eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
454 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
498 ویدیو
52 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
"ربنا" مال تو ای زاهد پاکیزه سرشت دم افطار، همین ذکر "حسین" ما را بس... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
۲۵ اسفند بزرگداشت بانوی شعر و ادب فارسی خانم پروین اعتصامی گرامی باد💐💐💐 پروین اعتصامی پروین فرزند یوسف اعتصام‌الملک آشتیانی، در سال ۱۲۸۵ شمسی در تبریز متولد شد. آموختن فارسی و عربی را در خانواده آغاز کرد؛ زیرا پدرش مردی فاضل بود. او سرودن شعر را از هشت سالگی شروع کرد و نخستین شعرهایش را در مجله‌ی بهار که پدرش منتشر می‌کرد، به چاپ رسانید و مورد تشویق اهل ادب قرار گرفت. از عوامل دیگری که موجب تقویت ذوق و پرورش استعداد شعری پروین شد، رفت و آمد او به محافل ادبی آن روزگار بود که پدرش با آنها سر و کار داشت. در یکی از همین محفلها بود که ملک‌الشعرای بهار که بعدها بر دیوان او مقدمه نوشت، به استعدادش پی برد و وی را تشویق کرد. پروین در سال ۱۳۱۳ با یکی از بستگان پدر ازدواج کرد و به کرمانشاه رفت؛ اما به دلیل عدم توافق اخلاقی، دو ماه بعد، از همسرش جدا شد و به تهران بازگشت. او در سال ۱۳۲۰ در ۳۵ سالگی، به بیماری حصبه درگذشت و در قم مدفون گشت. یگانه اثر مانده از پروین، دیوان اوست که بیشتر قطعات او، به صورت مناظره است؛ مناظره‌ی دو انسان، یا دو جانور، یا دو شیء. بخشی از یک قصیده‌ی پروین: گویند عارفان، هنر و علم کیمیاست و آن مس که گشت همسر این کیمیا، طلاست وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک، بی‌بهاست زان راه بازگرد که از رهروان تهی است زان آدمی بترس که با دیو آشناست خوش‌تر شوی به فضل، ز لعلی که در زمی است برتر پری به علم، ز مرغی که در هواست آزاده کس نگفت تو را، تا که خاطرت گاهی اسیر آز و گهی بسته‌ی هواست... لغات: خیره: بیهوده دیو: شیطان لعل: سنگی قیمتی، یاقوت زمی: زمین مرغ: پرنده آز: طمع با تلخیص از کتاب چون سبوی تشنه، دکتر یاحقی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت   مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست  گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینکه خاک سیهش بالین است، اختر چرخ ادب پروین است! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سلام دوستان طاعات و عبادادتتان قبول امیدوارم روزهای آخر سال علاوه بر خانه‌تکانی و خرید و ... برای جمع‌بندی سالی که گذراندید، اهدافتان، موفقیت‌ها و شکست‌هاتان و ... هم وقت بگذارید. من گاهی مطالبی که از کانال استاد کوثری یا برخی استادان شعر می‌گذاشتم با رعایت امانت(لینک خود کانال)، اما چند مورد شنیدم که "حالا چند می‌گیری تبلیغشونو میذاری"😅😅😅 در حالی که قبلا در این مورد گفته بودم که این کار کیلومترها(بلکه سال نوری!) با هدف این کانال فاصله داره! اگر لینکی می‌گذارم صرفا جهت امانت‌داری است. یادم افتاد یک بار که تازه دوربین‌های دیجیتال و کامپیوتر و ... آمده بود و واهمه‌ی انتشار عکس‌های عروسی را داشتیم و چند سالی در عروسی‌هامان از عکاس و فیلم‌بردار دعوت نمی‌کردیم، دوربین حرفه‌ایم! را بردم چند تا عکس از عروسی دوست عزیزی بگیرم بعدش چندین مورد تماس داشتم که "چند می‌گیری؟ عروسی ما هم میای عکاسی"😅😅😅
اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد صائب_تبریزی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی قلم را آن زبان نَبوَد که سرِّ عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ندای هنگام آخرین روزهای اسفند است از سرِ شاخِ این برهنه چنار مرغکی با ترنّمی بیدار می‌زند نغمه نیست معلومم آخرین شِکوه از زمستان است یا نخستین ترانه‌های بهار؟ طفلی به نام شادی، شیپور اطلسی‌ها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۳. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایتی از گلستان سعدی دو امیرزاده دو امیرزاده در مصر بودند. یکی علم آموخت و دیگر، مال. عاقبةُالاَمر، آن یکی، علّامه‌ی عصر گشت و این یکی، عزیز مصر شد. پس این توانگر، به چشم حقارت، در فقیه نظر کردی و گفتی: من به سلطنت رسیدم و این، همچنان در مَسکَنَت بمانده است. گفت: ای برادر، شُکرِ نعمتِ باری - عَزَّ اسمُه - همچنان افزونتر است بر من؛ که میراث پیغمبران یافتم؛ یعنی علم و تو را میراث فرعون و هامان رسید؛ یعنی مُلکِ مصر. من آن مورم که در پایم بمالند نه زنبورم که از دستم بنالند کجا خود شکر این نعمت گزارم؟ که زور مردم‌آزاری ندارم لغات: فقیه: دانا، دانشمند مسکنت: فقر، مِسکینی باری: خداوند، خالق عز اسمه: نامش گرامی است هامان: نام وزیر فرعون کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شاد کردن دل تار و پود عالم هستی، به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد راه بسیار است مردم را به سوی حق، ولیک راه نزدیکش، دل مردم به دست آوردن است دیوان شهریار، ج ۱ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گوی زرین مه و مهر درین سبز چمن روز و شب در خم چوگان سحرخیزان است آفتابی که بود چشم و چراغ عالم خجل از چهره تابان سحرخیزان است چشم دولت که به بیدار دلی مشهور است نسخه خواب پریشان سحرخیزان است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمانِ آبی و ابر سفید برگهای سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه‌ی شوق پرستوهای شاد... نرم نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار... ای دریغ از تو، اگر چون گل نرقصی با نسیم! ای دریغ از من، اگر مستم نسازد آفتاب! ای دریغ از ما، اگر کامی نگیریم از بهار! گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ. ادبیات معاصر ایران، غلامحسین دِه‌بزرگی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast