🔹هیاهو🔹
و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو
هجوم صداها، از این سو از آن سو
به نعره، به نفرت، به طعنه، به تهمت
صداها سهشعبه، صداها دو پهلو
دمیده به گوسالۀ سامری باز
به آواز فتنه، به آوای جادو
نه جای تأمل نه تاب تحمل
هیاهو هیاهو، هیاهو هیاهو
به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است
المشنگۀ این همه برج و بارو
بگوشی؟ صدای شهیدان میآید
که روشن شود جبهههای فرارو
سراپا خروشم، برادر بگوشم
بخوان از حسین و رجزنامۀ او
بخوان از «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ»
بخوان «رَبُّنَا الله ثُّمَ اسْتَقامُوا»
صدا شو، رسا شو، از آنِ خدا شو
در این هایوهوها، هُوَ الحق هُوَ الهُو
#شعر
#شعر_متعهد
#سیدمحمدجواد_شرافت
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
بیطمعیم از همه سازندهای
جز تو نداریم نوازندهای
از پی توست اینهمه امید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چارهی ما ساز که بی داوریم
گر تو برانی به که روی آوریم
دل ز کجا وین پر و بال از کجا
من که و تعظیم جلال از کجا
چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیامرز به انعام خویش
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم
یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچارهگان
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین
بر که پناهیم توئی بینظیر
در که گریزیم توئی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت...
#نظامی
#مخزنالاسرار
#شعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نزار توفیق قبانی ( ۱۹۲۳ - ۱۹۹۸) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری بود. او با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند. او در دنیای عرب از شهرتی بیهمتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده و خوانندگانی بیشمار دارد.
#شعر
#نزار_قبانی
#معرفی_شاعر
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
#در_مسیر_نوشتن #قسمت_سوم گفته بودم برای نوشتن باید اول خواند، اصلاح میکنم: همیشه باید خواند! و در
#در_مسیر_نوشتن
#قسمت_چهارم
این قسمت مخصوص کسانی است که دوست دارند بنویسند ولی نمیدانند چه؟ از کجا شروع کنند؟ دربارهی چه بنویسند؟ و...
معمولا پیشنهاد میکنند ابتدا از خاطره نویسی شروع کنید. روزی ۵ خط کافیست. اگر بتوانید دستکم ۳ ماه بر این تمرین استمرار داشته باشید سر و کلهی تغییرات پیدا میشود و کلمات جوانه میزنند.
شاید یکی از علتهای توصیه به خاطره نویسی، آماده بودن محتواست و شما تنها تلاش میکنید که آنرا روی کاغذ بیاورید.
خاطره میتواند روزنگار باشد؛ یا میتواند متعلق به زمانهای گذشته(دور یا نزدیک) باشد.
اما من یک پیشنهاد بهتر از خاطره هم دارم.
نامه بنویسید!
برای کی؟
هر کسی.
یک شخص واقعی یا خیالی،
کسی که قبلا میشناختید و الان دیگر نیست
یا برای آیندگان(برخی برای فرزندشان در آینده دور نامه نوشتهاند)
حتی برای یک شیء! مثلا یک اسباب بازی قدیمی
برای یک گلدان
برای خودت
بله، میتوانی برای خودت نامه بنویسی!! برای کودک درونت، برای سایهات، برای تصویرت در آینه، یا آن روی دیگرت!!
(من برای بت ابوالهول مینویسم!)
ولی سعی کنید مخاطب ثابت باشد نه هر روز برای یک نفر!!
در نامه نوشتن دستتان بیشتر از خاطرهنویسی باز است و ذهن فضای جولان دارد.
در نامه میتوانید از همه چیز بگویید: روز را چطور گذرانید؟ از چه چیز شاد شدید؟ از چه چیز غمگین شدید؟ کی به هیجان آمدید؟
از امیدها آرزوها شوقها اشکها لبخندها...
آنقدر حرف برای گفتن دارید که خودتان تعجب میکنید!
باز تاکید میکنم، رمز موفقیت، استمرار است.
" پنج خط بنویس، هر روز بنویس"
ماههای اول خیلی نگران کیفیت نوشته نباشید. هدف تمرین در ماههای اول فقط این است که مسیر ذهن به قلم باز شود. کلمات و جملات راحت احضار شوند و دیگر نوشتن چند خط ساده برای شما شبیه گم شدن در مِه نباشد.
مرحله دوم (بعد از عادت کردن به نوشتن)، تلاش برای درست نویسی و تنوع واژگانی است.(به ویژه ساختار جمله و دستور زبان)
و مرحله سوم تمرین برای گسترش کلام با ابزارهای متنوعی چون بلاغت و صورخیال.
اینکه دقیقا زمان مرحله دوم و سوم کی هست تشخیص با خودتان است. هر جا که به شیوهی جاری مسلط شدید و توانستید به راحتی از پسش بر بیایید موقع رفتن به مرحله بعد است.
توضیحات مختصر در باب مراحل دوم و سوم بماند برای فرصت بعد.
این را هم بگویم این نوشتن روزانه فقط مخصوص نویسندههای تازه کار نیست.
نویسندههای کاربلد هم تمرین روزانه و مستمر برای نوشتن دارند. در مصاحبه با نویسنده بزرگی(که چندین رمان موفق دارد) خواندم که میگفت خود را ملزم کرده روزی ۲۰۰ کلمه بنویسند حتی اگر سنگ از آسمان ببارد!
این سلوک نوشتن یک فایده دیگر هم دارد. و آن اینکه ممکن است در میانهی راه، ذائقه خود را بیابید و کشف کنید تمایلتان به نوشتن کدام نوع ادبی است.
ادامه دارد....
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
📚مردم اغلب خرید کتاب را با تحصیل محتوایش اشتباه می گیرند. این که شخصی بخواهد هرچه را می خواند حفظ کند، مثل این است که سعی کند هر آنچه را که می خورد در معده نگه دارد.
جسم شخص از آنچه وی خورده تغذیه کرده و ذهن وی از آنچه که خوانده تغذیه شده و بدل به آن چیزی شده که اینک هست. همانطور که بدن به آنچه برایش مطبوع است علاقه دارد، ذهن نیز تنها آنچه را که برایش جالب باشد حفظ می کند - به دیگر سخن، آنچه را که با نظام فکری وی سازگار باشد و مناسب برای نیل به اهدافش.
هر کسی اهدافی دارد، اما کمتر کسی هدفی برای نظام فکری خود دارد. به این خاطر که مردم در هیچ چیز علاقهای بی تعلق و عینی نمی یابند و از آنچه خواندهاند چیزی نمی آموزند: هیچ چیز آن را به خاطر نمیسپارند.
کتاب: جهان و تاملات فیلسوف
#آرتورشوپنهاور
#کتاب_بخوانیم
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
اول آذر ۱۳۷۳!
(تکنیک رنگ روغن)
میشود چند سال پیش؟
روزگاری که جمعه ها از ۷ صبح تا غروب خورشید خودم را در زیرزمین حبس میکردم که نقاشی بکشم. هنوز بوی نفت و تینر و رنگ روغن مرا مست میکند.
روزگاری که خیرخواهانهترین توصیهی والدین به فرزندانشان این بود " حالا دَرسَت را بخوان در کنارش میتوانی نقاشی را هم ادامه بدهی"!
تقصیر نداشتند
نگاه عمومی جامعه این بود.
هیچ جا هیچ خبری نیست! بگذارید لااقل فرزندانتان به راهی بروند که دلشان قبل از جسمشان رفته.
البته که خوشحالم ادبیات خواندم. همهی هنرها چشمههایی هستند که سیراب میکنند.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
📚سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان »
حکایت شمارهٔ ۵
سرهنگزادهای را بر در سرای اغلمش دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زاید الوصف داشت هم از عهد خُردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا.
بالای سرش ز هوشمندی
میتافت ستاره بلندی
فی الجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفتهاند توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال، ابنای جنس او بر مَنصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بیفایده نمودند.
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست
ملک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟ گفت در سایه دولت خداوندی دام مُلکُه همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الاّ به زوال نعمت من، و اقبال و دولت خداوند باد
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجیست
که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست
شوربختان به آرزو خواهند
مقبلان را زوال نعمت و جاه
گر نبیند به روز شپّره چشم
چشمه آفتاب را چه گناه
راست خواهی هزار چشم چنان
کور بهتر که آفتاب سیاه
اُغلُمُش=یکی از حُکّام جزء در عراق عجم
کیاست=زیرکی
ناصیه=موی پیشانی
#گلستان_سعدی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
20 Nojavani Ra Didam.mp3
1.9M
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast