eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
522 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
697 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ماجرای آشنایی شمس با مولانا وقتی در روز شنبه 26 جمادی‌الاخر سال 642 ه.ق شمس‌الدین محمد بن ملک‌داد تبریزی وارد قونیه شد؛ جلال‌الدین‌محمد بلخی معروف به خداوندگار و مولانای روم 38 سال داشت. در آن روز تاریخی مولانا با جمع زیادی از مریدانش به خانه برمی‌گشت. در بین آن مریدان، غیر از افراد بازاری و روستائی کم‌سواد و بی‌سواد، طلاب و عالمان دینی هم وجود داشتند. او در حالی که سرمست مقبولیتش در بین تمام طبقات مردم بود، گمان نمی‌کرد که این آرامش قبل از طوفان است. تا این‌که عابری ناشناس که ظاهرش بیشتر به تاجران می‌خورد تا عارفی والامقام، گستاخانه جلو آمد و سؤال کرد: «صرافِ عالَمِ معنی، محمد (ص) برتر بود یا بایزید بسطام؟» این سوال بسیار جسورانه و مغلطه آمیز بود. چون هر مسلمان کم‌سواد یا حتی بی‌سوادی می‌دانست مراتب تمام انبیاء الهی از هر انسان دیگری بالاتر است. مولانا پاسخ داد: «محمد (ص) سر حلقه‌ی انبیاست، بایزیدبسطام را با او چه نسبت؟» اما درویش تاجرنما که با این جواب خرسند نشده بود بانگ برداشت: - «پس چرا آن یک "سبحانک ما عرفناک" گفت و این یک "سبحان ما اعظم شأنی" بر زبان راند؟» مولانا لحظه‌ای تأمل کرد و گفت: «بایزید تنگ‌حوصله بود و به یک جرعه عربده کرد. محمد دریانوش بود و به‌یک جام عقل و سکون خود را از دست نداد. تنها با همین سؤال و جواب ساده مولانا فهمید که این درویش سالخورده یک فرد عادی نیست. شمس با این سؤال دریای آرام قلب و ذهن مولانا را طوفانی کرد. دریایی که دیگر تا مرگ مولانا لحظه‌ای آرام و بی‌تلاتم نشد. شاید تمثیل داستان طوطی و بازرگان اشاره به همان دیدار او با شمس باشد. شمس همان طوطی هندی بود که به این طوطی بازرگان می‌گفت: «تا کی می‌خواهی در این قفس مدرسه و منبر اسیر باشی و با شیرین‌زبانی‌های فقیهانه، مریدان را به دور خودت جمع کنی. بمیر تا از این قفس برهی.» داستان‌های دیگری هم از دیدار شمس و مولانا نقل شده که اکثراً معتبر نیست و بیشتر خیال‌پردازی است. اما به هرحال مولانا دیگر دامن شمس را رها نکرد و روزها و شب‌ها با او به گفتگو نشست و از آن پس مولانا دیگر آن مولانای قبلی نبود. مولانا هیچگاه از عرفان و اندیشه‌های صوفیانه بی‌بهره نبود. تعلیمات پدرش، ملاقات با عطار و مطالعه کتاب‌های عرفانی قبل از خودش و حتی آن مکاشفات کودکی او را برای سیر و سلوک آماده کرده بود. در واقع او انبار باروتی بود که شمس با جرقه‌ای او را مشتعل کرد. شمس به مولانا آموخت تمام آنچه تاکنون بخشی از زندگی او بوده می‌تواند حجاب راهش باشد تا به خدا نرسد. قیل و قال مدرسه، رفتار زاهدانه، جمعیتی که پای منبرش ‌می‌نشینند و او را تحسین می‌کنند، جلال و حشمتی که هنگام عبور با مریدانش در بازار پدید می‌آید و.... همه سنگ‌هایی است که به پایش بسته شده که او را از پرواز باز می‌دارد. شمس با رفتاری عاری از ملاحظه، و گفتاری تند و صریح ، فراتر از تمامی کتاب‌هایی بود که مولانا خوانده بود. مولانا خود را در وجود شمس درباخت. این مفتی، فقیه و مدرس شهر قونیه در مقابل شمس طفل نوآموزی شده بود که تشنه‌ی دانستن بود... . برگرفته از کتاب پله پله تا ملاقات خدا، عبدالحسین زرین‌کوب "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دفترچه+نهايي+پذيرش+کيش+و+قشم.pdf
802.4K
پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در مراکز بین الملل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ذهن و زبان حافظ" اثری است از حافظ پژوه معاصر "بهاءالدین خرمشاهی"، که هنر و تفکرات لسان الغیب را در آن تجزیه و تحلیل می‌کند. خواجه‌ی شیراز را از آن رو "حافظ" می خوانند، که کلام الله مجید را از بر بود و "بهاءالدین خرمشاهی" که بیش از چهار دهه قرآن و حافظ را در کنار هم پژوهیده‌است، اعتقاد دارد که ساختار غزلیات وی، بسیار از سوره‌ها و آیه‌های کلام‌الله مجید تاثیر پذیرفته‌است. این ساختارهای به ظاهر ناپیوسته در غزل حافظ، شیوه‌هایی هنرمندانه در پس خود دارند که زیبایی‌های حیات، لبریز شدن روح و صرافت طبع را به تصویر می‌کشند. "ذهن و زبان حافظ" کتابی است که تا کنون بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفته و "بهاءالدین خرمشاهی" که بیشتر عمر پرکار و پربار خود را در شناختن و شناساندن حافظ سپری کرده، در هر ویراست نو از کتاب، مقالات جدید و ارزنده ای را به آن افزوده است. به این ترتیب در نسخه‌ی پیش رو بالغ بر پنجاه مقاله در توصیف "ذهن و زبان حافظ" رو به روی خوانندگان قرار گرفته است. این جُستارها طیف گسترده‌ای از موضوعات مربوط به حافظ را شامل می‌شوند که حافظ‌پژوهی، تاثیر قرآن کریم بر اشعار حافظ، دگرخوانی‌ها و کژتابی‌ها در شعر حافظ، طنز، اندیشه‌های ملامتی، دستورمندی، ارتباط او با تشیع و عرفان، نقد روایت "احمد شاملو"،"هوشنگ ابتهاج"، "داریوش آشوری"، "محمد استعلامی"، "مصطفی رحیمی" و "سلیم نیساری" از حافظ، شرح چند بیت دشوار و چند گفت گوی حافظ محور به مناسبت های مختلف تنها بخشی از آن‌ها است. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Alireza.Eftekhari.Kaman.Abroo(320).mp3
14.01M
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو   "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
37313880103.pdf
660.3K
ساختار منسجم غزلیات حافظ دکتر تیمور مالمیر "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سلام و مهربانی ان‌شاء الله فردا مثل هفته های گذشته بداهه گویی خواهیم داشت(در گروه بداهه سرایی)
عکس "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast