چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت، از هر جواب خوشتر
#حسین_منزوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
کیم من؟ آرزو گم کردهای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
#رهی_معيری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن کس که شناخت ذوقِ تنهایی
از سایهی خویشتن گریزان است
#صائب_تبریزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نه در برابر چشمی، نه غایب از نظری
نه یاد میکنی از من نه میروی از یاد
#لاادری
(این بیت منسوب به حافظ است ولی نه تنها در دیوان حافظ نیست بلکه از نظر سبکی نیز با سبک حافظ همخوانی ندارد، شما شاعرش را میشناسید؟)
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از سوزستان
دیشب در روضه خانگیای نشسته بودم و روضهخوان روضه شام و دلتنگی حضرت عباس میخواند که عطر دلکشی در مشامم پیچید. چشم گرداندم اما ندیدم کسی گلاب پخش کرده باشد. مو بر تنم سیخ شد. یا زهرایی گفتم و حس لحظه ی شهادت داشتم که ....
....جرعه ای چای سرکشیدم و دیدم عرق بهار قاطی دارد! 😅
خلاصه به عنوان یک از یک قدمی شهادت برگشته میگم این روزا حتی به عطر شهادتم نمیشه اعتماد کرد! #سواد_رسانه 😂
✍ #زهرا_آراسته_نیا
🔥سوزستان⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c
#رحلت_پیامبر_اکرم صلی اللهعلیهوآله
🔹انا الیه راجعون🔹
فلک امشب نشان دادهست روی دیگر خود را
که پس میگیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را..
فَلَک میریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را
مَلَک بر اشک چشمش میکشد بال و پر خود را
علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر،
به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را
#محمدحسین_ملکیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#شهادت_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🔹تنهاترین🔹
نشستم گوشهای از سفرۀ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمة للعالمین وا شد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن،
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت،
برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی، تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت
::
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمکنشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت
#سیدحمیدرضا_برقعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تصویر دیوارنوشتهای در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها با شعری از ریاضی یزدی
یا رب به حقِّ قافلهسالارِ انبیاء
آن صدرِ کائنات که آخِر پیمبر است
عقلِ نخست و صادرِ اوّل، که نامِ وی
زیبِ اذان و زیور محراب و منبر است
#رحلت_پیامبر_اکرم صلواتالله
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۷۵.mp3
12.43M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۷۵
#آیتالله_مصباح
#استاد_شجاعی
یک تمرین عملی❗️
☜ وقتی که
دل هرز میپرد،
و معشوق حقیقی (الله) را به معشوقهای کوچک و ناچیز میفروشد،
و در میان تاریکیها دفن میشود؛
باور و تکرار مکرر یک ذکر، حواس دل را جمع میکند!
این ذکر قدرتمند چیست؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست
شعرخوانی #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🔹آن شهیدی که...🔹
کیست او؟ آنکه بین خانۀ خود، مکر دشمن مجاورش بودهست
او که انگار در تمام قرون، هرچه غربت معاصرش بودهست
او که از روزهای کودکیاش، شعله در خانۀ دلش افتاد
دم به دم داغ ظهر عاشورا، در نفسهای آخرش بودهست
نه فقط شد مدینه مدیونش، کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا، هر شب جمعه زائرش بودهست
صلح او تیغ در نیام علیست، کربلا جلوۀ قیام علیست
باطن تیغ مرتضاست یکی، فرق قصه به ظاهرش بودهست
آن زمان که مسافری خسته، لب گشوده به طعنه و توهین
میزبان در عوض فقط فکرِ آب و نان مسافرش بودهست
«دوستان را کجا کند محروم، او که با دشمنان نظر دارد»
دشمنش میهمان سفرۀ اوست، چه رسد آنکه شاعرش بودهست
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast