زمان میان من و او جدایی افکندهاست
من ایستاده در اکنون و او در آینده است
چه مایه گشتم و آینده حال گشت و گذشت
هنوز در پی آینده، حال گردنده است
که سر برآوَرَد از این ورطه جز کسی که هلاک
کمند شوق کنارش به گردن افکندهاست
بهانهی کشش عشق و کوشش دل من
همین غم است که مقصود آفریننده است
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمرِ آرزومند است
تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن
که پیش پای تو ترکیب من پراکنده است
به شاهراه طلب، بیمِ نامرادی نیست
زهی امید، که تا عشق هست پاینده است
ز دورباشِ حوادث، دلم ز راه نرفت
بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است
به جانِ سایه که میرنده نیست آتش عشق
مبین به کشتهی عاشق، که عاشقی زنده است..
#هوشنگ_ابتهاج
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
کتاب را که باز میکنی
دو بال ِ یک پرنده را گشودهای
پرندهای که از زمین
تو را به شهرهای دور
تو را به باغهای نور میبرد.
ز هرکجا که بگذرد
به ارمغانی از خرد
به خانهی تو روشنی میآورد.
گشوده باد بالهای مهر او
که جاودانه بر فراز میپرد...
#فریدون_مشیری
#کتاب_بخوانیم
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سلام و سرور
برای بداههگویی این هفته یک عکس میگذارم و یک بیت. هر کس هر کدوم رو دوست داشت.
عکس رو که میدونید دیگه، تجربه کردید.
بیتی هم که میگذارم یعنی با همون وزن و قافیه ابیاتی را بگید و بفرستید.
احتمالا تا شب فرصت بررسی نداشته باشم، آخر شب بررسی میکنم و فردا گزیده ها رو در کانال قرار میدم.
ببینم امروز چه کار میکنید😊
این هم بیت
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت
(فاضل)
هجای قافیه: ال
کلمات پیشنهادی قافیه: مال- سال- قال- فال- حال- کال- بال- زال- یال- خال- لال- چال- شال- کمال- جمال- محال- خیال- وصال- طلال- هلال- حلال- جلال- بلال- تعال- مجال- زوال- نهال- سفال- ملال- مثال- سوال- وبال- خصال ....
ممنون از دوستانی که بداهه فرستادند
انشاء الله در اولین فرصت پیامهاتون رو باز میکنم.
چند نفری هم بداهه روز برفی شون مونده هنوز نذاشتم تو کانال. عذرخواهم. به زودی میگذارم.
گفت: هر که را زبان پراکنده بود دلیل بود که دل او پراکنده بود
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
#سعدی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد
که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی
#سعدی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به هر کس برسد از خویش است
#صائب_تبریزی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ما به دست یار دادیم، اختیار خویش را
حاصلی زین بِه، ندانستیم کار خویش را
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سالها کردیم ضایع، روزگار خویش را
ریختی خون دلم، شکرانه بر جان من است
گر تو بر فتراک میبندی شکار خویش را
خاک پایت شد وجودم تا نیابی زحمتی
مینشانم ز آب چشم خود غبار خویش را
عکس روی چون نگار خود ببین در آینه
تا بدانی قدرت صورتنگارِ خویش را
هست خاک آستانت سجدهگاه اهل دل
سجدهی شکری بکن پروردگار خویش را
نیست خالی از خیال روی تو چشم همام
باغبان، بی گل نخواهد جویبار خویش را
#همام_تبریزی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
ما به دست یار دادیم، اختیار خویش را حاصلی زین بِه، ندانستیم کار خویش را بر امید آن که روزی کار ما گ
توضیح بیت ۳:
فتراک: طناب یا تسمه ای که با آن شکار را به زین اسب میبستند یا آویزان میکردند.
شاعر میگوید اگر خون دل مرا ریختی، یعنی دل مرا شکار کردی، (مرا عاشق کردی)، باید شکر کنم،
البته اگر تو شکار را به فتراک یا تسمه ی زین اسبت میبندی، به عبارتی اگر تو دل مرا نزدیک خودت جای میدهی!
اگر دل مرا نزد خودت نگه میداری من از اینکه دلم را شکار کردی خوشحالم و از جان شاکرم.
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
ما به دست یار دادیم، اختیار خویش را حاصلی زین بِه، ندانستیم کار خویش را بر امید آن که روزی کار ما گ
بیت آخر هم یک تشبیه مُضمَر(پنهان) بسیار زیبا داره
میگه چشم همام از خیال تو خالی نیست
چون باغبان جویبار را با گل میخواهد
روی یار تشبیه به گل شده
چشم شاعر تشبیه به جویبار(چون دائم گریه میکنه)
اما این تشبیه غیر مستقیم اتفاق افتاده برای همین بهش میگیم تشبیه مضمر
خب دوستان الوعده وفا
بعضی از بداههها رو میذارم براتون
توضیح: بیشترین لذت رو از کار کسانی میبرم که تجربه های اولشونه. بی اغراق، اینکه کسی شجاعت طبع آزمایی داشته باشه خودش یک قدم بزرگ و مهم برای پیشرفته. و خوشحالم که این فضا ایجاد شد.
اگر فقط گزیدهای از کارها رو میذارم دلیلی برای ناامیدیتون نباشه.
(هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت،
عمری که حرام تو شد ای عشق! حلالت)
□□□
هر چند که یک لحظه مرا یاد نکردی
از یاد نرفته ست دمی فکر و خیالت
تو خواسته بودی سخن از عشق نگویم
من شیفته ی هر چه تقاضای محالت
تقدیر ولی عمرِ مرا بی تو نخواهد
تردید مکن این تو و این قهوه ی فالت
خانم شبستری🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
دستی به روی شاخهی خشکم کشید و بعد
عشق از تمام ریشه و برگم جوانه زد
🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️
درختِ عشق هستم، جایِ گُل از من بِرویَد دل
که دارد ریشه در عشقت تمامِ شاخه و برگم
خانم اکبری🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
وَاللَّیل؛ که این عادت ما دلشدگان است
کآرام بگیریم در آغوش خیالت
خانم معین زاده🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
حتی درخت خشک، به عشقت نهال زد
همچون کبوتری که به یاد تو بال زد
خانم گلی🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هر بار دلم تنگ شد ای عشق برایت
خونابه چکید از مژه بر شوق وصالت
خانم قربانی🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
دوستانی هم که طالب عکس انتزاعی بودند، بفرمایید! اینم عکس انتزاعی
خوب میشویم ، عاشق و مجنون ولی صبور
در روز های نا امیدی و شب های سوت و کور
سبز میشویم ، جوانه میزنیم و میرَویم
از این سکوتخانه و تنها به سمت نور
خانم مختار آبادی🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت
(فاضل)
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
از چشم تو افتادم و دور است وصالت
هرچند دویدم ،نرسیدم به خیالت
در کنج دلم آمدی و خانه گزیدی
با اینکه ندیدی تو مرا، باز حلالت
در روی زمین بودی و من عاشق پرواز
تو اوج گرفتی و ندیدم پر و بالت
دل در گرو عشق تو دادم به خیالم
اما تو نوشتی که شدم محو جمالت
از دوری تو ابر شدم ، خانهخرابم
هر روز نوشتم غزلی از خط و خالت
کویر🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت
🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️
بیچاره منِ واله و دلداده و مجنون
عاشق شدم و محو تماشای جمالت
هیهات از آن قهوه تلخی که تو دادی
از بخت بدم، بوده همان قهوه ی فالت
خانم وطنخواه🌹
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast