C24c0d4e14c .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃💛🍃 💛🍃💛🍃 💛🍃 🍃 در همین افڪار هستم ڪہ با شنیدن صداے گوش خراشے قلبم همچون پرنده اے در قفس خودش را مے ڪوبد. بر مے خیزم. رد دستبند روے دستم دیگر توجہ ام را جلب نمے ڪند. اثرے از برادر محسن و بقیہ نیست! تعجب مے ڪنم و چند قدمے بیرون مے آیم. صداے داد برادر محسن ڪہ نهیب مے زند گوش هایم را مے خراشد. _خانم برید داخل! نیاید بیرون! مے خواهم بپرسم چرا ڪہ صداے تیر باعث مے شود جیغ بڪشم. بعد هم صداے پیمان مرا تا سر حد مرگ مے ترساند. دوباره لرز بہ دل ڪوچڪم مے افتد. _آهاے! ما با شما ڪارے نداریم اگہ اون زن رو بہ ما تحویل بدین. داخل نمے روم و دم در مے ایستم. _خیلے فرصت ندارین. فقط سہ دیقہ وقت دارین. اون زن رو بفرستین. برادر محسن فریاد مے ڪشد: _این خانم بہ ما پناه آورده. ما نمے تونیم این ڪارو بڪنیم. _هہ! پناه؟ اون نمیدونہ باید بہ ڪے پناه ببره. شما مے برینش تیر بارونش مے ڪنین. از گوشہ‌ے پلاستیڪ بہ بیرون نگاه مے ڪنم. برادر محسن پشت سنگے پناه گرفتہ و دوست دیگرش هم آن طرفش روے زمین نشستہ. صداے شان تن ڪوه ها را مے لرزاند و پخش مے شود. _نخیر! اون از شما احساس خطر میڪنہ. شما جونشون رو بہ خطر میندازین. صدایے نمے آید و با ڪمے تاخیر پیمان مے گوید:" فقط دو دیقہ وقت دارین. جونتونو بردارین و برید. هر چند ڪہ واجبہ خون شما هم ریختہ بشہ." سڪوت دشت و ڪوه را پر مے ڪند. بغض ڪرده ام و مثل گنجشڪے زیر باران بر روے شاخہ‌ے درخت مے لرزم. ڪمے پایین تر همان مرد لباس ڪردے را مے بینم. بہ برادر محسن علامت مے دهد. برادر محسن هم با ایما و حرڪت بے صداے لب هایش مے گوید آهستہ و از پشت سنگ هاے سنگر پایین بروم گویا ماشین آمده. دلم ڪمے خوش مے شود اما تا وقتے پیمان در دو قدمے آزادے ام ڪمین ڪرده نمے توانم خوشحال باشم. نگاهم بہ قرآنم مے افتد. مے دوم و با سرعت آن را توے جیب مے گذارم. وقت تنگ است و باید سریع بیرون بروم. بہ پشت سنگ ها مے روم ڪہ صداے تیر تعادلم را بهم مے ریزد. جیغ خفیفے مے ڪشم و دست روے دهانم مے گذارم. همان جا با اشاره‌ے برادر محسن، پشت سنگ ها پناه مے گیرم. _گفتم زیاد صبر نمے ڪنم. خودت بهم ندادےش. مجبورم خودم بیام پسش بگیرم. چڪاچڪ ڪلماتش مثل تیزے شمشیر پرده گوشم را پاره مے ڪند. تنها چند قدم بہ جارے شدن قطرات اشڪ مانده! بہ برادر محسن نگاه مے ڪنم ڪہ با دستش علامت مے دهد. مے گوید وقتے صداے شلیڪ شنیدم تنها بدوم. سر تڪان مے دهم و گوش تیز مے ڪنم. با صداے اول شلیڪ قلبم بالا و پایین مے پرد. پاهاے سستم را بر زمین مے گذارم و آهستہ از سراشیبے گذر مے ڪنم. صداے درگیرے بالا مے گیرد. نمے دانم چند نفر اند اما از همہ جا صداے تیراندازے بر مے خیزد. با نشستن تیرے درست در سہ قدمے ام پخش زمین مے شوم. لباسم بہ بوتہ خارے گیر مے ڪند. تا بیایم لباس را از خار جدا ڪنم چند بار آن مرد بہ جانم غر زده است. هر لحظہ نزدیڪ و نزدیڪ تر مے شوند و دیگر پناه شان بہ سنگر رسیده! حال خوب در تیررس شان هستیم. بہ سنگ هاے دامنہ‌ے ڪوه متوسل مے شویم تا شاید پناه مان شوند. صداے پیمان ڪاسہ‌ے دلم را از ترس لبریز مے ڪند. _ما با شما ڪاري نداریم. اون زن رو فقط بفرستین. ماشین حرڪت ڪرده و آن طرف ڪوه دور از تیررس شان منتظر مان است. برادر محسن جواب مے دهد: _این خانم نمیخواد با شما بیاد. شما خودتون مجرم هستین و باید تسلیم بشید. حال قدم هایمان بہ نیم گام رسیده و آهستہ آهستہ خودمان را در پناه سنگ و بوتہ ها مے ڪشانیم. برادر محسن رو بہ ما مے گوید: _وقتے گفتم سہ همگے بدوید. قبول مے ڪنیم ڪہ یڪهو مے گوید:" سہ!" در شوڪ یڪ و دو هستیم ڪہ بر مے خیزیم. دویدن در سراشیبے ڪوه حڪم مرگ را دارد! اما بہ هر حال این مرگ برایم از مرگ روح پیش منافق ها گوارا تر است. برادر محسن هم بہ ما مے رسد و گاه بر گردد و جواب تیراندازے شان را مے دهد. نمے توانم تصورش را ڪنم این ها چند نفرند ڪہ مثل سایہ بہ دنبال مان شلیڪ مے ڪنند. همہ چیز در یڪ چشم بهم زدن تغییر مے ڪند. انگار محاصره شده ایم! در حال دویدن هستم ڪہ قرآن از جیبم مےافتد. سرعت زیاد و شیب باعث مے شود دیرتر بایستم. مے خواهم برگردم ڪہ برادر محسن داد مے زند: _برنگرد! برنگرد! خاطرات آن قرآن و دلخوشے سال ها درد و رنج برایم در چند ثانیہ تداعے مے شود. نمے توانم از چیزے ڪہ عضو روحم شده دل بڪنم. بے توجہ بہ حرفش بہ طرف قرآن مے دوم. تیرها انگار مثل نقل و نبات از آسمان بر بخت بدم مے بارد! تا بہ قرآن برسم چند بار مرده ام و زنده شدم. شدت شلیڪ ها زیاد مے شود. عمداً جورے مے زنند تا ڪسے نتوانو نزدیڪم شود. :Instagram.com/aye_novel 🚫 (آیه) گروه‌ نقد و بررسے کلام طلایے👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1291845699C24c0d4e14c .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....
🌹امام علی علیه السلام : به حقیقت، نادان است کسی که از دشمنان خود خیرخواهی بجوید. 📙غرر الحکم باب العداوه .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....