سحرگاهان اسفند
خوشا وقتِ سحرگاهان اسفند
جهان، سرشار از امّید و پیوند
درودِ شادی و بِدرودِ غمها
زمین و آسمان، در حال لبخند
طفلی به نام شادی، شیپور اطلسیها، دکتر شفیعی کدکنی.
#شفیعی_کدکنی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در عزت قناعت
یکی، نیشکر داشت بر طَبقَری
چپ و راست، گَردَنده بر مشتری
به صاحبدلی گفت در کُنجِ دِه
که: بِستان و چون دست یابی، بده
بگفت آن خردمندِ زیباسرشت
جوابی که بر دیده باید نبشت:
تو را صبر بر من نباشد مگر
ولیکن مرا باشد از نیشکر
حَلاوَت ندارد شکر در نیاش
چو باشد تقاضایِ تلخ، از پیاش
نکات:
طبقری: طَبَق کوچک.
بستان: بگیر. معنی مصراع: این نیشکر را از من بگیر و هر وقت پول داشتی، بده.
نبشت: نوشت.
دیده: چشم.
مگر: شاید. معنی بیت: شاید تو نتوانی برای گرفتن قیمت نیشکر از من، صبر کنی؛ اما من برای استفاده از نیشکر، میتوانم صبر کنم.
حلاوت: شیرینی.
کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۷.
#بوستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
🔹عطر نسیم🔹
عطر تنشان عطر نسیم است انگار
بوی خوش قرآن کریم است انگار
سیمای علیِاکبر و پیغمبر
سیبیست که از وسط دو نیم است انگار
#هادی_فردوسی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
🔹خورشید کربلا🔹
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
هر شب نصیب سفرۀ شهر مدینه شد
در کنج خانه، نان تنوری که داشتی
شبزندهدار بودی و ذوب خدا شدی
در بندگی گذشت حضوری که داشتی...
خلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود
در کوچههای شهر، عبوری که داشتی
این آفتاب توست که خورشیدمان شده!
یا که پیمبر است دوباره جوان شده؟...
::
چشم تو ماه و تابش ماهت پیمبریست
روی سپید و خال سیاهت پیمبریست
گفتار و آفرینش و خُلق عظیم تو
لحظه به لحظه، گاه به گاهت پیمبریست...
باید دوید پشت سر ردّ پای تو
یعنی تویی همیشه که راهت پیمبریست
نامت علیست جلوه رویت محمدیست
نامت علیست طرز نگاهت پیمبریست
تو صاحب جلال علی و پیمبری
آیینه جمال علی و پیمبری
::
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
پیغمبر دوبارۀ صحرای کربلا
ای از تمام عالمیان برگزیدهتر
نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا
آب فرات و علقمه و گنبد حسین
یا تل زینبیه و هر جای کربلا...
...هر چند دیدنیست ولی دیدنیتر است
پایین پای مرقد آقای کربلا
نزدیکتر به محضر آقاست جای تو
پایین پایی و همه پایین پای تو...
#علی_اکبر_لطیفیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک دوبیتی از شهریار
چه اصراری که اسرارم بدانی؟
اگر سِرّ است، پرسیدن ندارد
مرا بگذار و شعرم بین که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد
دیوان شهریار، ج ۱
#شهریار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم
این الفت ما به دوست امروزی نیست
یک عمر دم از مهدی موعود زدیم
#محمدعلی_مجاهدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
shahram_nazeri_ayooha_saaghi 128.mp3
6.72M
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا نالهٔ مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمهٔ سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
# مولانا
با صدای: شهرام ناظری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السّلام علیک یا اباعبدالله و علی اخیک العبّاس و علی الارواح التی حلّت بفنائک
#شب_جمعه
#شب_زیارتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت:
بر هر کسی به شیوهای این داستان گذشت...
#نصرت_رحمانی
#یاد_شهدا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
42.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ عزیزم مهدی(عج)
🎤 محمد اسداللهی |محمد غلوم|حسین خیرالدین
🌺 گروه سرود فطرس
🌱شاعر: محمد اسداللهی
🌸تنظیم: احسان جوادی
❤️تهیه شده در ماوا
🌷#نیمه_شعبان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از گلستان سعدی
حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت، کدام بهتر است؟ گفت: آن که را سخاوت است، به شجاعت، حاجت نیست.
نماند حاتم طایی؛ ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش، به نیکُوی مشهور
زکات مال، به در کن که فَضلهی رَز را
چو باغبان ببُرَد، بیشتر دهد انگور
🌹🌹🌹
نبشته است بر گورِ بهرامِ گور
که دست کَرَم، بِه ز بازوی زور
لغات:
فضلهی رز: زیادی شاخههای انگور
نبشته: نوشته
کلیات سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان
#گلستان_سعدی
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تنها دلیل دلخوشیها
از اشکها، از خندهها، از ما خبر داری
هر لحظه از اندوه آدمها خبر داری
از کاسههای خالی از باران نخلستان
از تشنگی، از قحطی خرما خبر داری
این روزها تلخاند، اینجا قند کمیاب است
حتما خودت از تلخی دنیا خبر داری
میروید از خاک یمن هر شب عقیقی سرخ
از کودکان زخمی صنعا خبر داری
شاید در آغوشت گرفتی کودکی را که
با گریه میپرسد: تو از بابا خبر داری؟
شهری گرسنه در کنار کوهی از الماس
از دزد معدنهای اِفریقا خبر داری
شاید نماز صبح گاهی در فلسطینی
باران من! از اشک زیتونها خبر داری
دیوارهایش را نوازش میکند دستت
از غصههای مسجدالاقصی خبر داری
از مرگ گندمزار زیر چکمهٔ دشمن
از مرگ، از سوغات امریکا خبر داری
تنها نه از ما شیعهها، از آه آن هندو
وقتی توسل کرد بر بودا خبر داری
شاید تو را نشناسد اما درد دل کرده
شاید نمیبیند تو را، اما خبر داری
فانوسها هر شب به دنبال تو میگردند
با گریه میپرسند: از دریا خبر داری؟
یکشنبهها ناقوس با شوق تو میخواند
از معبدی متروکه و تنها خبر داری
هر صبح گنجشکان شکایت میکنند از ما
از شکوهٔ گنجشکها حتی خبر داری
تنها دلیل دلخوشیهای منی وقتی
میدانم از حالم همین حالا خبر داری
شمشیر صیقل میدهی در خیمهات یعنی
آری خبر داری تو از فردا خبر داری
قانون شعرم را به هم میریزم از شوقت
آن صبح زیبا ذوالفقارت را که برداری
#فائزه_امجدیان
#شعر_انتظار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#امام_عصر علیهالسلام
🔹صبح صادق🔹
اگرچه زود؛ میآید، اگرچه دیر؛ میآید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر میآید
همان خورشید موعودی که در روز طلوع او
حدیث صبح صادق میشود تفسیر، میآید
زمین آبیتر از این آسمانها میشود وقتی
که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» میآید
شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی
به روی سنگها هم میکند تأثیر، میآید
در اعماق نگاهش میتوان خشمی مقدس دید
دلش لبریز از مهر است و با شمشیر میآید
چنان با ضربههای حیدری اعجاز خواهد کرد
که از دیوار هم گلنغمۀ تکبیر میآید
دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است
نه قدری زودتر از آن نه با تأخیر میآید
#سیدمحمدجواد_شرافت
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#امام_عصر علیهالسلام
🔹نشانی ظهورت پیداست🔹
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
#سیدحمیدرضا_برقعی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بر آی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
#حافظ
#نستعلیق
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیک، خبر گیر و سخن باز رسان
اللهم عجل لولیک الفرج🌻
#حافظ
#شکسته_نستعلیق
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان میجویمت جانا، کجایی؟
همیپویم به سویت گرد عالم
همیجویم تو را هر جا، کجایی؟
چو تو از حسن در عالم نگنجی
ندانم تا تو چونی، یا کجایی؟
چو آنجا که تویی کس را گذر نیست
ز که پرسم؟ که داند تا کجایی؟
تو پیدایی ولیکن جمله پنهان
وگر پنهان نهای، پیدا کجایی؟
ز عشقت عالمی پر شور و غوغاست
چه دانم تا درین غوغا کجایی؟
فتاد اندر سرم سودای عشقت
شدم سرگشته زین سودا، کجایی؟
درین وادی خونخوار غم تو
بماندم بی کس و تنها، کجایی؟
دل سرگشتهٔ حیران ما را
نشانی در رهی بنما، کجایی؟
چو شیدای تو شد مسکین عراقی
نگویی: کاخر، ای شیدا، کجایی؟
#عراقی
#نستعلیق
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیاده روی نیمه شعبان به سمت کربلا
(گروه ما (که اربعین ها میریم) هم رفت و من جا ماندم)
بجای بریدن پایههای سالم، پایههای ضعیف را ترمیم کنیم
#من_رای_میدهم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔻اعمال شب نیمهشعبان
دوستانی که امشب توفیق احیا پیدا میکنید(و تلاش کنید این فرصت رو از دست ندید) خیلی ازتون التماس دعا دارم.
کلا در زمانها و مکانهای دعا، همیشه همه رو یاد کنید هر چی بیشتر برای دیگران دعا کنید دعاهای خودتون به اجابت نزدیکتر میشه.
از اون طرف وقتی به دور و بر نگاه میکنیم هر کسی به نوعی گرفتاریهای ریز و درشتی داره و نیازمند فرج و گشایش و نگاه ویژهی خداونده!
و چه بسا این فرج و گشایش به دعای شما براش ایجاد بشه. پس دعاتون رو در حق دیگران دریغ نکنید
میگویند خداوند به حضرت موسی فرمود با زبانی دعا کن که با آن گناه نکردی!! موسی عرض کرد چنین زبانی ندارم!
گفت ای موسی ز من میجو پناه
با دهانی که نکردی تو گناه
گفت موسی من ندارم آن دهان
گفت ما را با دهان غیر خوان
از دهان غیر کی کردی گناه؟
از دهان غیر بر خوان کای اله
(#مثنوی
#مولانا دفتر سوم)
شما همان دهان غیر هستی برای دیگری!
دعا کنید سر به راه بشیم...
برای فرج دعا کنید
چند روز پیش دخترم سوال کرد یعنی چی امام زمان غایبه؟
فی البداهه براش مثالی زدم که هنوز بغضش رهام نکرده...
گفتم فکر کن ... ما تو خونه بابا رو خیلی اذیت کنیم به حرفهاش گوش ندیم بی احترامی کنیم... بابا یه روز از خونه بره و دیگه بر نگرده!
ما بدونیم هستش، زنده است، تو همین شهره، ولی نتونیم ببینمش! نتونیم از وجودش برای رو به راه کردن اوضاع به هم ریختهی خونه استفاده کنیم...
چه احساسی پیدا میکنیم؟
بابا ما رو ترک کرده که ما درست بشیم و برگرده ولی ما فراموشش کنیم! انگار نه انگار پدر مهربانی داشتیم و الان نیست!
امام زمان پدر مهربان ما، هزار و خردهای ساله ما رو ترک کرده... همه ی دنیا به هم ریخته ... و ما سر گرم بازیهای بچگانهی خومون!
انگار نه انگار باید دنبال پدرمون بگردیم و برای اومدنش خودمون رو اصلاح کنیم....
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
چند روز پیش دخترم سوال کرد یعنی چی امام زمان غایبه؟ فی البداهه براش مثالی زدم که هنوز بغضش رهام نکرد
شاید گفتن این حرفهای ساده، در خور دوستان فرهیختهی این جمع نباشه...
ولی گاهی احساس میکنم پشت حجابهای تاویل و تفسیر و جملات قصار و اشعار و ... خودمون رو پنهان کردیم...
زیر یک خروار نسیان دفن شدیم!!
مساله همین قدر ساده و دردناکه...
پدر ما رو ترک کرده....
سالهاست...
هر چی مصیبت به سرمون میاد از همینه